خوني که خورد در همه عمر از گلو بريخت
از امام صادق نقل شده است که فرمود اشعث بن قيس دستش را در خون اميرالمؤمنين (ع) آلود و دخترش جعده امام حسن (ع) را مسموم کرد و پسرش، محمد بن اشعث، شريک در خون امام حسين شد.
از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمود: امام حسن در هنگام وفات گريه مي کرد، برخي از اطرافيان به او عرض کردند پسر پيامبر شما هم گريه مي کنيد در حالي که نزد خدا و رسول او مقامي رفيع داريد و پيغمبر درباره شما چنين و چنان فرمود و بيست بار پياده حج گذارده ايد و سه بار تمام دارايي خود را با فقرا تقسيم کرده ايد، حضرت فرمود براي دو چيز مي گريم، بيم موقف (حساب يا بيم از خدا) و جدايي از دوستان. و نيز روايت شده است که در حالت احتضار امام حسن برادرش حسين را نزد خود طلبيد و وصاياي خود را به او گفت، از جمله فرمود: وقتي من از دنيا رفتم مرا غسل ده و کفن نما و به مزار جدم رسول خدا ببر تا او را زيارت کنم سپس مرا در قبرستان بقيع دفن کن و نيز سفارش فرمود که هرگاه مخالفان جسارتي کردند شما هيچ اقدامي نکنيد و از درگيري بپرهيزيد. امام حسين گفت: برادر مي خواهم حال شما را در هنگام جان دادن بدانم. حضرت به او فرمود دستت را به من بده هرگاه ملک الموت را مشاهده کردم دستت را مي فشارم. حضرت دستش را در دست امام حسن گذاشت، بعد از ساعتي امام حسن آن را فشرد، امام حسين گوش خود را نزديک لبان امام حسن برد. او مي فرمود ملک الموت به من مي گويد بشارت باد تو را که حق تعالي از تو راضي است و جد تو شفيع روز جزاست.
در روايات آمده است وقتي جنازه امام را به جانب قبر رسول الله مي بردند تا تجديد عهد نمايند بني اميه و بني مروان از هر سو گرد هم آمدند. عايشه نيز سوار بر استري خاکستري شد و به آنها پيوست و فرياد مي زد: مالي و لکم تريدون ان تدخلوا بيتي من لا احبه. ما را با شما چه کار، آيا مي خواهيد شخصي را به خانه من وارد کنيد که من او را دوست ندارم. مروان گفت چه بسا جنگي که بهتر از شادي و آسايش است. آيا عثمان در دورترين نقطه مدينه دفن گردد ولي حسن نزد رسول خدا دفن گردد؟ نزديک بود فتنه و درگيري شديدي بين بني اميه و بني هاشم روي دهد. اما امام حسين (ع) با توجه به سفارشي که برادرش فرموده بود از درگيري جلوگيري کرد. عبدالله بن عباس نزد مروان رفت و به او گفت: اي مروان از هرکجا آمده اي به همان جا برگرد. ما قصد نداريم که حسن (ع) را کنار قبر رسول خدا به خاک بسپاريم، بلکه فقط براي تجديد عهد، او را به مزار جدش آورده ايم. اگر او وصيت مي کرد که کنار جدش دفن کنيم، تو به خوبي مي دانستي که عاجزتر از آن هستي که ما را از اين کار منع کني. سپس ابن عباس به عايشه گفت: وا سوتاه! تجملت، تبغّلت و ان عشت تفيّلت تريدين ان تطفئي نورالله و تقاتلين اولياءالله ارجعي…
اين چه رسوايي و بي شرمي است روزي سوار بر شتر شدي (و جنگ جمل را بر پا کردي) و امروز سوار بر استر، و اگر زنده باشي لابد روزي هم بر فيل سوار خواهي شد و فتنه ديگري برپا خواهي کرد! مي خواهي نور خدا را خاموش کني و با دوستان خدا بجنگي، برگرد…
امام حسين (ع) به بني اميه و بني مروان فرمود: به خدا سوگند اگر برادرم از من پيمان نگرفته بود که در پاي جنازه اش خوني ريخته نشود، به شما شمشير زدن را نشان مي دادم. شما همان کساني هستيد که پيمانهايتان را درباره ما شکستيد و به شرط هايي که در مورد ما قائل شديد وفا نکرديد. امام حسن را در بقيع در کنار قبر مادرش فاطمه زهرا به خاک سپردند و اينک نيز بر اثر جنايت فرزندان بني اميه مظلومانه و بي سرپناه و بي چراغ در قبرستان بقيع مي درخشد. حسن بن علي 48 سال عمر کرد و در آخر ماه صفر سال پنجاه هجري به جوار پروردگارش شتافت. با شهادت امام حسن (ع) معاويه خوشحال گشت، وقتي ابن عباس را ديد به او گفت آيا خبر يافته اي که حسن بن علي مرده است؟ ابن عباس پاسخ داد آيا براي همين مطلب تکبير گفتي؟ معاويه گفت آري. ابن عباس گفت به خدا که مرگ او اجل تو را به عقب نخواهد انداخت و قبر او قبر تو را فراخ تر نخواهد کرد، مصيبتي که اينک با شهادت او بر ما وارد شده به ميزان مصيبتي است که با فقدان سرور پيامبران و امام پرهيزگاران و سرور اوصيا گريبانگير ما گريده است.
شهادت پيامبر اكرم صلي اله عليه واله وسلم و امام حسن عليه السلام تسليت باد .
*************************************************************
عاشورا، روز حماسه
خورشيد عاشورا دميد، نبرد ميان جبهه ي حق و باطل آغاز شد. يکايک اصحاب امام به ميدان رفتند و شهيد شدند. وقتي هيچ کس از آنان باقي نماند، نوبت به جوانان بني هاشم رسيد تا پاي در ميدان بگذارند.
علي اکبر، جواني رشيد و شجاع، خوش سيما و خوش سخن بود و گفتار و حرکاتش همه را به ياد پيامبر خدا (ص) مي انداخت. به حضور امام حسين (ع) آمد و از پدر اذن ميدان خواست. پدر هم اجازه داد. سوار بر اسب شد و آهنگ رفتن به ميدان کرد. پدر و پسر با هم خداحافظي کردند، اما امام، با نگاهش جوان رشيد خود را زيرنظر داشت و با حسرتي دردناک و در عين حال با شوقي فراوان به قد و بالاي فرزند نگاه مي کرد؛ نگاه کسي که از بازگشت او مأيوس باشد.
حسين بن علي (ع) دست زير محاسن خود برد، نگاهش را به آسمان متوجه ساخت و با سخناني که نشان دهنده ي جايگاه والاي علي اکبر و محبت پدر به اين فرزند دلاور بود، چنين گفت:
«خدايا! شاهد باش که شبيه ترين مردم به پيامبرت در چهره و گفتار و منطق و عمل را به سوي اين قوم فرستادم. ما هرگاه مشتاق پيامبرت مي شديم، به سيماي اين جوان نگاه مي کرديم. خدايا! برکات زمين را از اين قوم بگير و جمعشان را پراکنده و متلاشي کن، اينان ما را دعوت کردند تا ياري مان کنند، ولي با جنگ و قتالشان بر ما تعدي و تجاوز کردند.»
آن گاه علي اکبر به ميدان شتافت، در حالي که هيبت پيامبر و شجاعت علي و استواري حمزه و بزرگ منشي حسين بن علي را داشت.
در معرفي خود رجز مي خواند و به آن رو به صفتان حمله مي آورد. رجزهاي حماسي او چنين بود:
«من علي، فرزند حسين بن علي هستم، از گروهي که جد پدرشان پيامبر خداست. به خدا سوگند، هرگز نبايد ناپاک ناپاک زاده بر ما حکومت کند. من با اين نيزه و شمشير، در دفاع از حق و ياري پدرم، آن قدر با شما خواهم جنگيد که نيزه ام خم شود و شمشيرم کند گردد. بر شما ضربت خواهم زد، ضربتي شايسته ي يک جوان هاشمي علوي.»
علي اکبر نبردي شجاعانه کرد و گروه بسياري را بر خاک هلاکت افکند. ضربات و حمله هاي او چنان کاري بود که سپاه دشمن را به هراس افکند، به نحوي که هنگام حمله ي او، صداي «الحذر، الحذر» (مواظب باشيد) از نيروهاي دشمن برمي خاست. رزم پرشور او، در آن هواي گرم و با لبي تشنه در آن نيم روز داغ، آن هم با سلاح و تجهيزات سنگين او را به شدت خسته و بي تاب کرد. لحظه اي دست از جنگ کشيد و به خيمه گاه آمد تا آبي بنوشد و نيروي تازه اي بيابد، ولي در خيمه ها آب نبود و حسين تشنه تر از علي اکبر بود.
امام به او فرمود: پسرم! بر حضرت محمد و علي (ع) و بر من سخت و ناگوار است که از من کمک و آب بخواهي و ياري تو برايم ميسر نباشد. سپس از وي خواست دوباره به ميدان برود و بجنگد و اظهار اميدواري کرد که از دست رسول خدا (ص) سيراب شود.
شهادت سرخ
حضرت علي اکبر، چند بار رفت و برگشت و در هر نوبت، رزمي نمايان کرد و در نهايت در حلقه ي محاصره ي سپاه دشمن قرار گرفت و از هر طرف بر پيکر او ضربه زدند و آن قدر مجروح شد و خون از بدنش رفت که بر زمين افتاد.
ستاره اي بود که بر خاک افتاد. حسين (ع) با شتاب خود را به علي اکبر رساند و سر او را بر زانو گرفت و خاک و خون از چهره و چشم فرزند زدود. علي اکبر در آخرين لحظات، چشم خويش را گشود و به سيماي سالار شهيدان نگاه کرد و … جان باخت، در حالي که حدود 27 سال از سن او مي گذشت.
حسين (ع) که اين قرباني را در راه خدا داده بود، در پيش گاه خدا سربلند و مفتخر بود. خم شد و صورت بر صورت خونين پسر گذاشت. سپس از جوانان هاشمي کمک خواست تا جسد آن شهيد را از ميدان به عقب منتقل کنند و در خيمه ي مخصوص شهدا قرار دهند.
حادثه ي عاشورا به پايان رسيد.
سه روز بعد، وقتي امام سجاد(ع) براي دفن پيکر امام و شهدا از کوفه به کربلا آمد و بدن مطهر امام حسين (ع) را به خاک سپرد، جسد فرزندش علي اکبر را هم پايين پاي آن حضرت دفن کرد.
اين که ضريح امام حسين(ع) شش گوشه دارد، دو گوشه ي جدا در پايين پا، محل دفن علي اکبر را نشان مي دهد. امروز هر کس سالار شهيدان را زيارت مي کند، اين جوان با ايمان را هم زيارت مي کند. هر کس بر حسين بن علي (ع) سلام مي دهد بر «علي بن الحسين» هم سلام مي دهد.
علي اکبر، جانبازي و فداکاري را در کربلا به اوج رساند و حمايت از حجت الهي و امام زمان خويش را به خوبي انجام داد و براي همه ي جوانان در همه ي تاريخ، يک الگوي ايمان و جهاد و مبارزه و شهادت باقي ماند.
در راه خدا ذبيح دين گرديد
توكل واقعي
قالَ الامام الباقر عليه السلام : لا يَکُونُ الْعَبْدُ عابِدا لِلّهِ حَقَّ عِبادَتِهِ حَتّي يَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ کُلِّهِمْ، فَحينَئِذٍ يَقُولُ: هذا خالِصٌ لي ، فَيَقْبَلُهُ بِکَرَمِهِ.
امام باقر عليه السلام فرمود: کسي به بندگي و ستايش گر حقيقي در برابر خداوند نمي رسد مگر آن که از تمام افراد قطع اميد کند و تنها اميدش خداي يکتا باشد.
در يک چنين حالتي خداوند گويد: اين عمل خالصانه براي من است و آن را مورد قبول و عنايت خود قرار مي دهد
قالَ الامام الباقر عليه السلام : اُقْسِمُ بِاللّهِ وَ هُوَ حَقُّ، مافَتَحَ رَجُلٌ عَلي نَفْسِهِ بابَ الْمَسْاءلَةِ إ لاّ فَتَحَ اللّهُ عَلَيْهِ بابَ فَقْرٍ.
امام محمد باقر عليه السلام فرمود: سوگند به خدائي که بر حقّ است ، چنانچه شخصي در موردي ، تقاضاي خود را به يکي از هم نوعان خود بگويد و بدون توجّه به خداوند متعال درخواست کمک نمايد، خداوند دري از درهاي فقر و تنگ دستي را بر او بگشايد.
“شهادت جانسوز امام محمد باقر عليه السلام بر تمام شيفتگانش تسليت باد. “
عرفه؛
سرزمين آمرزش و پذيرش دعا
يکي از مهمترين بهره هايي که حج گزاران مي توانند از سفر معنوي حج بگيرند، آمرزش گناهان است. در روز نهم ذيحجه، حاجيان از هر دياري آمده و در عرفات اجتماع نموده اند، با دعا و گريه و راز و نياز به درگاه بي نياز الهي، پاکي از آلودگي هاي گذشته را طلب مي کنند.
اين سرزمين جايگاهي است که پيامبران از آدم گرفته تا نبي خاتم محمد بن عبدالله ـ ص ـ و از اوصياي آن حضرت; علي بن ابي طالب تا مهدي موعود ـ عليهماالسلام ـ در آنجا حضور داشته و دارند، و شيوه دعا کردن و بهره برداري از چنين روز ارزشمندي را به ديگران و بخصوص پيروانشان آموخته اند. اين سرزمين ميعادگاه عاشقان و عارفان است و کدام عارفي است که در عرفات، دعاي پر محتوا و زيباي عرفه امام حسين ـ ع ـ را بخواند و تحت تأثير آنهمه عشق و زيبايي و معرفت قرار نگيرد؟
در روايات درباره آمرزش گناهان در عرفات، به حدّي سخن گفته اند که همراه با شنيدن نام عرفه و عرفات، مغفرت و رحمت الهي در ذهن ها متجلّي مي شود، به برخي از اين روايات توجه خوانندگان گرامي را معطوف مي دارم:
علي ـ ع ـ فرمود: آن گاه که در حجة الوداع، رسول خدا ـ ص ـ حج گزارد، در عرفات وقوف کرد، سپس رو به مردم کرده، سه مرتبه فرمود: خوش آمديد فرستادگان خداوند، کساني که اگر درخواست کنند به آنان عطا شود و فرداي قيامت در پاداش هر درهم يک هزار حسنه، دريافت دارند. سپس فرمود: اي مردم آيا بشارتتان ندهم؟ گفتند: آري اي رسول خدا. فرمود: هنگامي که غروب اين روز ـ عرفه ـ فرا رسد، خداوند در برابر ملائکه به وقوف کنندگان در عرفات مباهات کرده، مي فرمايد:
[فرشتگان من!] به بندگان و کنيزان من بنگريد که از گوشه و کنار زمين، ژوليده موي و غبارآلوده، بسوي من آمده اند، آيا مي دانيد چه مي خواهند؟ فرشتگان گويند:
پروردگارا! از شما آمرزش گناهانشان را مي طلبند.
خداوند فرمايد: شما را به شهادت مي گيرم، همانا من اينها را آمرزيدم. پس از مکاني که در آن وقوف کرده ايد، آمرزيده و پاک باز گرديد.33
علي ـ ع ـ فرمود: «از رسول خدا ـ ص ـ سؤال شد: کدامين يک، از عرفاتيان گناهکارترين اند؟ فرمود: کساني که از عرفات بازمي گردند و گمان مي کنند خدا آنان را نبخشيده است.»34
پيامبر ـ ص ـ فرمود: «برخي گناهان است که جز در عرفات بخشيده نشود.»35
حسين بن علي ـ ع ـ فرمود: «مردي يهودي خدمت پيامبر ـ ص ـ آمده گفت: اي محمّد … از ده سخن که خداوند هنگام مناجات در بقعه مبارک به موسي عنايت نمود از شما مي پرسم ـ تا آنکه گفت ـ اي محمد از هفتمين آن خبر ده که چرا خداوند مردم را به وقوف در عرفات پس از عصر فرمان داد؟ پس پيامبر ـ ص ـ فرمود: بدان جهت که بعد از عصر ساعتي است که آدم پروردگار خويش را عصيان کرد پس خداوند بر پيروان من وقوف و گريه و دعا را در بهترين جايگاه ـ که همين عرفات است ـ واجب گردانيد و پذيرش دعا را بعهده گرفت و آن ساعت که از عرفات کوچ کنند، همان ساعتي است که آدم کلماتي را از خداوند دريافت کرد و توبه نمود، که همانا او توبه پذير و مهربان است. يهودي گفت: راست گفتي اي محمد، پس ثواب کسي که در عرفات ايستاده، دعا کند و به درگاه خدا زاري نمايد چيست؟ پيامبر فرمود: سوگند به آن کس که مرا به حق ـ بشارت دهنده و بيم دهنده ـ به رسالت برانگيخت، همانا براي خداوند در آسمان هفت در است: باب توبه، باب رحمت، باب تفضل، باب احسان، باب جود، باب کرم، و باب عفو، هيچکس در عرفات حاضر نمي شود مگر آن که براحتي از اين درب ها وارد شده، اين خصلت ها را از خداوند مي گيرد … و براي خدا يکصد رحمت است که تمامي آنها را بر اهل عرفات نازل مي گرداند. و آنگاه که از عرفات برمي گردند، خداوند آن فرشتگان را به رهايي عرفاتيان از زير بار گناه و واجب شدن بهشت براي آنان، گواه مي گيرد، و هنگام بازگشت از عرفات ندا دهنده اي صدا مي زند که: خداوند شما را آمرزيد، شما مرا راضي کرديد و من نيز از شما راضي شدم. آن يهودي گفت: راست گفتي اي محمد! …»36
در نقل ديگري آمده است:
«آنانکه در عرفات وقوف مي کنند، در حقيقت پيش روي خدا ـ بين يدي الله ـ وقوف کرده اند.»37
ابونصر بزنطي از حضرت رضا ـ ع ـ و آن حضرت به نقل از امام باقر ـ ع ـ آورده است: هيچ انساني نيست ـ خوب يا بد ـ که بر کوه هاي عرفات وقوف کرده و خدا را بخواند، مگر آن که خداوند دعاي او را مستجاب نمايد. آدم خوب در نيازهاي دنيا و آخرت و آدم بد در کار دنيا.»38
امام صادق ـ ع ـ فرمود: «هيچ مرد مؤمني، از اهل هر روستا و شهري که باشد، در عرفات وقوف نکند جز آن که خداوند اهالي مؤمن آن محل را ببخشايد و هيچ مرد مؤمني از خانواده اي با ايمان، در عرفات وقوف نکند مگر آن که خداوند مؤمنان از آن خاندان را بيامرزد.»39
از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده که پيامبر فرمود: «آمرزش بر اهل عرفات در همان لحظه حرکت و لحظات آغازين روز عرفه نازل مي شود، آنگاه شيطان بر سر خويش خاک ريخته، شيون و زاري مي کند پس ديگر شياطين گرداگرد او جمع شده مي گويند: تو را چه شده است ؟! مي گويد : مردمي که در مدت شصت و هفتاد سال نابودشان کردم در يک چشم به هم زدن آمرزيده شدند40 ـ مرادِ شيطان حاجياني هستند که در عرفات حاضر شده اند ـ .»
پيامبر ـ ص ـ فرمود: «کسي که گوش و چشم و زبانش را در روز عرفه نگهدارد، خداوند او را از عرفه تا عرفه ديگر حفظ مي کند.»41
ابن عباس مقدّمه اي در رابطه با حديث فوق آورده که: فضل بن عباس ـ در عرفات ـ کنار رسول خدا ـ ص ـ ايستاده بود و به زنان نگاه مي کرد، پيامبر ـ ص ـ چشم او را برگردانيد و فرمود: امروز روزي است که اگر کسي گوش و چشم و زبانش را جز از حق، نگهدارد،گناهش آمرزيده مي شود.»42
ابن عباس گفته است: «همانا خداوند به اهل عرفه ـ حاجيان ـ در برابر اهل آسمان فخر مي کند.»43
ازرقي نيز مي نويسد: پيامبر ـ ص ـ فرمود: «امّا وقوف تو در شامگاه عرفه، همانا خداوند متعال به آسمان دنيا فرود مي آيد و سپس به شما، بر فرشتگان مباهات مي کند و مي فرمايد: اينان بندگان منند که پريشان موي و خاک آلوده از راه هاي دور و دره هاي ژرف، به اميد رحمت من، به درگاه من آمده اند. اگر خطاهاي ايشان به شمار ريگ ها و قطره هاي باران و موج و خاشاک درياها باشد، هر آينه بخشيدم …»44
ابن عباس گفت: «پيامبر ـ ص ـ را در غروب روز عرفه در عرفات ديدم که دست هايش را تا سينه بالا آورده دعا مي کرد همانگونه که مسکين از ديگران غذا طلب مي کند.»45
در روايتي آمده که: بيشترين دعاي رسول خدا ـ ص ـ روز عرفه اين بود: «لا اله الاّ الله وحده لا شريک له، له الملک و له الحمد، و هو علي کل شيء قدير.»46
عبيد الله بن کُريز نيز گفت: «رسول خدا ـ ص ـ فرمود: برترين دعا، دعاي روز عرفه است.»47
همچنين رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «هيچ روزي شيطان کوچکتر، حقيرتر، و خشمگين تر از روز عرفه ديده نشده است، و اين بخاطر آن است که خداوند رحمتش را نازل کرده، و از گناهان بزرگ ـ مگر آنچه که در روز بدر ديده شد ـ مي گذرد.»48
رسول خدا ـ ص ـ روز جمعه در عرفات مشغول خواندن نماز عصر بودند که شخصي به نام کلب خواست از مقابل آن حضرت عبور کند، ناگهان افتاد و مرد. چون نماز آن حضرت پايان يافت، فرمود: کدامين يک از شما کلب را نفرين نمود؟ مردي پاسخ گفت: من او را نفرين کردم. پيامبر ـ ص ـ فرمود: در ساعتي دعا کردي که هيچ مؤمني در آن ساعت دعا نمي کند، مگر آن که خداوند مستجاب مي نمايد.
دعا اين بود: «لا اله الا الله الحليم الکريم، لا اله الا الله العلي العظيم،سبحان الله رب السماوات السبع والارض،رب العرش العظيم، والحمد لله ربّ العالمين.»49
اهميت عرفات بحدي است که در روايت آمده: «الحج عرفه»; «حج، عرفه است»، البته اين بدان معنا نيست که ديگر اعمال حج، کم اهميت است! بلکه اين روايت، حجاج بيت الله الحرام را به مهمترين رکن حج که عرفه است هدايت مي کند و شايد دليل اين اهميت، همان نقشي باشد که عرفات در آمرزش گناهان دارد که انسان هاي گنه کار وارد آنجا شده و بخشوده شده خارج مي گردند
بسم الله الرحمن الرحيم
السلام عليك يا بقيه الله اجرك الله في مصيبت جدك
اقا جان مي دانم دلت بيش از همه ما تنگ و غصه دار است چرا كه شما هم معرفتتان به رسول الله بالاتر است و هم ،به عمق فاجعه اين فيلم اهانت بار واقف هستيد .اما اگراغراق نباشد مي خواهم بگو يم كه غم شيعيان دل سوخته ات بيشتر از غم شماست چرا كه ما هم غم جسارت به والاترين مخلوق پروردگار و در دانه خلقت و افرينش محمد مصطفي صلي الله عليه و اله را در دل داريم و هم براي قلب داغدار شما امام رئوفمان ،اشك مي ريزيم.
اما مولاي خوبم غمين مباش كه خدايت فرمود يريدون ليطفئوا
مگر ميشود بر خورشيد تهمت تاريكي زد در حالي كه همه چشم ها به روشنايي او گواهي مي دهند .مگر مي شود به عظمت اسمان ،شك كرد در جايي كه همه قلبها به بزرگي ان ،ايمان دارند.
مگر مي شود به زيبايي رحمت عالميان محمد مصطفي صلي الله عليه و اله ترديد نمود در حالي كه همه گلهاي عالم اذان گوي زيبايي سيرت و صورت اويند .آري بعيد نيست اگردرخت ليبرال دموكراسي غربي امروزجهان متمدن ما ،ميوه تلخش اهانت به پاكترين مخلوق خداباشد.
يارسول الله ازفراز بهشتهاي قرب پروردگار ،ما را بنگر كه چگونه در غم جسارت به ساحت مقدس و پاكت ،داغداريم.جهان امروز ما را بنگر كه چگونه ،مدعيان تمدن ان ،زشت سيرت ترين ،نوع بشرند .
جهان ما را بنگر كه مدعيان مبارزه با تروريست ان ،گرگهاي كرابات بسته اي هستند هستند كه همه ددمنشي خود را زير لبخند هاي فريب كارانه خود پنهان كرده اند .
اي پيك رحمت پروردگار،در دنياي ما وقتي نتوانند مانند قر ان بيافرينند ،قران را به اتش مي كشند. وقتي نتوانند در خشش زيبايي مرامت را در ديده حق بين مردمان ،مسدود كنند به كشيدن يك كاريكاتور موهن از خاتم رسولان ،دست مي زنند.
وقتي نتوانند عزت شيعيان و بيداري مسلمانان را ببينند امتت را از ضروري ترين لوازم حيات تحريم مي كنند ،غافل
خداوندا ما را ببخش چرا كه اين جسارت به شاهكار خلقتت و اينه جمالت از سوي زمين ما به گوش اسمانت رسيد.
يا رسول الله عذر ما را بپذير چرا كه در فضائي تنفس مي كنيم كه پليد ترين و قبيح ترين نا مردان روزگار هم در ان حضور دارند و شايد اگر ما پيروان بيش از اين يبدار بوديم هيچ ابليس انسان صورتي ،جرات چنين جسارتهايي را به خود نمي داد.
اري عزيز دل ،حال ما را ببين و دعا ي اللهم عجل لوليك الفرج ما را امين بگو.
سركار خانم رضوان رستمي (مدرس حوزه و دانشگاه)