به منظور آشناي طلاب با جريان هاي سياسي فعال در جامعه، جلسه تحليل سياسي در مدرسه علميه حضرت زهرا سلام اله عليها در روز چهارشنبه 92/2/18 برگزار گرديد.

در اين جلسه كه طلاب و اساتيد حضور داشتند جناب آقاي صفاري از اعضاي هاذيان سياسي سپاه ضمن حساس دانستن انتخابات سال جاري تصريح نمودند؛تاريخچه درگيري با دشمنان به خلقت آدم برمي گردد.و شيطان هميشه در لباس هاي مختلف در مرز بين ممات و حيات به كارشكني مي پردازد. و حماسه آفريني در اين ميان نقش بسزاي دارد.

وي افزود: همواره در طول تاريخ دو جريان سياسي وجود داشته كه در مقاطعمختلف هر كدام بر ديگري غلبه مي كرده است و آن جريان هاي حق و باطل مي باشد. و شيطان به عنوان بزرگترين دشمن بشريت هميشه ستون هاي اعتقادي را مورد هجمه قرار مي دهد و ستون دينمان نماتز است و نماز به معناي اصالت به خداوند است و در صورتي مي توانيم بگوييم كه اين اصالت را پذيرفته ايم كه تقوا را رعايت كنيم و اين مهم با روزه كه همان اصالت پرهيز است تحقق مي يابد.

وي در ادامه فروع دين را يكي يكي بر شمردند و اذعان داشتند كه ولايت يعني اصالت وحدت كه تمام بناي فروع دين را تحت تاثير قرار مي دهد و اين در حالي است كه جبهه باطل اصالت را به كثرت مي دهد و در اين مسير انقلاب ما كه به رهبري امام خميني(ره)و با هدف اصالت دادن به خداوند پايه ريزي گشته بايد در عرصه هاي مختلف حماسه آفرين باشد. و انتخابات بزرگترين صحنه اين حماسه آفريني است.

در پايان جلسه،پرسش و پاسخ با حضور كارشناس محترم انجام پذيرفت.

   دوشنبه 23 اردیبهشت 13921 نظر »


به منظور آشناي طلاب با جريان هاي سياسي فعال در جامعه، جلسه تحليل سياسي در مدرسه علميه حضرت زهرا سلام اله عليها در روز چهارشنبه 92/2/18 برگزار گرديد.

در اين جلسه كه طلاب و اساتيد حضور داشتند جناب آقاي صفاري از اعضاي هاذيان سياسي سپاه ضمن حساس دانستن انتخابات سال جاري تصريح نمودند؛تاريخچه درگيري با دشمنان به خلقت آدم برمي گردد.و شيطان هميشه در لباس هاي مختلف در مرز بين ممات و حيات به كارشكني مي پردازد. و حماسه آفريني در اين ميان نقش بسزاي دارد.

وي افزود: همواره در طول تاريخ دو جريان سياسي وجود داشته كه در مقاطعمختلف هر كدام بر ديگري غلبه مي كرده است و آن جريان هاي حق و باطل مي باشد. و شيطان به عنوان بزرگترين دشمن بشريت هميشه ستون هاي اعتقادي را مورد هجمه قرار مي دهد و ستون دينمان نماتز است و نماز به معناي اصالت به خداوند است و در صورتي مي توانيم بگوييم كه اين اصالت را پذيرفته ايم كه تقوا را رعايت كنيم و اين مهم با روزه كه همان اصالت پرهيز است تحقق مي يابد.

وي در ادامه فروع دين را يكي يكي بر شمردند و اذعان داشتند كه ولايت يعني اصالت وحدت كه تمام بناي فروع دين را تحت تاثير قرار مي دهد و اين در حالي است كه جبهه باطل اصالت را به كثرت مي دهد و در اين مسير انقلاب ما كه به رهبري امام خميني(ره)و با هدف اصالت دادن به خداوند پايه ريزي گشته بايد در عرصه هاي مختلف حماسه آفرين باشد. و انتخابات بزرگترين صحنه اين حماسه آفريني است.

در پايان جلسه،پرسش و پاسخ با حضور كارشناس محترم انجام پذيرفت.

   دوشنبه 23 اردیبهشت 1392نظر دهید »

زندگی نامه"حجر بن عدی” مردی که هیچگاه از ولایت دست نکشید(1)
حجر بن عدی که بود؟
به راستى قلم در برابر عظمت و وفاى حجر، عاجز و ناتوان است، او كسى نبود كه كه بزرگى ها و فداكارى هاى او را بتوان به آسانى ترسيم كرد. او مرد خدا بود، مرد رزم بود، مرد وفا بود، شب زنده دار و روزه دار بود… او مسلمانى راستين بود.
از دوران جوانى، دلاورى و شجاعت با سرشت او درهم آميخته شده و خون حماسه و پيكار در رگ هاى او جارى بود. زندگانى او از روزى كه اسلام آورد در مبارزه و پيكار با كفر و شرك و پيروان باطل سپرى شد و سرانجام نيز جان خود را در اين راه فدا كرد و با آغوش باز از مرگ استقبال كرد.
خوب است در اين جا قدرى درنگ كنيم و تاريخ را ورق بزنيم و با تاريخچه زندگانى پرافتخار و حماسه آفرين «حجر» بيشتر آشنا شويم:
او در نوجوانى همراه برادرش «هانى بن عدى» به حضور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)شرفياب شد و به آيين اسلام گرويد.[1]
گوهر شخصيت او در پرتو اسلام درخشندگى يافت و وجود او كه كانون مشتعل استعدادها و شايستگى ها شگرف بود، نضج و تكامل يافت و به حدى رسيد كه تاريخ نگاران درباره او مى نويسند:
«او با اين كه در زمان پيامبر از نظر سن و سال جوان بود، از ياران بافضيلت و عالى قدر آن حضرت به شمار مى رفت.»[2] او از دوران حيات پيامبر چيزى درك نكرد و پس از اندك زمانى كه از مسلمانى او مى گذشت، پيامبر از دنيا رفت، به همين جهت تاريخ، مشخصات بيشترى از كوشش ها و مجاهدت هاى حجر را در زمان حيات پيامبر اسلام ثبت نكرده است و در جنگ هاى زمان آن حضرت نيز اسم او به چشم نمى خورد، ولى در فتح شام يكى از سربازان فاتح بود[3] و همو بود كه «مرج عذرا» را فتح كرد.[4] او در جنگ «قادسيه» هم شركت داشت.[5]
حجر در ميدان جنگ، از هيچ خطرى نمى ترسيد و در راه پيروزى ارتش اسلام، هيچ چيز نمى توانست مانع پيشروى او باشد.
در جريان فتح «مدائن» هنگامى كه ارتش اسلام به كنار رود «دجله» رسيد، با چنين رود بزرگى روبه رو شد به طورى كه هيچ كس جرئت نداشت وارد دجله شود، در اين هنگام صداى رساى «حجر» بلند شد كه:
«چه چيز مانع شده است كه از اين رود گذشته خود را به دشمن برسانيد؟ هيچ كس بدون اذن پروردگار، و پيش از رسيدن اجل قطعى نخواهد مرد.[6] اين را گفت و با اسب به داخل دجله تاخت، همين كه حجر وارد آب شد، بقيه سپاه نيز خود را به آب زدند، ايرانيان كه اين منظره را ديدند، وحشت كرده و گفتندچ«اينان سپاه ديواند!» كه چنين از آب عبور مى كنندواز بيم نابودى فرار كردند.


برگرفته از آثار آيت اله جعفر سبحاني


[1] اسدالغابه ، ج 1، ص 385; طبقات ابن سعد ، ج 6، ص 217 و الاصابه ، ج 1، ص 313.
[2] . كان من فضلاء الصحابة ( الاستيعاب ، ج 1، ص 335 و اسدالغابه ، ج 1، ص 385).
[3] . الغارات ، ج 2، ص 814 و البداية والنهاية ، ج 8 ، ص 50 .
[4] . طبقات ابن سعد، ج 6، ص 355. مرج عذرا محلى در دوازده ميلى دمشق است.
[5] . همان، ص 217; معارف ابن قتيبه ، ص 334; مستدرك حاكم ، ج 3، ص 468 و الاصابه ، ج 1، ص 313.
[6] . ( وَما كانَ لِنَفْس أَنْ تَمُوتَ إِلاّ بِإِذنِ اللّهِ كِتاباً مُـؤَجَّلاً ) (آل عمران، آيه 145).
[7] . حياة الصحابة ، ج 4، ص 511 به نقل از تفسير ابن كثير ، ج 1، ص 410.




موضوعات: عمومی
   شنبه 21 اردیبهشت 13921 نظر »

درختی با میوهایی به شکل سر شیطان
قرآن در تبیین معارف و مقاصد خود از تمثیل و تشبیه، فراوان کمک گرفته است و مطالب عمیق تـوحـیـدی را در قـالـب مثال در خور فهم همگان قرار داده است مثال‌ها و تشبیه های قرآن به دو گونه عینی و فرضی می‌باشند:

الف: مثال‌ها و تشبیه‌های عینی مثال‌هایی است که تحقق خارجی دارند مانند: َرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَیبَةً كَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ(إبراهیم/24) تُۆْتِی أُكُلَهَا كُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا(ابراهیم/65)، خدای سبحان مثال می‌زند که کلمه طیبه همانند درخت طیبه و پاکی است که ریشه‌های ثابت و استوار و شاخه‌های آن در آسـمان فراز کشیده است و همواره ثمرمی دهد در این گزیده، کلمه حق به درخت استوار تشبیه شده است که درخت این چنین در خارج تحقق دارد. مـقابل همین نکته مثال دیگر انتخاب می‌کند:

وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ(ابراهیم/26)

مـثـال کـلمه خبیثه و باطل همانند درختی خبیثی و بی ریشه است که بر روی زمین نهاده شده است که ثبات و استقرار ندارد با وزش یک نسیم به چپ و راست مایل می‌شود در این مثال گزیده گـونـه، برای تشبیه بی ثباتی باطل به چنین درختی بی ثبات بهره گرفته است که در خارج این چـنین درخت، فراوان وجود دارد و یا در مورد انسان‌های بی اندیشه که در اثر خود محوری حاضر به اندیشیدن نیستند این گونه مثال انتخاب می‌کند: (مـثـل الـذیـن حملوا التوریة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا) (500) , (آنان که کتاب آسـمانی تورات بر آن‌ها عرضه شد) یهود ولی آن را نیاندیشیدند همانند چهارپایی که بارش کتاب بـاشـد می‌مانند، همان‌گونه که چهار پا از بار کتابش بهره نمی‌برد، انسانی که حق اندیش نیست و نـسـبـت به دین دگر اندیش بهره‌ای از منابع وحی نمی‌برد این مثال نیز عینی است که در خارج چهارپایانی که بارشان کتاب باشد وجود دارد.

نـوع دوم از مثال‌های قرآن فرضی است:

مَثَلُ الَّذِینَ ینْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ..(بقرة/261،(مثال آنان که در راه خدا انفاق می‌کنند همانند آن حـبـه رویـش اسـت که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد عدد حبه ببار آورد) , که یک حبه هفت صد حبه شود رشد و برکت انفاق این چنین است ممکن است در خارج چنین گندمی وجود نـداشـتـه بـاشد که یک دانه آن هفت خوشه و هر خوشه صد حبه گندم برویاند لیکن قرآن فرض وجود نموده است گر چه امر محالی نیست، امکان تحقق خارجی دارد.مانند: اِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ(صافات/64) طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیاطِینِ(صافات/65).

رووس الشیاطین

(درخت زقوم درختی است که از ریشه جهنم روید که طلع و شکوفه‌ها و میوه‌های تازه آن مانند سرهای شیطان‌هاست) , تـلخی و منظره شوم و کریه درخت زقوم را به سرهای بدخیم شیطان‌ها تشبیه نموده است شکوفه‌ها و میوه‌های درخت زقوم را که در کنار هم اجتماع نموده باشند به سرهای کریه و بدخیم شیطان‌ها تشبیه نموده است که در یک جا جمع شده باشند این مثال انتخاب گونه فرضی اسـت نمی‌خواهد بگوید در خارج چنین چیزی اجتماع کرده و تحقق دارد فرض وجود برای آن‌ها می‌کند البته این گونه واهی و خیالی که واقعیت خارجی نتواند داشته باشد نیست، که بر اساس بـاورهـای مخاطب و بازتاب فرهنگ زمانه انتخاب شده باشد، که قرآن متأثر از فرهنگ و باورهای غـلـط مـردم نـیـسـت و حـتـی نـخـواسته نسبت به باورهای غلط مردم بی‌تفاوت عبور کند زیرا بـاورهـای فـرهـنـگی مردم دو گونه است برخی بر اساس واقعیت‌هاست برخی بر اساس خیال و وهـم در بین مردم انسان با پیکر مهیب را می‌گویند غول پیکر است که در خارج غول یک حقیقت نـیـسـت یـک مـوجـود هیولایی و وهمی است اگر قرآن مثال به غول می‌زد، می شد کسی بگوید انتخاب مثال، بازتاب فرهنگ زمانه است و بر اساس باور مخاطب مثال زده کاری به صحت و سقم آن نـدارد! مثال قرآن به رۆوس الشیاطین است شیطان نه در نزد عرب بلکه در نزد همه جوامع و ملیت‌ها از شروع زندگی انسان همواره مظهر زشتی و بدخیمی است آن هم نه این که خیال و واهی باشد حقیقت خارجی دارد اگر حقیقت هر موجودی به سیرت آن است نه به صورت دو نماد از یک موجود هر دو حقیقت دارند (صورت و سیرت) , سیرت شیطان و حقیقت آن زشتی و کریه‌المنظر بودن و بدخیمی است و درخت زقوم تشبیه به سیرت شیطان شده است که امکان تحقق خـارجـی هـم دارد. (1)

«زقوم به گفته اهل لغت اسم گیاهی است تلخ و بدبو و بد طعم؛ و به گفته بعضی از مفسران اسم گیاهی است که دارای برگ‌های کوچک و تلخ و بد بو است و در سرزمین تهامه می‌روید و مشرکان با آن آشنا بودند؛ و در تفسیر روح المعانی اضافه می‌کند این گیاه شیره‌ای دارد که وقتی به بدن انسان می‌رسد ورم می‌کند. راغب در مفردات می‌گوید: زقوم هر نوع غذای تنفرآمیز دوزخیان است.

لسان العرب می‌گوید: این ماده در اصل به معنی بلعیدن آمده است. سپس می‌افزاید هنگامی که آیه‌ی زقوم نازل شد ابوجهل گفت: چنین درختی در سرزمین ما نمی‌روید، چه کسی از شما معنی زقوم را می‌داند؟ در آنجا مردی بود از آفریقا گفت زقوم به لغت افریقاییان به معنی کره و خرما است! ابوجهل به عنوان سخریه صدا زد کنیز! مقداری خرما و کره بیاور تا زقوم کنیم!

آنها می‌خوردند و مسخره می‌کردند و می‌گفتند محمد (صلی اللّه علیه و له و سلّم) در آخرت ما را به این‌ها می‌ترساند! قرآن نازل شد و پاسخ دندان‌شکنی به آن‌ها داد که در آیات بعد می‌خوانیم.


زقوم چیست؟

به هر حال واژه شجرة همیشه به معنی درخت نیست گاه به معنی گیاه نیز می آید، و قرائن نشان می‌دهد که منظور از آن در اینجا گیاه است. سپس قرآن به بعضی از ویژگی‌های این گیاه پرداخته می‌گوید: ما آن را مایه عذاب و رنج ظالمان قرار دادیم (انا جعلناه فتنة للظالمین) . فتنه ممکن است به معنی رنج و عذاب باشد، و ممکن است به معنی آزمایش همان‌گونه که در غالب موارد در قرآن به این معنی آمده است اشاره به اینکه نها هنگامی که نام زقوم را شنیدند به سخریه و استهزاء پرداختند و از این رو وسیله‌ای برای زمایش این ستمگران شد.

سپس می‌افزاید: آن درختی است که از قعر جهنم می‌روید! (اِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ ). ولی این ظالمان مغرور به سخریه ادامه دادند و گفتند مگر ممکن است گیاه یا درختی از قعر جهنم بروید؟ آتش کجا و درخت و گیاه کجا؟

بنابراین شنیدن نام این گیاه و اوصاف آن مایه زمایش نها در این دنیا، و خود آن در خرت مایه درد و رنج آنها است . گویا آنها از این نکته غافل بودند که اصولی که بر زندگی آن جهان (آخرت ) حاکم است با این جهان بسیار تفاوت دارد، گیاه و درختی که از قعر جهنم می‌روید به رنگ جهنم است، و در شرائط جهنم پرورش یافته، نه گیاهی است همانند گیاهی که در باغ‌های این جهان می‌روید، و شاید از این نکته بی‌خبر نبودند بلکه هدفشان تنها سخریه و استهزاء بود.

سپس می‌افزاید: شکوفه آن مانند کله‌های شیاطین است ! (طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیاطِینِ).

“طلع” معمولاً به شکوفه خرما گفته می‌شود که دارای پوسته سبز رنگی است و در درون آن رشته‌های سفیدی است که بعداً تبدیل به خوشه خرما می‌شود، واژه طلع از ماده طلوع به این مناسبت است که نخستین میوه‌ای است که بر درخت ظاهر می‌شود و طلوع می‌کند.


یک سوال:

در اینجا این سۆ ال پیش می‌آ ید که مگر مردم کله‌های شیاطین را دیده بودند که قرآن شکوفه‌های زقوم را به آن تشبیه می‌کند؟

مفسران در اینجا پاسخ‌های متعددی ذکر کرده‌اند: بعضی گفته‌اند: یکی از معانی شیطان یک نوع مار بدمنظر است که شکوفه زقوم به آن تشبیه شده است؛ و بعضی گفته‌اند: یک نوع گیاه بدچهره است چنانکه در کتاب منتهی الارب آمده است: راءس الشیطان یا روس الشیاطین گیاهی است. ولی آنچه صحیح‌تر به نظر می‌رسد این است که این تشبیه برای بیان نهایت زشتی و چهره تنفرآمیز آن است، زیرا انسان از چیزی که متنفر باشد در ذهن خود برای آن قیافه‌ای زشت و وحشتناک ترسیم می‌کند، و به هر چه علاقه‌مند است برای آن قیافه‌ای زیبا و دوست داشتنی؛ لذا در ژستهائی که مردم برای فرشتگان می‌کشند زیباترین چهره‌ها را ترسیم می‌کنند و به ژست برای شیاطین و دیوان بدترین چهره‌ها را، در حالی که نه فرشته را دیده‌اند و نه دیو را. در تعبیرات روزمره بسیار دیده می‌شود که می‌گویند: فلان کس مانند عفریت است، یا قیافه دیو دارد! این‌ها همه تشبیهاتی است بر اساس انژاسات ذهنی انسان‌ها از مفاهیم مختلف، تشبیهاتی است لطیف و گویا. »(2)

برگرفته از : شبکه تخصصی قرآن تبیان

منابع:

1. المیزان، تالیف علامه طباطبایی

2. تفسیر نمونه، ذیل آیه شریفه، تالیف آیت الله مکارم شیرازی


موضوعات: عمومی
   سه شنبه 17 اردیبهشت 1392نظر دهید »

پيروزي انقلاب اسلامي ، نقش زنان، به روايت امام خميني
مصطفي آخوندي

زنان ، ايـن عنـاصـر فضيلت و ارزشهاي الهي داراي بـرکـات زيـادي هستند و به عنـوان نيمـي از جامعه بشريت ، همـواره بيشتريـن بار مشکلات را بـر دوش مي کشند و نـوعا شـريک غم خانـواده مـي باشنـد.
اسلام برخلاف جـوامع و تمدن جاهلـي که زنان را حقير و ضعيف و دون شمرده و آنان را در خـدمت ابتذال و فساد گـرفته بـود ، به زنان ، شخصيتـي باکرامت و مقامي والا بخشيد. ايـن مقام و منزلت ، تـوإم با فـداکاري و ايثار ، در پـرتـو انقلاب اسلامـي تجلـي يافت و عطر شکـوفايي ايـن مـوجـود بزرگـوار و بافضيلت ، جهانيان را به شگفت آورد ، تا آنجا که از سـوي خبرگزاريها و تحليل گران ، انقلاب اسلامي به «انقلاب چادرها» نام گرفت.
زنان ، ايـن عناصر عفاف و نجابت ، نه تنها در پيروزي انقلاب اسلامي سهم بزرگـي ايفـا کـردنـد ، بلکه در تثبيت نظام جمهوري اسلامـي و تداوم انقلاب اسلامـي حرف نخست را زدند و با حضـور در صحنه انقلاب اسلامي ، تـوطئه هاي دشمنان را در عرصه هاي گوناگون فرهنگي ، نظامي ، اقتصادي ، اجتماعي ، سياسـي و … نقـش بـر آب سـاختنـد. در ايـن مقاله تلاش شـده است با بهره گيـري از سخنان گهربـار معمار انقلاب اسلامـي ، حضـرت امـام خمينـي ، نقـش و سهم بزرگ زنـان در پيـروزي انقلاب ، به تصوير کشيده شـود و تلاش و منزلت ايـن بزرگواران عيان گردد. چهار عنوان «تحـول فکري و روحي زنان» ، «حضـور زنان در صحنه انقلاب اسلامـي» ، «انگيزه حضـور زنان در انقلاب اسلامـي» و «ويژگـي زنان انقلابـي» محـورهاي اصلـي ايـن تصـوير مـي باشـد.
1ـ تحول فکري و روحي زنان
هنر انقلاب اسلامي ايـن بود که زنان جامعه ما را متحول ساخت و در مسير اسلام و ارزشهاي الهي هدايت کرد و از بي هـويتـي و بـي بند و باري و ابتذال که سوغات غرب بـود ، به سوي عزت خـواهي ، عفاف ، درک شخصيت و کمال جـويي و تحول فکري و روحي هدايت کرد و از دون مايگي به اوج انسانيت ارتقا بخشيد.
زنان مسلمان در انقلاب اسلامي شخصيت و هويت خويـش را يافتند و به مقام و منزلت والاي خـويـش پـي بردند و بينـش سياسـي ، فرهنگـي و اجتماعي پيدا کردند. ايـن تحول فکري و روحي بزرگي که نصيب زنان شد ، مـوهبت الهي بـود که امام خميني بارها از آن به بزرگـي ياد کـرده و آن را افتخـار بزرگ ملت ايـران دانستند:
«مـن در جامعه زنها يک جـور تحـول عجيبـي مي بينـم که بيشتر از تحـولي است که در مردها پيدا شده[ است].»(1) «خانمهايي که در قبل وضعشان يک نحـو ديگـري بـود ، و رژيـم آنها را به يک مسـايل ديگري مشغول کرده بـود ، متحول شدند به کساني که در مقابل رژيـم ايستادنـد.»(2) «نهضت اسلامـي به بـرکت اسلام چنان تحـولـي در نفـوس زن و مـرد به وجـود آورده که ره صـد سـاله را يک شبه طـي نمـوده است.»(3) «اين يک تحـولي بـود که بشر نمي تـوانست ايـن تحول را درست کند. اين تحول الهي بـود.»(4) «ايـن تحول که در ايـران پيـدا شـد ، تحـول همه جـانبه بـود»;(5)
يعنـي زنان در تمـام زمينه هاي روحـي ، فکـري ، اخلاقـي ، فـرهنگـي ، سيـاسـي ، اجتمـاعي و انگيزه هـا و اهـداف ، الهي شـده بـودنــد و مـي خـواستند در صبغه اسلام قرار گيرند و در مسير حضرت زهرا(س) و زينب کبرا(س) قدم بردارند.
زنان مسلمان از حالت بـي اعتنايي بيرون آمدند و نسبت به سرنـوشت خـود و خـانـواده خـويـش و اسلام احسـاس مسـووليت کـردند:

«همان زنهايـي که آن وقت که ـ هيچ ـ بـي تفاوت بـودنـد راجع به کشـور خـودشان ، راجع به همه چيز ، هميـن ها وارد شدند در ميدان و ديـديـم که خـوب هـم مـي تـواننـد انجـام وظيفه کننـد.»(6)
تحول فرهنگي
در تهاجـم فرهنگـي غرب ، زنان را در مسلخ «فروش کالا» و «فساد و فحشا» قربانـي کرده و ايـن مرکز عطـوفت و فضيلت را به گرداب ابتذال کشانده بـودنـد. در طـول پنجاه سال سياه حاکميت خانـدان فاسـد پهلـوي ، زنان مسلمان زير فشار و يـورش فرهنگـي استعمار و استکبـار دست و پـا مـي زدنـد. رضـاخـان ايـن مهره استعمــاري و استبدادي ، خشـن ترين شيوه را در اشاعه فرهنگ مبتذل غرب ، در قالب کشف حجاب به کار برد.
اسلام و انقلاب آمـد و زنان را از ايـن منجلاب فرهنگـي نجات داد و آنان را به اخلاق اسلامـي و حجـاب و عفاف و فضيلتها آراسته ساخت:
«ايـن اسلام که در ايران زنده شد ، آن خـدمتـي را که به بانـوان کرده است و خواهد کرد ، ارزشش به اندازه اي است که نمي توانيـم ما توصيف کنيـم. اگر نبود اين انقلاب و نبود ايـن تغيير و تحولي که در ايران واقع شـده بـود ، بعد از چنـد سال ديگـر اثـري از اخلاق اسلامي در ايران نبود.»(7)
«اينجانب به زنان پرافتخار ايران ، مباهات مي کنـم که تحولي آن چنان در آنان پيـدا شـد که نقـش شيطانـي بيـش از 50 سال کـوشـش نقاشان خارجـي و وابستگان بـي شـرافت آنان ، از شعراي هرزه گرفته تا نويسندگان و دستگاههاي تبليغاتي مزدور را نقـش بر آب نمودند و اثبات کردند که زنان ارزشمند مسلمان دچار گمراهـي نشـده و با ايـن تـوطئه هاي شـوم غرب و غرب زدگان آسيب نخـواهد پذيرفت.»(8)
«بجز مشتي زنان مرفه طاغوتـي و وابستگان ساواکـي و سرسپـردگان آنان ديگر قشرهاي ميليـونـي زنان متعهد که اساس ملت مسلمان اند ، در دام فـريب دلباختگان به غرب نيفتاده و بـا عمل خـود در طـول پنجاه سال سياه ، بـا روي سفيـد نزد خـدا و خلق شجـاعانه مقاومت نمودند.»(9)
بنيانگذار انقلاب اسلامـي خطاب به روشنفکـران مـرتجع و دلباختگان بـي بنـد و بـاري و ولنگـاري غرب فـرمود:
«آيا زنها در ايران ديگر کنار رفتند به کلـي ، يا همـدوش مردها در کارهاي سازنده داخل انـد؟ شما مـي خـواهيد که زنهاي اينجا هـم بـي بند و بار باشند ، هر جـور مـي خـواهند باشنـد؟ ايـن برخلاف آن تحـولـي است که در خـود زنها پيـدا شـده است.»(10)
ميل به مبارزه
رها سـاختـن زنـدگـي آرام و بـي درد سـر و روي آوردن به زنـدگـي پرمخاطره و مبارزه با طاغوت يکي از تحـولاتـي بـود که خداوند در وجود زنها به وجـود آورد. آن ترس و وحشتـي که از طاغوت داشتند ، از ميـان رفت و شجـاعت و شهامت جـاي آن نشست. زنـان مسلمـان از چکمه پـوشان و سـرنيزه هـاي گـارد شـاهنشـاهـي واهمه اي به دل راه نمي دادند و از زخمي و کشته شـدن نمـي هراسيدنـد. امام راحل ايـن گونه اين تحول را بيان مي کند:
(خـداوند) قلبها را از آن وحشت بيرون آورد ، از آن وحشتـي که از ايـن رژيمها همه داشتنـد ، از آن وحشت بيـرون آورد و به جـاي آن تصميـم و شجاعت به ايشان داد ، به طوري که زنها ، بچه ها و مردها ، همه به مبارزه برخاستند. کـي سابقه داشت که زن در مبارزه بيايد مقابل توپ و تانک بايستد؟ ايـن يک تحول روحي بود که خداي تبارک و تعالـي در ايـن ملت تحـول را ايجـاد فـرمود.»(11)
تحول سياسي
بانوان به برکت انقلاب اسلامي و هدايتهاي پيامبرگـونه امام خميني چنان از بينـش سياسي برخـوردار شدند که دشمنان اسلام و انقلاب از گمراه ساختـن آنان نااميد و درمانده شـدند. زنان با شناختـي که از ماهيت و تـرفنـدهاي دشمنان اسلام پيدا کـردنـد گام در ميـدان مبارزه و سياست نهادند و خصـم دون را از صحنه بيـرون رانـدنـد. امام خميني در ديدار زنان مناطق ساحلي جنـوب ايران با اشاره به اين تحول بزرگ سياسي مي فرمايد:
«در اينکه مـي بينـم گـوينده شما بانـوان ساحلي ، مسايلـي را که مطـرح مـي کنـد ، مسايل روز است ، مسـايل سيـاسـي روز است ، مسـايل اجتماعي روز است ، همان طـور که بانوان ديگر در مراکز و در ساير جاهاي ايـران مسايلـي را که مطـرح مـي کننـد ، مسايل روز و مسايل سياسـي و اجتماعي است ، که اين تحـول به بـرکت ايـن نهضت اسلامـي پيدا شده ، مـن اميدوارم که ايـن تحـول باقـي بماند.»(12) و در مـورد بـانـوان محله چهارمـردان قـم فـرمـودنـد:
«بانـوان قـم و چهارمردان پيشرو نهضت اسلامي بـودند. رشد سياسي خود را اثبات کردند.»(13)
تحول اجتماعي
زنان در انقلاب اسلامـي شيفته کمک رسـانـي به محـرومان و مستضعفان بـودند و به شـوق ياري رساندن به کشاورزان و قشر محروم جامعه و شرکت در جهادسازندگـي سر از پا نمـي شناختنـد. حضرت امام خمينـي فرمود:
«در ايـن جهادسازندگـي که گاهي وقتها مـي بينـم خانمها رفتند و مشغول شـدنـد ، خـوب ، البته از خـانمها ســـاخته نيست که مثل يک رعيتي ، مثل اشخاصي که ورزيده اند ، در امـور کار کنند ، لکـن همان رفتنشان در بين آن رعايا و بيـن کشاورزان ، همان رفتـن و اشتغال پيدا کردن ، به همان مقداري که مي تـوانند ، ايـن باعث مـي شـود که قـدرت آنها چنـد مقـابل بشـود. وقتـي آنها ببيننـد که از شهرها خانمهاي محصل ، خانمهاي محترم آمـدند و در دهات مشغول کمک هستند به برادرهاي خـودشان ، قدرت آنها چند مقابل مي شود و ايـن يک عمل بسيار ارزشمند است ولو عمل خـودش به حسب حجمـش کوچک باشد ، لکـن حجم معنوي خيلي زياد است.»(14)
2ـ حضـور زنـان در صحنه انقلاب اسلامـي
حضور پرشـور در صحنه انقلاب اسلامي از افتخارات بزرگ زنان مسلمان ايـران اسلامـي است. آنـان در همـان روزهـاي نخستيـن انقلاب وارد ميدان مبارزه شدند و با جهاد خـود قدم به قدم ، انقلاب اسلامـي را ياري کردند. زنان با عزمـي استـوار عليه طاغوت و استکبار جهاني به صحنه مبارزه آمـدند و ديـن خـود را نسبت به اسلام و انقلاب به خـوبـي ادا کـردنـد. امـام خمينـي خطـاب به بـانـوان فـرمــود:

«شما خـواهران در ايـن نهضت سهم بسزايي داشته ايد»(15) «شما سهم بزرگـي در نهضت اسلامي ما داريد. شما در آتيه براي مملکت ما پشتـوانه هستيد.»(16) آن حضرت به ايـن حضـور مـي بالد و افتخار مي کند و مي فرمايد:

«مـا بـايـد امـروز که روز زن است … به زنان خـويـش افتخـار نماييـم. چه افتخاري بالاتر از اينکه زنان بزرگـوار ما در مقابل رژيـم ستمکار سابق و پـس از سرکـوبـي آن ، در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان ، در صف اول ، ايستـادگـي و مقاومتـي از خـود نشان دادنـد که در هيچ عصـري چنين مقاومتي و چنيـن شجاعتـي از مردان ثبت نشده است. »(17)
پيشگام در انقلاب اسلامي
زنان در انقلاب اسلامي ، پيشگام و جلـودار نهضت بـودند و پيشاپيـش مردها در صفـوف تظاهرات خياباني عليه نظام طاغوت حرکت مي کردند. زنان مسلمان در تمامي نهضتها و حرکتهاي اسلامـي پيـش قدم بـودند:

«در مسإله تنباکـو پيش قدم بـودند. در مسإله مشروطيت پيـش قدم بـوده اند و بحمدالله زنها در ايـن جمهوري اسلامـي چنانچه در همه مسـايلـي که عمـومـي پيـش آمـده است ، بـراي ايـران پيـش قــــدم بوده اند.»(18)
«در مملکت ما ايـن طـور شـد که بانـوان همـدوش بلکه جلـوتر از مردها از خانه ها بيرون آمدند و در ايـن راه اسلامـي زحمت کشيدند و رنج ديدند ، جـوان دادند ، شوهر دادند ، برادر دادند ، معذلک رنج کشيدند ، عمل کردند ، پشتيباني از اسلام کردند و مردها هـم به تبع زنها اين کار را کردند. »(19)
«زنهاي محترم متعهد ايران پيشاپيـش مردان به ميدان رفتند و سد عظيم شاهنشاهي را در هـم شکستند و ما و همه مرهون قيام و اقدام آنان هستيم.»(20)
نقش هدايتگري و تشويق مردها
زنها در انقلاب اسلامي نقـش هدايتگري داشتند و با حضور خـويـش در صف مقـدم تظاهرات ، انگيزه قيام و حضـور در تظاهرات و مقابله با طـاغوت را در مـردهـا و جـوانها به وجـود آوردند.
احساس برانگيز بـودند و الهام بخـش ، مردان را تشـويق کردنـد و به جـوانها جرات و شجاعت بخشيدند: «ما نهضت خودمان را مديون زنها مـي دانيـم. مـردها به تبع زنها در خيابانها مـي ريختنـد. تشـويق مـي کردند زنها مردان را. خـودشان در صفهاي جلـو بـودند. »(21)
«مردهاي ايران از مخدرات ايران ، از بانـوان ايران عبرت گرفتند و تعليم گرفتند.»(22)
«بانـوان عزيز ما اسباب ايـن شدند که مردها هـم جرإت و شجاعت پيـدا کننـد. مـا مـرهـون زحمـات شمـا خـانمها هستيـــم.»(23)
به واسطه حضـور زنان در صحنه ، غيرت مردانگي و احساسات در مردان بـرانگيخته مي شـود و هميـن مـوجب مـي شـود سستـي و تـرس را کنار بگذارنـد و بـا شجـاعت قـدم در ميـدان بگذارنـد. امام فـرمـود: «در مـردها يک حسـي است که اگـر ببيننـد زنها بيـرون آمـده از خـانه هـا بـراي يک مقصـدي ، اگـر قـوه شـان يکـي بـاشـد ، ده تــا مي شود.»(24)
«اگر چنانچه يک عده از زن وارد بشـونـد در ، فرض کنيد يک محلـي که محل جنگ است ، علاوه بر اينکه خـودشان جنگ مـي کننـد ، مردها را که يک احساسـي دارند نسبت به زنها ، حساسيت دارند نسبت به زنها ، مردها را ، قـوه شان را دوچندان مي کنند. ايـن طـور نيست که اينها اگر فرض کنيد بروند دفاع کنند ، فقط خـودشان دفاع کرده اند; خير ، دفاع کرده اند ، خـودشان دفاع کرده اند و ديگران هـم به دفاع وارد کـرده انـد. مرد حساس است نسبت به زن. مرد اگـر صـد نفـر مرد را ببيند که مي کشند ، ممکـن است خيلـي چيز نشـود ، اما اگر يک زن را ببينند که بي احترامي مي کند حساسيت دارد و لـو اجنبـي باشند ، آن زن ، هيچ کار هـم به او نـداشته باشـد. ايـن يک حساسيتـي است که مردها دارنـد … (اين) اسباب ايـن مـي شـود که مردها هـم بيشتر وارد بشـونـد ، مـردهـا هـم قـويتـر بشـوند.»(25)
ايثار جان و فرزند
بچه هاي خـردسـال در آغوش مادران ، بـا اسلحه دژخيمان شاه پـرپـر مي شدند ، و جوانان و نوجوانان در پيش رويشان بر زميـن مي افتادند و خـون سرخ شهيدانشان سنگ فرشهاي خيابان را رنگيـن مـي ساخت ، اما آنان چون زينب کبرا(س) تـن به رضاي خدا داده و پرصلابت و استوار در مقابل ستمگران مـي ايستادند و با ايثار جان و فرزند و صبر در مصيبتها ، احسـاس رضـايت در انجـام وظايف خـويـش داشتند.
امام راحل ايثارگـريهاي ايـن قشـر از جامعه را ايـن چنيـن بيان مي دارند:
«شما در چه تاريخي چنيـن ديده ايد؟ امروز زنهاي شيردل طفل خـود را در آغوش کشيـده و به ميـدان مسلسل و تـانک دژخيمـان رژيـــم مـي روند. در کدام تاريخ چنيـن مردانگـي و فـداکاري از زنان ثبت شده است؟»(26)
«در تظاهرات خياباني ، زنان ما بچه هاي خردسال خـود را به سينه فشـرده ، بـدون تـرس از تـانک و تـوپ و مسلسل به ميـدان مبـارزه آمده اند.»(27)
ايثار مال
زنان در ايثار جان و فرزند در انقلاب پيشقـدم بـودنـد. در ايثار مال هـم بر مردان سبقت جسته بـودند. آنان آنچه ذخيره داشتنـد و با قناعت جمع کرده بودند ، در طبق اخلاص گذاشته ، تقديـم مستضعفان و محرومان کردند. امام چه زيبا زنان مـومـن و عفيف را در ايثار مال معرفي مي کند:
«زنان ايران ، هم مجاهدات انسانـي عظيـم کرده اند و هـم مجاهدات مالي. ايـن طبقه محترم زنها که در جنوب تهران و در شهر قم و در سايـر شهرها هستنـد ، هميـن خانمهاي محجبه ، همينها که مظهر عفاف هستند ، در نهضت پيشقدم بودند و در ايثار مال هـم پيشقدم. ايثار کردند جـواهرات و طلاهايي که دارند. براي مستضعفيـن دادند. عمده در ايـن امـور آن قصـد پاک است.»(28)
«خـداوند شما مـومنات را حفظ کند که در نهضت اسلامـي خط کافـي داشتيد ، و الان هـم براي مستمندان کمک کرديد و کمکهاي شما بسيار باارزش است. کمکهاي بانوان ارزشـش چند برابر کمکهاي مردان است. خداوند شما را حفظ کند.»(29)
«اينها طلاهـاي خـود را که ذخيـره 50 سال ، 20 سال ، 30 سـالشـان بـود ، آمـدند بـراي مستمندان دادنـد. شما چه کـرديـد؟ شماها چه کرديد؟»(30)
پشتوانه انقلاب و اسلام
چنـانچه پيشگـامـان انقلاب يعنـي آنـان که سهم بزرگــي در انقلاب داشتنـد و بـا ايثار جان و فـرزنـد و مال ، گـوش به فـرمان امام خميني بـوده و در تمامي صحنه هاي انقلاب اسلامي حضـور داشته ، ايـن حضـور را تداوم بخشند و سستـي و بـي اعتنايي به خـود راه ندهند ، يقينـا انقلاب اسلامـي بيمه خـواهـد شـد. بنيانگذار انقلاب اسلامـي بارها ايـن مسإله را بيان داشته و از زنان به عنـوان پشتـوانه انقلاب و اسلام ياد کردند: «ملتـي که بانـوانـش در صف مقدم براي پيشبـرد مقـاصـد اسلامـي هست ، آسيب نخـواهـد ديد. »(31)
«شما در آتيه براي مملکت ما پشتـوانه هستيد.(32) مـن اميدوارم که باز شما در صف مقدم باشيد و ايـن نهضت را به آخر برسانيد که حکـومت اسلامي ان شإالله تإسيـس بشـود و تمام اقشار ملت ، تمام مستضعفيـن به حقوق حقه خـودشان برسند. خداوند شماها را حفظ کند و بـراي اسلام و مسلمين نگهدارد.»(33)
3ـ انگيزه حضـور زنـان در انقلاب اسلامـي
زنان و مـردان مسلمان در ايـران با انگيزه الهي انقلاب کـردنـد. آنان خـواستار حکـومت اسلامـي و احياي اسلام ناب محمدي(ص) و زنده شـدن نام قرآن و ائمه اطهار(ع) بـودند. از ايـن رو با نام فاطمه زهرا(س) و زينب کبرا و امام حسيـن(ع) به خيابانها مـي ريختنـد و تظاهرات راه مي انداختند.
عشق به اسلام و قرآن
کسـي زنان مسلمان را مجبـور نکـرده بـود کـودکانشان را در آغوش گرفته ، در مقابل تـوپ و تانک و مسلسلهاي رژيـم طاغوت بايستنـد. آنان به خاطـر مقام و قـدرت و رياست ، خـود و فرزنـدانشان را در معرض خطـر قرار ندادنـد ، بلکه عشق به اسلام و قـرآن و پيشـوايان معصـوم بـود که آنان را به صحنه کشاند. عشق به فاطمه زهرا(س) و زينب کبـرا بـود که زنان مسلمان ما را انقلابـي کـرد. امام راحل انگيزه زنـان مسلمـان را عشق به اسلام و قـرآن بيـان داشته است:
«ملت ما عاشق اسلام بـود که در همه اطـراف بـا دست تهي سينه هاي خودشان را سپر کردند ، جـوانهاي خودشان را بردند در ميدان ، زنها و مردها رفتند و مبارزه کـردند و پيروز شـدنـد.»(34) «خانمها بـراي اينکه يک چيزي مثلا دستشـان بيايـد يا فـرض کنيـد که صاحب منصب بشـوند ، نمـيآيند بيرون ، خـودشان و بچه هايشان را به کشتـن بـدهنـد. ايـن اسلام و قرآن است که خانمها را آورده است بيرون و همدوش مردها بل جلـوتر از مردها وارد در صحنه سياست کرد.»(35) «ايـن قدرت ايمان است که شماها را به خيابانها کشيد و بانـوان را به خيـابـانها ، و ارزش عمل همين است.»(36)
استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي
شعار زنـان مـا در انقلاب اسلامـي سه کلمه بــود: استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي. آنان خواستار استقلال بـودند و مـي خـواستنـد زيـر سلطه هيچ کشـور و قدرتـي نباشند و مي خـواستند آزاد باشند; يعني در سايه اسلام زيست کنند; بنده خـدا باشند و عبـد و ذليل ديگران نباشند. جمهوري اسلامي يعني حکـومتـي بر اساس اسلام ناب محمدي(ص) مي خواستند که ارکانـش را تـوحيد و عدل الهي تشکيل داده باشد ، و ولايت خـدا و پيـامبـر بـر آن حـاکـم گـردد. امـام امت فـرمـود:
«زن و مرد زحمت کشيد ، به خيابانها ريخت ، جـورها کشيـد ، خـونها داد که اسلام را زنده نگه دارد ، براي اسلام خـون داد ، براي شهادت داوطلب شـد ، … آنکه به او رإي داد ملت مـا ، جمهوري اسلامـــي بود ، اسلام مورد نظر بود.»(37)
«آنکه از سر تا سـر کشـور فريادش در خيابان و در کـوچه ها و در مـدارس و در همه جـا بلنـد بـود ، ايـن بــود که استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامـي. ايـن سه کلمه سـر زبـان همه بود.»(38)
الگـوپذيـري از حضـرت زهـرا(س) و زينب کبرا(س)
زنان مسلمـان ايـران بـا اقتـدا و الگـوپذيـري از حضـرت فـاطمه زهـرا(س) و دخت بزرگـوارش زينب کبـرا(س) وارد نهضت شـدنـد و در مقابل طاغوت ايستادند و از اسلام و قرآن دفاع کردنـد. بنيانگذار انقلاب اسلامي فرمود:
«فردا روز زن است … روز زنـي است که دخترش «حضرت زينب(س)» در مقابل حکومتهاي جبار ايستاد و آن خطبه را خـواند … زني که در مقابل يک جباري ايستاد که اگر نفـس مردها مـي کشيدند ، همه را مـي کشتنـد و نتـرسيد و ايستاد و محکوم کرد حکـومت را ، يزيـد را محکـوم کـرد … زن يک همچـو مقامـي بايـد داشته بـاشـد.»(39)
«زنهاي عصـر ما بحمـدالله شبيه به همـانها (فـاطمه زهـرا(س) و زينب کبـرا(س) هستنـد. ايستـادنـد در مقابل جبار بـا مشت گـره کـرده ، بچه هـا در آغوششـان و به نهضت کمک کـردند. »(40)
«ما مکـرر ديـديـم که زنان بزرگواري زينب گـونه(عليها سلام الله) فرياد مـي زنند که فرزنـدان خـود را از دست داده و در راه خـداي تعالي و اسلام عزيز از همه چيز خود گذشته و مفتخرند به ايـن امر و مـي دانند آنچه به دست آورده اند ، بالاتر از جنات نعيـم است ، چه برسد به متاع ناچيز دنيا.»(41)
4ـ ويژگي زنان انقلابي
زنان مسلمان و انقلابـي که با جهاد در راه خدا ، سلطنت 2500 ساله طاغوت را سـرنگون کـردند و تاريخ را دگـرگـون ساختنـد ، از منظر حضـرت امـام خمينـي داراي ايـن خصـايل ارزنـده بـودند:
شيردل و شجاع
«ما همگـي مـرهـون شجـاعتهاي شمـا زنـان شيـردل هستيـم.»(42)
«مادران شجاع فـرزنـدان اسلام خـاطـره جـانبـازي و رشـادت زنان قهرمان را در طـول تاريخ زنده کـردنـد. در چه تاريخـي اينچنيـن زنـانـي را سـراغ داريـد ، در چه کشـوري؟»(43)
مظهر حجب و عفاف
زنان انقلابي کسانـي بـودند که باحجابـي کـوبنده و عفتـي زيبنده وارد صحنه مبارزه شدند و هميـن براي دشمنان انقلاب اسلامي بيش از هر چيز شکننده و کوبنده بود:
«همينها که مظهر عفاف هستنـد ، در نهضت پيشقـدم بـودنـد.»(44)
مظهر خلوص
زنان مسلمـان در انقلاب اسلامـي پيـش از مـردان اخلاص داشتنـد. از ايـن رو ارزش اعمـال آنـان نيز بيشتـر بـود:
«خـواهرهاي ما که در عصر نهضت شـرکت داشتنـد ، ارزش اعمال آنان بيشتـر بـود از ارزش اعمال مردها. آنها از پـرده هاي عفاف بيرون آمدند و با پرده عفاف با مردان همصـدا شـدند و پيروزي را تحصيل کردند و حالا هـم با قصـد خالص آنچه که در ايام عمر تهيه کردند ، بـراي مستمندان دادنـد. اين ارزش دارد ، متمکنيـن اگر ميليـونها بـدهنـد ، به قـدر ارزش ايـن نيست.»(45)
از طبقات محروم و جنوب شهرها
زنان انقلابـي از طبقـات محـروم و مستضعف و به اصطلاح جنـوب شهري بودند:
«ايـن زنهايي اطراف شهر قـم و زنهاي جنوب تهران و زنهاي جنـوب همه شهرستانها (جنـوب به معناي اينکه شما (غرب زده ها) مـي گـوييد اينها از طبقه پاييـن هستند) اينها حقـوق بشر را مي دانند و عمل مـي کننـد … شمـاهـا چه کـرده ايـد؟»(46)
«هميـن زنهاي محترم و مـردهاي عزيز محتـرم بـودنـد که از طبقه محروم در آن رژيـم بودند ، اينها بـودند که تـوانستند ايـن قدرت شيطانـي را بشکنند و ايـن سـد را خرد کنند و اينها هستند که از ايـن به بعد بـاز تکليف دارند»(47)
تربيت شده اسلام
«آنها که قيام کرده انـد ، هميـن زنهاي محجـوبه جنـوب شهر قـم و ساير بلاد اسلامي بـودند. آنها که به تربيت آريامهري تربيت شدند ، ابـدا در ايـن امـور دخالت نداشتنـد. آنها تربيتهاي فاسـد شـده بـودند از تربيتهاي اسلامـي آنها را دور نگه داشتند. اينهايي که تـربيت اسلامـي داشته اند ، خـون دادند ، کشته دادنـد ، به خيابانها ريختنـد ، نهضت را پيـروز کـردند.»(48)

پي نوشت :
1ـ صحيفه نور ، ج11 ، ص162.
2ـ همان ، ج8 ، ص184.
3ـ همان ، ج12 ، ص72.
4ـ همان ، ج7 ، ص129.
5ـ همان ، ص262.
6ـ همان ، ج9 ، ص156.
7ـ همان ، ج18 ، ص262.
8ـ همان ، ج14 ، ص201.
9ـ همان.
10ـ همان ، ج19 ، ص273.
11ـ همان ، ج7 ، ص129.
12ـ همان ، ص262.
13ـ همان ، ج6 ، ص85.
14ـ همان ، ج9 ، ص109.
15ـ همان ، ص285.
16ـ همان ، ج22 ، ص219.
17ـ همان ، ج16 ، ص125.
18ـ همان ، ج19 ، ص278.
19ـ همان ، ج11 ، ص162.
20ـ همان ، ج12 ، ص73.
21ـ همان ، ج6 ، ص185.
22ـ همان ، ج5 ، ص177.
23ـ همان ، ج6 ، ص2.
24ـ همان ، ج11 ، ص162.
25ـ همان ، ج19 ، ص278.
26ـ همان ، ج2 ، ص111.
27ـ همان ، ص143.
28ـ همان ، ج6 ، ص194.
29ـ همان ، ص283.
30ـ همان ، ج7 ، ص57.
31ـ همان ، ج13 ، ص31.
32ـ همان ، ج22 ، ص219.
33ـ همان ، ج6 ، ص80.
34ـ همان ، ج12 ، ص98.
35ـ همان ، ج17 ، ص241.
36ـ همان ، ج7 ، ص147.
37ـ همان ، ج6 ، ص269.
38ـ همان ، ج10 ، ص148.
39ـ همان ، ج6 ، ص186.
40ـ همان.
41ـ همان ، ج21 ، ص172.
42ـ همان ، ج5 ، ص153.
43ـ همان ، ج3 ، ص102.
44ـ همان ، ج6 ، ص194.
45ـ همان.
46ـ همان ، ص283.
47ـ همان ، ص263.
48ـ همان ، ص186.

 


موضوعات: عمومی
   سه شنبه 17 بهمن 13911 نظر »

1 ... 40 41 42 ...43 ... 45 ...47 ...48 49 50 ... 60