زهرى مى گويد: در شبى تاريك و سرد، على بن حسين را ديدم كه مقدارى آذوقه به دوش گرفته ، مى رود. عرض كردم: يابن رسول الله ! اين چيست ، به كجا مى بريد؟ حضرت فرمودند:زهرى ! من مسافرم. اين توشه سفر من است. مى برم در جاى محفوظى بگذارم. گفتم: يابن رسول الله !…
بیشتر »