خميني شهرهمچنان بيداراست
متولدکه شدم اسمم راتوي ثبت احوال ثبت کردند ،محل صدورشناسنامه ام را زدند خميني شهر
بزرگترکه شدم پابه عرصه ي علم ودانش گذاشتم ،وقتي حرف ازعلماوشهدا مي شد يادم مي افتاد،به 23هزارشهيد ،به سرداراعتصامي، ابراهيمي، نواب صفوی ،به آيت الله اشرفي ،آيت الله معرفت، وآيت الله جبل آملي، آیت الله فیاض ،آیت الله شیخ محمد حسین نجفی ،….
نيازنبودکه بگويند محرم است همه جا سياه پوش بود،نام حسين بر سردرهمه دلها حک شده بودتاجايي که نام شهرمان راگذاشتند حسينيه ايران ….
روزي که شيپورجنگ به صدا درآمددسته دسته سبکبالان عاشق ازپيروجوان جان به کف دست گرفتندوشربت شهادت نوشيدند….
خيابان هاي شهرما صداي پاي مردان وزنان سلحشورراهنوزبه يادداردکه بامشت هاي گره شده فريادخودرابرسرابرقدرت ها سردادند وباحجاب فاطمي سروده ي زنان برومندراآويزه عالم کردند….
سنگرمساجدومحفل نماز جمعه ماهنوز ازعطرعاشقان ولايت پراست….
سراسرشهرم جز غيرت وعفت وجوانمردي نيست اماامروزچه شده ….
چه شده که دست نامحرمان روزگار به شهرمان درازشده ؟!
مگرخبرندارندکه خميني شهري ها همچنان بيدارند!!
وافسوس که بعضي ناآگاهان روزگار بدون درنظرگرفتن سابقه تابناک خميني شهر پرده جهل تاريک خويش رابررخ پرفروغ آن کشيدند…(بزگنمایی حادثه اراذل و اوباش)
آيا با ابوجهل ها وابوسفيان ها مکه هارابدنام مي کنند؟
مردم خميني شهر همگي محمدي وحسيني اند،،جهالت ها رادرخاک بهشتي خود دفن ونابود مي کنند


موضوعات: عمومی
   چهارشنبه 1 تیر 1390نظر دهید »


رادمردي كه از طريق زهد و پشت پا زدن به دنيا و توسل و تمسك به اهل بيت عليهم السلام به مقام تشرف و ارتباط با امام زمان (عج) دست يافته بود . او معتقد بود كه تنها عامل رسيدن به كمالات معنوي و عروج روحاني ، پس از استمداد از حضرت حق و توسل به اولياي خدا ، انجام واجبات و ترك محرمات طبق فتواي مراجع تقليد كه نايبان حضرت صاحب الزمانند ، مي باشد . از يكي از بزرگان اهل علم پرسيدند : اين آقا شيخ مرتضي چه كرده است كه توانسته به اين خوبي هواي نفسش را از ميان بردارد و به مقام تشرف دست يافته است ؟ » پاسخ داد : « او آنچه از اخبار و احاديث معتبر از كلمات معصومين (ع) را در كتاب ها ديده و خوانده و باور كرده است و اين باور و يقين به معارف اهل بيت (ع) او را به نورانيت و مقام تشرف رسانده است . »

در اين داستان دقت كنيد : « سال ها پيش ، يك روز براي رسيدن مسأله اي به خانه مرحوم آقا شيخ مرتضي زاهد رفته بودم ، زماني كه وارد خانه شدم احساس كردم به غير از من ، آقايي در آنجا حضور دارد ، ولي وقتي داشتم وارد اتاق مي شدم آن آقا شيخ مرتضي به كنارم آمد و با يك شور و حالي به من فرمود : خوشا به حالت آقا سيد مصطفي خوشا به حالت آيا مي داني همين الآن چه بزرگواري از كنارت رد شدند و رفتند ؟ آقا سيد مصطفي اين امام زمانت حضرت بقيه الله الاعظم (عج) بود كه در همين چند لحظه پيش از كنارت رد شد و بدن شريفش به عباي تو ماليده شده.

   دوشنبه 22 دی 1393نظر دهید »

شوراي عالي حوزه علميه قم
مركز مديريت حوزه هاي علميه خواهران
مدرسه ي علميه حضرت زهرا (سلام الله عليها)
شهرستان خميني شهر

 

عایشه در قرآن از دیدگاه فریقین
استاد راهنما
رضوان رستمی

محقق
کبری رحمتی


تابستان93

 

 

 

چکیده مقاله:
عایشه بنت ابی بکر، یکی از همسران دائم رسول الله صلي الله عليه و آله می باشد که در میان اهل سنت به خاطر نسبتش با خلیفه اول، و همچنین احادیث بسیاری که در کتب ایشان از قول پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل کرده از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
به اعتقاد فریقین، به غیر از آیاتی که به طور مطلق درباره همسران نبی اکرم صلي الله عليه و آله نازل شده است، در سه جای قرآن کریم، عایشه به شخصه مورد اشاره خداوند متعال قرار گرفته است.
الف: آیات 1 تا 5 سوره تحریم که خداوند متعال با خطاب قرار دادن عایشه و حفصه، آن دو را به خاطر عمل ناشایستشان بسیار مورد مذمت و سرزنش قرار می دهد.
ب: آیات 11 تا 26 سوره نور که معروف به آیات افک می باشند. البته اهل تسنن این آیات را نازل شده درباره برائت عایشه می دانند، ولی شیعیان با آوردن ادلّه خود این آیات را درباره برائت ماریة و نیز توبیخ عایشه و همراهانش به علت توطئه ای که در جهت بدنام کردن یکی از همسران رسول خدا به کار بستند می دانند.
ج: آیه 11 سوره حجرات که در اینجا نیز عایشه به همراه حفصه، پس از تمسخر یکی دیگر از همسران رسول الله صلي الله عليه و آله مورد سرزنش و عتاب قرآن کریم قرار می گیرند.
البته این آیات گاه دارای اختلاف نظرها و برداشت های مختلفی است که ما در این تحقیق سعی کرده ایم در حیطه توان خود به بررسی آنها بپردازیم.

کلید واژه:
عایشه : دختر ابوبکر و همسر پیامبر اسلام صلي الله عليه و آله. (فرهنگ نام ها)
تحریم : حرام گردانیدن (لغت نامه دهخدا)
افک : دروغ و تهمت (فرهنگ فارسی معین)
شیعه : گروهی از مسلمانان که معتقد به خلافت بلافصل علی بن ابی طالب7 و فرزندان او هستند. 2- فرقه و گروه. (فرهنگ لغت عمید)
اهل سنت : گروهی مسلمانان که قایل به خلافت ابوبکر و جانشینان اویند. (لغت نامه دهخدا)
قرآن : نام کتاب آسمانی مسلمانان که بر حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله پیامبر اسلام نازل گردید. . (فرهنگ لغت دهخدا)

 

 

 

مقدمه:
حمد مخصوص خدایی است که محمد صلي الله عليه و آله را به عنوان رسول برگزیده خود و خاتم انبیاء در میان مردم فرستاد تا حجتش را بر همه بندگانش تمام کرده باشد؛ و علی بن ابی طالبعليه السلام را به عنوان وصی و جانشین به حق آخرین پیامبرش برگزید تا مردم را از دام های شیاطین انس و جن که بر سر راه آنها پهن است برهاند و به سر منزل مقصود برساند.
و زندگی این دو بزرگوار: را دارای چنان فراز و نشیب های تند و ملایمی قرار داد که بسیار افرادی که در مقطعی یار و یاور ایشان بودند اندکی بعد به عنوان دشمن ایشان دست به شمشیر بردند و قصد خون ایشان را کردند. و همچنین اشخاصی که در مقاطعی به عنوان دشمن خونی این حضرات: شناخته می شدند در تحولی شگرف در زمره ی یاران فدایی ایشان در آمدند. اما نقطه پیچیده تاریخ جایی رقم می خورد که یار یکی از این دو بزرگوار: به عنوان دشمن دیگری شناخته می شود و شمشیر را بر وی از روبرو می کشد.و انسان برای اینکه دراین تنگ ناهای تاریخ بتواند از شناخت حق و حقیقت به سلامت عبور کند نیاز به تحقیق و بررسی و بصیرتی بس عظیم دارد.
ما نیز در این تحقیق سعی بر آن داریم که به بررسی آیات قرآنی نازل شده پیرامون یکی از پر رمز و راز ترین شخصیت های تاریخ صدر اسلام، یعنی عایشه بنت ابی بکر بپردازیم که به همان مقدار که دارای طرفداران جان بر کفی است که از آیات قرآن برای گرامیداشت آن استفاده می کنند، به همان مقدار نیز دارای مخالفانی است که از همان قرآن درباره اشتباه بودن راه و رسم وی حجت می آورند. ما در این تحقیق سعی کرده ایم که با توجه به منابع شیعه و سنی به بررسی آیات نازل شده پیرامون عایشه بپردازیم و سعی کرده ایم با توجه به تفاسیر شیعه و اهل سنت به تحلیلی منصفانه در این زمینه بپردازیم. البته در این میان بس کار عظیمی می باشد بررسی این آیات و ابراز نظری بدون تعصب و بدون جانب داری مغرضانه. پس از خداوند متعال در ابتدای این کلام درخواست عاجزانه داریم که ما را در این راه پر پیچ و تاب، به ید الهی خود که فوق دست مردم است یاری کند و همانگونه که حق را برای اولیاء خود آشکار کرده برای ما نیز نمایان نماید.

 

 


فصل اول: آیات تحریم

آیات ابتدایی سوره تحریم از جمله آیاتی هستند که به اعتقاد غالب مفسرین شیعه و سنی در مورد جریانی نازل شده است که عایشه یکی از مهمترین اشخاص حاضر در این ماجرا بوده است. اکنون و پس از خواندن این آیات به بحث درباره این آیات و جایگاه عایشه درآنها می پردازیم:
آیات تحریم:
اى پيامبر، چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده است، به خاطر خشنودساختن زنانت بر خود حرام مى‏كنى؟ و خدا آمرزنده و مهربان است. (1)
خدا براى شما گشودن سوگندهايتان را مقرر داشته است. خداست ياور شما، و اوست دانا و حكيم. (2)
آن گاه كه پيامبر با يكى از زنان خود رازى در ميان نهاد، چون آن زن آن راز با ديگرى باز گفت، خدا پيامبر را از آن آگاه ساخت و او پاره‏اى از آن راز را بر آن زن آشكار كرد و از افشاى پاره‏اى ديگر سرباز زد. چون او را از آن خبر داد، گفت: چه كسى تو را از اين ماجرا آگاه كرده است؟ گفت: آن خداى داناى آگاه به من خبر داده است. (3)
اگر شما دو زن توبه كنيد بهتر است، زيرا دلهايتان از حق باز گشته است. و اگر براى آزارش همدست شويد، خدا ياور اوست و نيز جبرئيل و مؤمنان شايسته و فرشتگان از آن پس ياور او خواهند بود. (4)
شايد اگر شما را طلاق گويد پروردگارش به جاى شما زنانى بهتر از شمايش بدهد. زنانى مسلمان، مؤمن، فرمانبردار، توبه‏كننده، اهل عبادت و روزه‏گرفتن، خواه شوهركرده، خواه باكره. (5)

توضیحاتی پیرامون آیات:
به ندرت می توان آیه ای را در قرآن کریم پیدا کرد که تا این حد و به اندازه آیات ابتدایی سوره تحریم درباره ی شأن نزول آن ، حدیث و روایت وارد شده باشد ، آن هم این قدر رنگارنگ و متفاوت !
بنا بر جستجوی وسیع و دقیقی که در امر استخراج و جمع آوری این روایات صورت پذیرفت ، معلوم شد که بیش از چهل روایت با راویان مختلف و مضامین متفاوت ، فقط در کتب اهل سنت وارد شده است . و علاوه بر این ، پنج روایت نیز از اهل بیت پیامبر: ، در کتب تفسیری و روایی شیعه وارد شده است .تکثر و اختلاف در این روایات به حدی زیاد است که تنظیم و تفکیک آن ها را مشکل می سازد .
البته ما به خاطر محدودیت های موجود و به خاطر اطاله بیش از حد کلام از پرداختن به جزئیات این آیات در محدوده ی بیش از موضوع این مقاله، معذور هستیم و همچنین به خاطر کثرت روایات تنها به روایاتی که از نظر سندی دارای قوت بیشتری هستند و توسط مفسرین فریقین بیشتر به آنها توجه شده است میپردازیم.
آیات یک و دو این سوره از حرام کردن یکی از چیزهایی که خداوند برای شخص پیامبر صلي الله عليه و آله حلال کرده بود، توسط ایشان برای جلب رضایت همسرانش خبر می دهد و در پی آن دستور خداوند به پیامبر صلي الله عليه و آله در مورد گشودن سوگندی که به خاطر این تحریم خورده است.
و آیات سه، چهار و پنج نیز خبر از رازی می دهد که پیامبر صلي الله عليه و آله آنرا با یکی از همسرانش در میان می گذارد و او نیز آن را با یکی دیگر از همسران پیامبر می گوید و این سخنی که قرار بود نزد وی به صورت امانت بماند را افشا می کند. تا اینکه این افشای راز، توسط خداوند و به وسیله وحی به پیامبر صلي الله عليه و آله خبر داده می شود و آن دو زن با شدیدترین الفاظ از جانب خداوند مورد خطاب و سرزنش قرار می گیرند.

حال در همین ابتدا دو سوال بسیار اساسی مطرح می شود:
1. پیامبر صلي الله عليه و آله چه چیزی را و به چه دلیل بر خود حرام کردند.
2. راز افشا شده ی پیامبر صلي الله عليه و آله برای برخی از همسرانش چه بوده است.
برخی از مفسرین با توجه به روایاتی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد این دومسئله یعنی قضیه افشای راز و ماجرای تحریم را یک داستان به هم پیوسته می دانند ولی برخی دیگر نیز با توجه به چهار دلیلی که در زیر به آنها اشاره خواهیم کرد این دو ماجرا را منفک از یکدیگر می پندارند:
الف: تفاوت زمان افعال از مضارع به ماضی:
فعل های تحرم و تبتغی ، در آیه اول مضارع بوده و فعل های اسر ، نبأت ، اظهر ، عرف ، اعرض ، انبأ و قال در آیه سوم همگی ماضی هستند.
ب: تفاوت خطاب از حاضر به غایب:
“یا ایّها النَّبی” ندا و منادی ( دوم شخص حاضر ) است ولی “اذ اسرَّ النبی” سوم شخص غایب.
ج: تفاوت عبارت “ازواجک” با “بعض ازواجه” :
جمع زنانی که در عبارت ازواج منظور است نمی تواند عیناً و بدون تغییر همان یک یا چند زنی باشند که در عبارت “بعض ازواجه” منظور است.
* گزینه های مطرح در باره سؤال اول (تحریم)
دسته ی اول این روایات، شأن نزول دو آیه ی اول یعنی “ماجرای تحریم” را در قالب 5 گزینه بیان کرده اند که ما تنها در مورد دو گزینه اصلی که اکثر روایات پیرامون این دو هستند صحبت خواهیم کرد.
گزینه ی اول : تحریم شربت عسل
حد اقل 6 روایت در این باره وارد شده است که همگی قائل به این هستند که در داستانی واحد اما با بازیگران متفاوت ، برخی از همسران رسول خدا صلي الله عليه و آله توطئه ای را از سر حسادت برعلیه برخی دیگر از زنان پیامبر صلي الله عليه و آله - یعنی علیه هووهایشان - اجرا می کنند و پیامبر صلي الله عليه و آله را با دروغ و فریب به شرایطی سوق می دهند که سوگند بخورد دیگر از شربت عسل ننوشد.
نمونه ای از این روایات:
ابو ابراهيم اسماعيل بن ابراهيم واعظ با اسناد از عايشه روايت مى‏كند كه پيغمبر صلي الله عليه و آله شيرينى و عسل را دوست مى‏داشت و بعد از نماز عصر كه به خانه باز مى‏گشت نزد زنان مى‏رفت. روزى به اطاق حفصه دختر عمر رفت و بيش از معمول توقف كرد. از حفصه سبب پرسيدم. گفت: زنى از خويشانم مقدارى عسل آورده بود. از آن براى حضرت شربتى ساختم .نوشيد. عايشه گويد: با خود گفتم به خدا حيله‏اى مى‏سازم. نزد سوده رفتم و گفتم الساعه پيغمبر صلي الله عليه و آله نزد تو مى‏آيد. وقتى آمد بگو يا رسول اللّه9 صمغ خورده‏اى؟ حضرت صلي الله عليه و آله پاسخ مى‏دهد كه حفصه به من عسل داد. تو بگو: حتما زنبورش بر عرفط نشسته بوده است. من نيز چنين مى‏گويم، صفيه، تو نيز چنين بگو. به نقل عايشه، سوده گويد: تا پيغمبر صلي الله عليه و آله وارد اطاق مى‏شد گفتم: يا رسول اللّه صلي الله عليه و آله صمغ خورده‏اى؟ فرمود نه گفتم پس اين بو چيست كه از شما استشمام مى‏شود؟ فرمود حفصه شربت عسل به من داد. گفتم زنبورش بر گياه عرفط نشسته بوده است. خود عايشه نيز همان گفت. صفيه نيز همان گفت. وقتى حضرت به اطاق حفصه باز گشت ، او پرسيد يا رسول اللّه از آن شربت عسل ميل دارى؟ فرمود نه احتياجى به آن شربت ندارم . سوده گفت سبحان اللّه عسل را حرامش كرديم. عايشه گفت: خاموش! بخارى و مسلم نيز اين روايت را آورده‏اند
اَشکال دیگر این دسته روایات نیز تقریباً همگی در همین قالب هستند با این تفاوت که هر کدام، زنی را که پیامبر صلي الله عليه و آله در خانه ی او شربت نوشیده را، یک شخص می دانند؛ یکی زینب بنت جحش را، یکی سوده بنت زمعه را،یکی ام سلمه و یکی حفصه را زنی می داند که علیه او توطئه شد تا پیامبر صلي الله عليه و آله در خانه ی او بیش از دیگران مکث نکند!
هرچند که در کلام مفسرین حقیقی قرآن کریم یعنی اهل بیت پیامبر: هرگز چنین داستانی در شأن نزول آیات سوره ی تحریم وارد نشده است، این داستان دارای اشکالات دیگری همچون (العیاذ بالله) کم هوش جلوه دادن پیامبر صلي الله عليه و آله (نفهمیدن بو توسط ایشان و بازی خوردن توسط چند زن)، عدم تطابق با این قسمت از آیه که می فرماید ” ما احل الله لک” ( زیرا شربت عسل یک نوشیدنی حلال و پاک برای همه است و اختصاصی به شخص پیامبر صلي الله عليه و آله ندارد) و همچنین چند ایراد دیگر می باشد، ولی باز در برخی از تفاسیر شیعی همچون تفسیر نمونه، تفسیر بحرالعلوم، تفسیر بیان المعانی و تفسیر عظیم ابن کثیر ، به عنوان تنها شأن نزول صحیح از آن نام برده شده است.
گزینه ی دوم : تحریم ماریه
مفصل ترین و بیشترین روایات وارد شده در شأن نزول آیه ی تحریم، یعنی حدود 30 روایت قائل به این است که پیامبر صلي الله عليه و آله به دلیل جلب رضایت و تأمین خاطر برخی از همسرانشان، مجبور به ترک و دور ساختن کنیز مکرمه ی خویش ،حضرت ماریه ام ابراهیم از خود گردیدند.
برخی از این روایات مستقلاً و منحصراً به تبیین و تفسیر دو آیه ی اول پرداخته اند و تفسیر آیه 3 به بعد را با آن ممزوج نکرده اند. روایات رسیده از اهل بیت عصمت نیز دقیقاً به همین شکل هستند.اما برخی دیگر از این روایات ، علاوه بر شرح علت سوگند پیامبر به ترک کردن ماریه، پای راز افشا شده (یعنی آیه ی سوم به بعد) را نیز به میان می کشند و تلاش می کنند 2 آیه ی اول با 3 آیه ی بعدی این سوره را در امتداد یک ماجرا بیان کنند. ما اکنون فقط به بررسی روایات مستقل در آیه ی تحریم می پردازیم.
دو نمونه ای از این روایات که در کتب تفسیری اهل سنت به آنها اشاره شده است به این شرح است:
1. ابن سعداززیدبن اسلم روایت کردکه:پیامبر صلي الله عليه و آله ام ابراهیم را بر خود حرام کردند و فرمودند: به خدا سوگند که نزدیک او نمی شوم پس این آیه نازل شد: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ.
2. نسایی و حاکم و ابن مردویه از انس روایت کرده اند که: پیامبر صلي الله عليه و آله کنیزی داشت که (مانند دیگر همسران) به او نزدیک می شد، پس عایشه و حفصه او را مجبور کردند تا کنیزش را بر خود حرام سازد. پس خداوند این آیه را نازل کرد: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ.
اما ورود چند روایت کوتاه اما صحیح السند از ائمه ی معصوم: که همگی قائل به تحریم ماریه هستند حجت را برای پذیرفتن این نظر تمام می کند.
1. ابن السيار از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه در تفسير آيه‏” يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ” فرموده است: عايشه و حفصه درزمانی كه رسول خدا صلي الله عليه و آله نزد ماريه قبطيه بودند به گوش نشستند،[و به آن جناب اعتراض كردند كه چرا نزد ماريه رفتى ]، پس فرمودند كه و اللَّه ديگر نزديك او نمى‏شوم، پس خداوند به ایشان فرمان داد که سوگندش را بشکند .
2. زراره از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه گفت: … عرضه داشتم: آيه شريفه‏” يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ"، چه مى‏گويد؟ اين آيه كفاره را واجب كرده است؟ فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله ماريه را در عين اينكه همسرش بود بر خود حرام كرد، و سوگند خورد كه به او نزديك نشود، و كفاره‏اى كه بر آن جناب واجب شد كفاره سوگند بود، نه كفاره تحريم.
قوت اسناد و منابع این احادیث از یک طرف ، منطقی بودن و مطابقت کامل با آیات کریمه و عدم توهین به شخصیت و کرامت نبی معزز اسلام صلي الله عليه و آله همگی از نقاط قوت این روایات موجز و در عین حال مفید هستند.
*گزینه های مطرح درباره سوال دوم (راز)
دسته ی دوم روایات ، رازی که پیامبر صلي الله عليه و آله به همسرشان گفته اند را ، در قالب 2 گزینه بیان می کنند.
گزینه ی اول راز : سوگند به ترک ماریه
این دسته از روایات،در قالب داستانی جالب، ضمن اینکه آنچه که مورد تحریم پیامبر صلي الله عليه و آله واقع شد را ماریه معرفی می کنند، پای راز افشا شده را نیز به میان کشیده و هر دو موضوع را با هم ترکیب می کنند. اما قائل به راز خاصی جز خلوت پیامبر صلي الله عليه و آله و ماریه و سوگند به ترک او، نیستند.
نمونه ای از این روایات که در تفسیر مجمع البیان به آن اشاره شده به این شرح است :
پس پيغمبر صلي الله عليه و آله (پس از اینکه در خانه حفصه با ماریة خلوت نمود و مورد اعتراض حفصه واقع شد) فرمود: آيا اين كنيز من نيست كه خدا بر من حلال كرده. پس آن بر من حرام باشد براى خشنودى تو. پس اين خبر را به هيچ يك از آنها نگو و اين در نزد تو امانت است.پس چون پيغمبر صلي الله عليه و آله بيرون رفت. حفصه زد بديوارى كه ميان حجره او و عايشه بود. و گفت آيا بتو مژده و بشارت ندهم كه پيغمبر صلي الله عليه و آله ماريه را بر خود حرام كرد و خدا ما را از او راحت كرد و آنچه ديده بود به عايشه گفت و آن دو تا هر دو با هم بر ساير زنان پيغمبر تظاهر و دشمنى داشتند. پس نازل شد بر آن حضرت‏ يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ‏. پس (براى فاش كردن اين سرّ) حفصه را طلاق گفته و بيست و نه روز از ساير زنها كناره گيرى كرد و در مشربه مادر ابراهيم ماريه قبطيّه (مسجد قباء) توقّف فرمود تا آيه تخيير نازل شد.
همانطور که قبلأ بیان شد با تفاوت های 4گانه مذکور بین دو آیه اول و آیات سه تا پنج، مطابقت دو داستان بسیار غیر فصیح و خارج از قواعد ادبی به نظر می رسد، و کلام غیر فصیح از خداوند متعال محال عقلی می باشد.
یکی از نقاط ضعف دیگر این ماجرا این است که این داستان، عامل تحریم را فقط حفصه دانسته ،اما آیه کریمه صحبت از رضایت “ازواج” یعنی جمع همسران دارد.
اما بزرگ ترین مشکلی که این روایات در نسبت با آیات کریمه ی سوره ی تحریم دارد و مرحوم علامه طباطبایی نیز به عنوان مهم ترین نقص این داستان ها اشاره کرده اند،روشن نکردن تکلیف عبارت عرف بعضه و اعرض عن بعض است. یعنی در مورد این روایت این سؤال و ابهام بی جواب پیش می آید که پیامبر صلي الله عليه و آله چگونه این افشاگری را به دو بخش تقسیم کرده اند و آن گاه بخشی از آن را برای حفصه تعریف کرده اند و از روبرو کردن بخش دیگر صرف نظر کرده اند؟ اساساً افشای ساده ی یک راز کوچک مثل سوگند به تحریم ماریه قابل تجزیه و بخش بندی نیست تا بتوان بخشی از این افشاگری را به رخ کشید و از بخش دیگر اعراض نمود.
اما معتقدان به چنین داستانی نه تنها چشم خود را بر روی معایب بزرگ این داستان بسته اند بلکه شاید برای کوچک جلوه دادن نقش عایشه در این ماجرا و کم جلوه دادن گناه وی از شخصی که خداوند در وصف وی میفرماید: فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا “همانا قلبهای شما از حق باز گشته” به شخصی که تنها شنونده یک خبرچینی ساده بوده، حاضر شده اند به ساختن چنین داستانی تن دهند و در ضمنِ آن (العیاذ بالله) از پیامبر صلي الله عليه و آله چهره ی نه چندان منصفی بسازند که حاضر است در خانه ای که برای همسرش قرار داده، زن دیگری را (هر چند که شرعی و حلال باشد) وارد کند و با او همبستر شود بسازند.
این درحالی است که نبی مکرم و معظم اسلام صلي الله عليه و آله از همان روزی که هدیه ی پادشاه مصر را به کنیزی خویش پذیرفتند به مانند یک همسر آزاده و شریف، برای ایشان منزل و مکانی مخصوص به خودش ، معین فرمودند، تا ایشان از ابتدا در خانه ی خودش سکنی گزیند و ذره ای از احترام و عزت انسانی این بانو کاسته نگردد و شخص پیامبر صلي الله عليه و آله آن چنان برای حقوق انسان ها به خصوص تک تک افراد خانواده شان ،حرمت و احترام قائل بودند که برای کنیزان خویش نیز مشابه دیگر همسرانشان ، روز و نوبت مخصوص معین فرموده بودند .
و حتی برخی روایات ، قائل به این هستند که نبی مکرم صلي الله عليه و آله ، ماریه را ابتدا آزاد و سپس با ایشان به صورت دائم و یا موقت ازدواج کرده اند.
گزینه ی دوم راز: پیش گویی پیامبر صلي الله عليه و آله از خلافت
در 5، 6 روایتی که بصورت خبری به محتوای راز پیامبر صلي الله عليه و آله پرداخته ، خلافت ابوبکر در برخی و خلافت ابوبکر و عمر(هر دو) در برخی دیگر توسط پیامبر صلي الله عليه و آله پیش گویی شده است.
سه نمونه از این روایات:
1 . از ابن عباس نقل می کنند : درباره وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً که گفت : پیامبر امر خلافت بعد خود را نزد عایشه راز کرد پس او آن را به حفصه باز گفت .
2 . از عایشه نقل می کنند که درباره وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً گفت : راز کرد که ابوبکر جانشین من است پس از من .
3 . از علی (ع) و ابن عباس نقل می کنند که گفتند : به خدا قسم امارت ابوبکر و عمر در کتاب (قرآن) آمده است ! وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً یعنی به حفصه گفت پدر تو و پدر عایشه والیان مردمند پس از من . پس مبادا به کسی خبر دهی !
در تفسیر قمی نیز پس از ربط دادن شأن نزول 5آیه اول سوره تحریم، راز افشا شده توسط عایشه و حفصه را همان به خلافت رسیدن پدر این دو میداند.
خلاصه ترجمه: علی بن ابراهیم (در تفسیر قمی) می گوید: پس از اینکه پیامبر صلي الله عليه و آله با ماریة در خانه حفصه خلوت کرده بود ، حفصه از این ماجرا اطلاع پیدا کرد و به شدت به پیامبر صلي الله عليه و آله در این مورد اعتراض کرد. رسول خدا صلي الله عليه و آله نیز ماریة را بر خود حرام کرد و رازی را با حفصه در میان گذاشت و به وی گفت که اگر این راز را فاش کند لعنت خدا و ملائکه و مردم بر او باد. این راز این بود که پس از پیامبر صلي الله عليه و آله ابوبکر خلیفه مسلمین می شود و پس از او عمر به این مقام می رسد. حفصه نیز بدون توجه به توصیه پیامبر صلي الله عليه و آله این ماجرا را برای عایشه نقل می کند. عایشه نیز همچون حفصه دست به افشای این راز میزند و این راز را به پدرش ابوکر می گوید و او نیز این را به عمر اطلاع میدهد. و ادامه ماجرا تا اینکه جبرئیل آیات ابتدایی این سوره را بر پیامبر صلي الله عليه و آله نازل می کند و گناه این دو زن در افشای راز پیامبر صلي الله عليه و آله و خیانت بزرگ ایشان بر همسرشان برای همه روشن می شود. .
منطقی تر بودن این مسئله نسبت به مسئله قبل که پیامبر صلي الله عليه و آله سوگند به ترک ماریة را به عنوان راز خود بیان کرد، باور پذیر بودن این ماجرا را بسیار قوی تر می کند. همچنین در این ماجرا نقاط ضعف راز قبلی به چشم نمی خورد و این خود از نقاط قوت این مسئله است که پیامبر صلي الله عليه و آله جانشینی خلفا را به عنوان راز به دختران آنها بازگو کرده است.
البته در گفتار علی بن ابراهیم در تفسیر قمی دوباره با مشکل پیوند دو آیه ابتدایی با آیات بعد و همچنین خلوت کردن پیامبر صلي الله عليه و آله با کنیز خود در خانه یکی دیگر از همسرانش مواجه می شویم، که روایت نبودن این مطلب و اینکه علی بن ابراهیم این مطلب را به عنوان برداشت شخصی خود بیان می کند، این دو مشکل را نیز حل می کند.

تحلیل بحث:
همانگونه که ملاحظه کردید در میان روایات وارد شده پیرامون آیات ابتدایی سوره تحریم هرچند به گزینه های مختلفی برخورد می کنیم که هرکدام دارای نقاط ضعف و قوتی هستند، اما نقطه مشترک همه این روایات که در تمامی آنها یافت می شود، نقش آفرینی بی بدیل عایشه و حفصه در همه آنها و خطاب شدید خداوند به این دو می باشد. خطابی که از لحاظ شدت توبیخ در مورد همسران پیامبر بی سابقه است و شاید از آن بتوان به عنوان لکه ننگی یاد کرد که به این سادگی ها نمیتوان آنرا از کارنامه اعمال فرد پاک کرد.
در مورد ماجرای تحریم، تحت فشار قرار دادن رسول خدا صلي الله عليه و آله جهت انجام کاری برخلاف میل باطنیشان و حرام کردن چیزی که خدا برای وی حلال کرده بود. و در ماجرای راز، افشای راز آن حضرت صلي الله عليه و آله و عدم عمل به توصیه ایشان.

 


فصل دوم: آیات افک

اکنون و پس از بررسی آیات تحریم ، ما در صدد هستیم که در مورد یکی دیگر از آیاتی که در این باب می باشد به ذکر توضیحاتی جامع بپردازیم. پس به همین جهت، تمام پانزده آیه ای که در این باب می باشد را در ابتدا ذکر می کنیم و سپس به بیان توضیحات خود می پردازیم:
آیات افک:
كسانى كه آن دروغ بزرگ را ساخته‏اند گروهى از شمايند. مپنداريد كه شما را در آن شرى بود. نه، خير شما در آن بود. هر مردى از آنها بدان اندازه از گناه كه مرتكب شده است به كيفر رسد، و از ميان آنها آن كه بيشترين اين بهتان را به عهده دارد به عذابى بزرگ گرفتار مى‏آيد. (11)
چرا هنگامى كه آن بهتان را شنيديد مردان و زنان مؤمن به خود گمان نيك نبردند و نگفتند كه اين تهمتى آشكار است؟ (12)
چرا چهار شاهد بر ادعاى خود نياوردند؟ پس اگر شاهدانى نياورده‏اند، در نزد خدا در زمره دروغگويانند. (13)
اگر فضل ورحمت خدا در دنيا وآخرت ارزانيتان نمى‏بود، به سزاى آن سخنان كه مى‏گفتيد شما را عذابى بزرگ درمیرسيد. (14)
آن گاه كه آن سخن را از دهان يكديگر مى‏گرفتيد و چيزى بر زبان مى‏رانديد كه در باره آن هيچ نمى‏دانستيد و مى‏پنداشتيد كه كارى خرد است، و حال آنكه در نزد خدا كارى بزرگ بود. (15)
چرا آن گاه كه اين سخن شنيديد نگفتيد: ما را نشايد كه آن را بازگوييم، پروردگارا تو منزهى، اين تهمتى بزرگ است؟ (16)
خدا شما را اندرز مى‏دهد كه اگر از مؤمنان هستيد، بار ديگر گرد چنان كارى مگرديد. (17)
خدا آيات را براى شما بيان مى‏كند. و خدا دانا و حكيم است. (18)
براى كسانى كه دوست دارند در باره مؤمنان تهمت زنا شايع شود، در دنيا و آخرت عذابى دردآور مهياست. خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد. (19)
چه مى‏شد اگر فضل و رحمتى كه خدا به شما ارزانى داشته است نمى‏بود؟اگر نه اين بود كه خدا مهربان و بخشاينده است؟ (20)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، پاى به جاى پاى شيطان مگذاريد. و هر كه پاى به جاى پاى شيطان گذارد، بداند كه او به فحشا و منكر فرمان مى‏دهد. و اگر فضل و رحمتى كه خدا بر شما ارزانى داشته است نمى‏بود، هيچ يك از شما هرگز روى پاكى نمى‏ديد. ولى خدا هر كس را كه بخواهد پاكيزه مى‏سازد. و خدا شنوا و داناست. (21)
توانگران و آنان كه گشايشى در كار آنهاست، نبايد سوگند بخورند كه به خويشاوندان و مسكينان و مهاجران در راه خدا چيزى ندهند. بايد ببخشند و ببخشايند. آيا نمى‏خواهيد كه خدا شما را بيامرزد؟ و خداست آمرزنده مهربان. (22)
كسانى كه بر آنان پاكدامن و بى‏خبر از فحشا و مؤمن تهمت زنا مى‏زنند، در دنيا و آخرت لعنت شده‏اند و برايشان عذابى است بزرگ، (23)
روزى كه زبانشان و دستهايشان و پاهايشان به زيانشان بر كارهايى كه مى‏كرده‏اند شهادت دهند. (24)
آن روز كه خدا جزايشان را به تمامى بدهد و بدانند كه خدا حقيقت آشكار است. (25)
زنان ناپاك براى مردان ناپاك و مردان ناپاك براى زنان ناپاك و زنان پاك براى مردان پاك و مردان پاك براى زنان پاك. آنها از آنچه در باره‏شان مى‏گويند منزهند. آمرزش و رزق نيكو براى آنهاست. (26)
توضیحاتی پیرامون آیات:
این آیات جزو آیه های اختلافی در بین شیعه و اهل سنت می باشد. اهل تسنن بنابر ماجرایی که از قول عایشه در بسیاری ازکتب تاریخیشان از جمله کتب صحیحین آمده، آیه افک را نازل شده در شأن عایشه میدانند و از آن به عنوان فضیلتی بزرگ برای وی یاد میکنند. و شیعه نیز بنابر روایتی که در برخی کتب آن آمده این آیه را در شأن ماریه قبطیه میداند و در مقابل عقیده اهل سنت قرار می گیرد. و حال آن که هیچیک از این دو نظر خالی از نقد نیست.
نظریه اهل سنت:
در ذیل این آیه در تفسیر الدرالمنثور از قول عایشه به این واقعه تاریخی اشاره شده است که ما در ابتدا ترجمه آن را خدمتتان عرضه میکنیم و بعد از آن به نقد آن میپردازیم:
” در الدر المنثور است که عایشه نقل می کند: رسول خد صلي الله عليه و آله همواره وقتى مى‏خواست به سفرى برود در ميان همسرانش قرعه مى‏انداخت، و قرعه به نام هر كس بيرون مى‏شد او را با خود به سفر مى‏برد.
در سفرى در ميان ما قرعه انداخت، قرعه به نام من در آمد. و من با رسول خدا صلي الله عليه و آله به سفر رفتم، و سفر سفر جنگ بود. و اين در هنگامى بود كه دستور حجاب نازل شده بود، و مرا به همين جهت همواره در هودجى سوار مى‏كردند، و در همان هودج نيز منزل مى‏كردم. هم چنان مى‏رفتيم تا رسول خد صلي الله عليه و آله از جنگ فارغ شد و برگشت.
همين كه نزديكيهاى مدينه رسيديم، شبى منادى نداى كوچ داد كه سوار شويد. من برخاستم و از لشگرگاه گذشتم، تا قضاى حاجت كنم. بعد از قضاى حاجت به محل رحل خود برگشتم. پس ناگاه متوجه شدم كه گلوبندم كه از مهره‏هاى يمانى بود پاره شده و افتاده، به دنبال آن مى‏گشتم و جستجوى گلوبند باعث شد كه درنگ كنم و مامورين هودج من هودجم را بلند كرده بالاى شتر من گذاشتند، به خيال اينكه من در هودجم، (خواهى گفت چطور بودن و نبودن يك زن در هودج را نمى‏فهميدند؟ جواب اين است كه در آن ايام زنها خيلى كم گوشت و سبك بودند، چون غذايشان قوت لا يموت بود)، لذا مامورين از سبكى هودج تعجب نكردند و رفتند. و من در اين ميان گلوبندم را پيدا كردم اما من وقتى گلوبندم را يافتم كه كاروان رفته بود. از سوى ديگر صفوان بن معطل سلمى ذكرانى كه مامور بود از عقب لشكر حركت كند هنگام صبح بدانجا كه من خوابيده بودم رسيد و از دور شبح انسانى ديد، نزديك آمد و مرا شناخت، چون قبل از دستور حجاب مرا ديده بود وقتى مرا شناخت استرجاع گفت و من به صداى او كه مى‏گفت:” إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ” بيدار شدم، و صورت خود را پوشاندم، پس شتر خود را خوابانيد و من سوار شدم. سپس به راه افتاد تا به لشگرگاه رسيديم، و آن منزلى بود كنار نحر ظهيرة و اين قضيه باعث شد كه عده‏اى درباره من سخنانى بگويند و هلاك شوند.
و آن كسى كه اين تهمت را درست كرد عبد اللَّه بن ابى بن سلول بود. پس به مدينه آمديم و من از روزى كه وارد شديم تا مدت يك ماه مريض شدم مردم دنبال حرف تهمت زنندگان را گرفته بودند، و سر و صدا به راه افتاده بود، در حالى كه من از جريان به كلى بى خبر بودم. تنها چيزى كه مرا در آن ايام به شك مى‏انداخت اين بود كه من هيچ وقت به مثل آن ايامى كه مريض بودم از رسول خدا صلي الله عليه و آله لطف نديدم. همواره بر من وارد مى‏شد و سلام مى‏كرد، و مى‏پرسيد چطورى؟ و اين مايه تعجب و شك من مى‏شد. ولى به شرى كه پيش آمده بود پى نمى‏بردم، تا بعد از آنكه نقاهت يافته از خانه بيرون آمدم،و داستان افک را از ام مسطح شنیدم و از شنيدن آن مرضم بدتر شد.
همين كه به خانه برگشتم رسول خدا صلي الله عليه و آله به ديدنم آمد و بر من سلام كرد و پرسيد چطورى؟ گفتم: اجازه مى‏دهى به سراغ پدر و مادرم بروم؟- مى‏گويد: من از اين اجازه خواستن اين منظور را داشتم كه از پدر و مادرم داستان افك را بشنوم،- آن گاه مى‏گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله به من اجازه داد. پس به خانه پدر و مادرم رفتم و آن شب تا صبح گريستم و نتوانستم از اشكم خوددارى كنم و خواب به چشمم نيامد، تا صبح شد و من هنوز مى‏گريستم.
رسول خدا صلي الله عليه و آله على بن ابى طالب7 و اسامة بن زيد را خواست و با ايشان درباره جدايى از همسرش گفتگو و مشورت كرد، اسامه چون از برائت خانواده او آگاهى داشت، و چون نسبت به خانواده او خيرخواه بود گفت: يا رسول اللَّه همسرت را داشته باش كه ما جز خير سابقه‏اى از ايشان نداريم، و اما على بن ابى طالب گفت: يا رسول اللَّه صلي الله عليه و آله خدا كه تو را در مضيقه نگذاشته و قحطى زن هم نيست علاوه بر اين از كنيز او اگر بپرسى تو را تصديق مى‏كند پس رسول خدا صلي الله عليه و آله دستور داد بريرة بيايد، چون آمد حضرت صلي الله عليه و آله پرسيد: اى بريرة آيا چيزى كه مايه شك و شبهه‏ات باشد از عايشه ديده‏اى؟ گفت: نه به آن خدايى كه تو را به حق مبعوث كرده من از او هيچ سابقه سويى ندارم، جز اينكه او جوان است، و خوابش سنگين، بارها شده كه براى خانه خمير مى‏كند و همان جا خوابش مى‏برد، تا آنكه حيوانات اهلى مى‏آيند و خمير را مى‏خورند.
پس رسول خدا صلي الله عليه و آله بر خاسته درباره عبد اللَّه بن ابى استعذار نمود، و در منبر فرمود: اى گروه مسلمانان! كيست كه اگر من مردى را كه شرش به اهل بيت من رسيده كيفر كنم عذر مرا بفهمد و مرا ملامت نكند؟ چون به خدا سوگند من جز خير هيچ سابقه‏اى از همسرم ندارم و اين تهمت را درباره مردى زده‏ايد كه جز خير سابقه‏اى از او نيز ندارم، او هيچ وقت بدون من وارد خانه من نمى‏شد.
پس سعد بن معاذ انصارى برخاست و عرض كرد: من راحتت مى‏كنم، اگر از اوس باشد گردنش را مى‏زنم، و اگر از برادران ما يعنى بنى خزرج باشد هر امرى بفرمايى اطاعت مى‏كنم. پس به خاطر گفتار تند وی، بین دو قبیله اوس و خزرج در مسجد درگیری به وجود آمد.
من آن روز مرتب گريه مى‏كردم و اشكم بند نمى‏آمد، و چشمم به خواب نرفت، پدر و مادرم نزدم آمدند، و ديدند كه دو شب و يك روز است كه كارم گريه شده، در اين بين ناگهان رسول خدا صلي الله عليه و آله وارد شد و نشست و تا آن روز هرگز آن جناب نزد من نمى‏نشست، و به من همان حرفهايى را زد كه قبلا مى‏زد.
اين را هم بگويم كه يك ماه بود وحى بر آن جناب نازل نشده و درباره گرفتارى من از غيب دستورى نرسيده بود پس رسول خدا صلي الله عليه و آله وقتى مى‏نشست تشهد خواند، و سپس فرمود: اما بعد، اى عايشه به من چنين و چنان رسيده، اگر تو از اين تهمت‏ها مبرى باشى كه خدا در برائت تو آيه قرآنى مى‏فرستد، و اگر گنهكار باشى بايد استغفار كنى و به خدا توبه ببرى، كه بنده خدا وقتى به گناه خود اعتراف كند، و آن گاه توبه نمايد، خدا توبه‏اش را مى‏پذيرد بعد از آنكه سخنان رسول خدا صلي الله عليه و آله تمام شد ناگهان اشكم خشك شد، و ديگر قطره‏اى اشك نيامد، من به پدرم گفتم پاسخ رسول خدا (ص) را بده گفت: به خدا سوگند نمى‏دانم چه بگويم به مادرم گفتم: جواب رسول خدا صلي الله عليه و آله را بده گفت: به خدا سوگند نمى‏فهمم چه بگويم.
و خودم در حالى كه دخترى نورس بودم و قرآن زياد نمى‏دانستم، گفتم: من به خدا سوگند مى‏دانستم كه شما اين جريان را شنيده‏ايد، و در دلهايتان جاى گرفته، و آن را پذيرفته‏ايد، لذا اگر بگويم من برى و بى گناهم، و خدا مى‏داند كه برى از چنين تهمتى هستم، تصديقم نمى‏كنيد، و اگر اعتراف كنم، به كارى اعتراف كرده‏ام كه به خدا سوگند نكرده‏ام، ولى شما تصديقم نمى‏كنيد. و به خدا سوگند مثالى براى خودم و شما سراغ ندارم الا كلام پدر يوسف7 كه گفت:” فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ ” آن گاه روى گردانيده در بسترم خوابيدم.
سپس مى‏گويد: به خدا سوگند رسول خدا صلي الله عليه و آله تصميم به برخاستن نگرفته بود، واحدى از حضار هم از جاى خود برنخاسته بودند كه وحى بر او نازل شد، و همان حالت بيهوشى كه همواره در هنگام وحى به او دست مى‏داد دست داد و از شدت امر عرقى مانند دانه‏هاى مرواريد از او سرازير شد، با اينكه آن روز روز سردى بود. همين كه حالت وحى تمام شد به خود آمد، در حالى كه مى‏خنديد و اولين كلمه‏اى كه گفت اين بود كه: اى عايشه بشارت باد تو را كه خداوند تو را تبرئه كرد. مادرم گفت: برخيز و بنشين. گفتم به خدا بر نمى‏خيزم و جز خدا كسى را سپاس نمى‏گويم، آن گاه آيه” إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ” و ده آيه بعد از آن را نازل فرمود.
و بعد از آنكه خداوند اين آيات را در برائتم نازل فرمود، ابو بكر كه همواره به مسطح بن اثاثه به خاطر فقر و خويشاونديش كمك مى‏كرد، گفت: به خدا سوگند ديگر من به مسطح هيچ كمكى نمى‏كنم، زيرا درباره دخترم عايشه چنين بلوايى به راه انداخت، خداى تعالى در رد او اين آيه را فرستاد:” وَ لا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَ السَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبى‏ وَ الْمَساكِينَ … رَحِيمٌ” پس ابو بكر گفت: به خدا سوگند من دوست دارم كه خدا مرا بيامرزد، پس رفتار خود را درباره مسطح دوباره از سر گرفت، و به او انفاق كرد و گفت: به خدا تا ابد از انفاق به او دريغ نمى‏كنم.
اين روايت به طرقى ديگر نيز از عايشه، از عمر، ابن عباس، ابو هريره، ام رومان مادر عايشه، و ديگران نقل شده، و با اين روايت مقدارى اختلاف دارد كه ما به خاطر مضمون یکسان روایات از ذکر جداگانه آنها خودداری میکنیم.
و در آنها آمده كه منظور از” الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ” عبد اللَّه بن ابى بن سلول، و مسطح بن اثاثه (كه از اصحاب بدر و از سابقين اولين از مهاجرين است)، و حسان بن ثابت و حمنه خواهر زينب همسر رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده اند.
و نيز در آن آمده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله بعد از نزول آيات افك، ايشان را خواست، و بر آنان حد جارى ساخت، چيزى كه هست عبد اللَّه بن ابى را دو بار حد زد، براى اينكه كسى كه همسر رسول خدا صلي الله عليه و آله را نسبت زنا بدهد دو حد دارد.
نقد:
این روایات قریب المضمون که همگی از جانب اهل تسنن نقل شده اند دارای چند اشکال عمده است که ما در اینجا به بیان آنها میپردازیم:
اشکال اول:
از خلال اين روايات چنان برمى‏آيد كه رسول خدا (ص) بر اثر شایعه پراکنی برخی افراد درباره عايشه، نسبت به وی دچار سوء ظن شده بود، که موارد زیر شواهدی بر این سوء ظن می باشد:
1- تغییر یافتن حال پیامبراکرم صلي الله عليه و آله نسبت به عايشه در ايام مریضی همسرش تا اینکه آيات تبرئه نازل شد.
2- لحن اعتراضی عایشه نسبت به پیامبرخدا صلي الله عليه و آله که در جای جای این روایات مشهود است.
3- علاوه بر اين در روايت عمر تصريح شده كه گفت: در قلب رسول خدا9 از آنچه مى‏گفتند (نسبت به عایشه) سوء ظنى پيدا شده بود.
و كوتاه سخن اينكه دلالت عموم روايات بر سوء ظن رسول خدا صلي الله عليه و آله نسبت به عايشه جاى هيچ حرفى نيست، و حال آنكه رسول خدا صلي الله عليه و آله اجل از اين سوء ظن است و چطور نباشد با اينكه خداى تعالى ساير مردم را از اين سوء ظن توبيخ نموده و فرمود: ” چرا وقتى مؤمنين و مؤمنات اين را شنيدند حسن ظن به يكديگر از خود نشان ندادند، و نگفتند كه اين افترايى است آشكار؟"، و وقتى حسن ظن به مؤمنين از لوازم ايمان باشد، رسول خدا9 سزاوارتر به آن است، و سزاوارتر از اجتناب از سوء ظن است كه خود يكى از گناهان مى‏باشد و مقام نبوت و عصمت الهى او با چنين گناهى نمى‏سازد.
از اين هم كه بگذريم اصولا اگر بنا باشد گناهانى چون زنا در خانواده پيغمبر صلي الله عليه و آله نيز راه پيدا كند، مايه تنفر دلها از او شده و دعوت او لغو مى‏گردد، و بر خدا لازم است كه خاندان او را از چنين گناهانى حفظ فرمايد، و اين حجت و دليل عقلى عفت زنان آن جناب را به حسب واقع ثابت مى‏كند، نه عفت ظاهرى را فقط، و با اينكه عقل همه ما اين معنا را درك مى‏كند، چطور رسول خدا9 آن را درك نكرده و نسبت به همسر خود دچار ترديد مى‏شود.
اشکال دوم:
آنچه از روايات بر مى‏آيد اين است كه داستان افك از روزى كه سازندگان آن، آن را به راه انداختند، تا روزى كه به همين جرم تازيانه خوردند، بيش از يك ماه طول كشيده، و با اينكه حكم قذف در اسلام معلوم بوده، كه هر كس شخصى را قذف كند و شاهد نياورد بايد تازيانه بخورد، و شخص متهم تبرئه شود، با اين حال چرا رسول خدا9 بيش از يك ماه حكم خدا را در حق قذف كنندگان جارى نكرد و منتظر وحى ماند تا دستورى در امر عايشه برسد ؟
مگر آيه شريفه غير آن حكم ظاهرى چيز زايدى آورد؟ وحيى هم كه آمد همان را بيان كرد كه آيه قذف بيان كرده بود كه مقذوف به حكم ظاهرى شرعى برائت دارد.
پس حق مطلب اين است كه هيچ گريزى از اين اشكال نيست، مگر اينكه كسى بگويد: آيه قذف قبل از داستان افك نازل نشده بوده، بلكه بعد از آن نازل شده، و علت توقف رسول خدا صلي الله عليه و آله هم اين بوده كه حكم اين پيش آمد و نظاير آن در اسلام نازل نشده بوده، و رسول خدا صلي الله عليه و آله منتظر حكم آسمانى آن بوده. و این جواب در حالی است که در چند روایت دیگر اهل تسنن در ذیل این آیه، به اجرا شدن حکم قذف درباره افراد دخیل در این ماجرا اشاره شده است. در نتیجه به طور قطع این آیات بعد از آیات قذف نازل شده است و اشکال مذکور همچنان پا برجاست.
و از جمله روشن‏ترين ادله بر نادرستى اين روايت اين است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در مسجد از مردم درباره شخص قاذف استعذار كرد (يعنى فرمود: شر او را از من دور كنيد به طورى كه ملامتى متوجه من نشود) و سعد بن معاذ آن پاسخ را داد، و سعد بن عباده با او مجادله كرد، و سر انجام در ميان اوس و خزرج اختلاف افتاد.
وحال اینکه آيه قذف با توجه به حدّ خوردن شماری از توطئه کنندگان معلوم می شود که قبلا نازل شده بوده، و حكم حد قاذف معلوم گشته بود، پس نباید سعد بن معاذ چنین پاسخی مى‏داد كه من او را مى‏كشم، بلكه باید او و همه مردم پاسخ مى‏دادند كه يا رسول اللَّه9 حكم قذف را در باره‏اش جارى كن، قدرت هم كه دارى، ديگر منتظر چه هستى؟
اشکال سوم:
روايات تصريح مى‏كنند به اينكه قاذفين، عبد اللَّه بن ابى و مسطح و حسان و حمنه بودند، آن وقت مى‏گويند:
كه رسول خدا صلي الله عليه و آله عبد اللَّه بن ابى را دو بار حد زد، ولى مسطح و حسان و حمنه را يك بار، آن گاه تعليل مى‏آورند كه قذف همه جا يك حد دارد، ولى در خاندان رسول خدا صلي الله عليه و آله دو حد و اين خود تناقضى است صريح، چون همه نامبردگان مرتكب قذف شده بودند و فرقى در اين جهت نداشتند.
نظریه شیعه:
در کتب تفسیری روایی شیعه آیات افک را نه مربوط به عایشه، بلکه در مورد ماریه قبطیه می دانند که به خاطر تهمتی که شخص عایشه به او زده بود مورد سوءظن واقع شده بود. روایاتی که در این زمینه و در این مورد وارد شده نیز همانند روایات اهل تسنن بنابر نظر برخی دارای ایراداتی می باشد که پس از بیان ترجمه فارسی این روایات ، انشاالله به نقد آنها نیز خواهیم پرداخت.
در تفسير قمى در ذيل آيه” إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ …” بیان شده كه:
عبد اللَّه بن بكير از زراره برايمان نقل كرد كه گفت: از امام ابى جعفر عليه السلام شنيدم كه مى‏فرمود: وقتى ابراهيم فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله از دنيا رفت، آن جناب سخت غمگين شد، عايشه گفت: چه خبر شده؟ چرا اينقدر بر مرگ اين كودك مى‏گريى؟ او كه فرزند تو نبود، بلكه فرزند جريح بود، پس رسول خدا صلي الله عليه و آله على عليه السلام را فرستاد تا جريح را به قتل برساند، على عليه السلام با شمشير حركت كرد، و جريح مردى قبطى بود كه در باغى زندگى مى‏كرد، على عليه السلام در باغ را كوبيد، جريح پشت در آمد كه آن را باز كند، همين كه على را غضبناك ديد، به داخل باغ گريخت، و در را باز نكرد، على عليه السلام از ديوار پريد و وارد باغ شد و او را دنبال كرد، وقتى ديد نزديك است خونش ريخته شود، به بالاى درختى رفت، على عليه السلام هم به دنبالش بالا رفت، او خود را از درخت پرت كرد، و در نتيجه عورتش نمايان شد، و على عليه السلام ديد كه او اصلا هيچيك از آلت تناسلى مردان و زنان را ندارد، پس نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله برگشت و عرضه داشت يا رسول اللَّه صلي الله عليه و آله هر وقت به من فرمانى مى‏دهى كه من مانند سيخ داغ در داخل كرك باشم و يا آنكه با احتياط اقدام كنم؟ حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: نه البته بايد كه با احتياط باشى، عرضه داشت به آن خدايى كه تو را به حق مبعوث فرموده جريح نه از مردان را دارد، و نه از زنان را، حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: الحمد للَّه شكر خدايى را كه اين سوء را از ما اهل بيت بگردانيد.
نقد:
این رویات هم همانند روایات اهل تسنن بنابر نظر عده ای خالی از اشکال نیست و به این روایات نیز اشکالی وارد است.
اشکال:
آنچه که از آیات افک به خصوص آیه ” إِنَّ الَّذِينَ جاؤُ بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ …” ، ” لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً” و آيه” إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ …” به دست می آید این است که در این ماجرا جماعتى (و نه یک شخص تنها) با هم دست داشته‏اند، ولی آنچه در این روایت آمده باآیات افک قابل انطباق نیست واین ماجرا را نه کار یک جماعت بلکه توطئه یک شخص خاص به تنهایی میداند.
جواب:
اینجانب در تحقیقات خود به روایتی بسیار زیبا از امام رضا عليه السلام برخوردم که نه تنها دارای ایراد روایت پیشین نبود بلکه برخلاف روایت پیشین که در شرح مفصل داستان، کوتاهی شده بود، حضرت به طور کامل و واضح به تبیین این مسئله می پردازند و به طور کامل مسئله را میشکافند. این روایت نه تنها در تفسیر البرهان بلکه در در کتاب “الغرر و الدرر” سید مرتضی هم آمده است که نشان از قوت سندی آن دارد:
حسین بن حمدان خصیبی با سند خود از امام رضا عليه السلام نقل میکند که آن حضرت عليه السلام به گروهی از شیعیانش که در محضرش بودند فرمود: آیا از تهمتی که به ماریة قبطیه درباره فرزندش ابراهیم پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله زدند آگاهید؟
گفتند: ای سرور ما! شما آگاهتری و ما را آگاه کن.
آن حضرت عليه السلام فرمود: مُقَوقَس (حاکم مصر)، ماریة را به جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله اهدا کرد. رسول خدا صلي الله عليه و آله او را به عنوان همسر خود برگزید. ماریة را خادمی خواجه بود به نام جریح و هر دو در اسلام و ایمان جایگاهی ویژه داشتند. ماریة مهر و محبت رسول خدا صلي الله عليه و آله را به دست آورد و دیگر همسران پیامبر صلي الله عليه و آله به او حسادت کردند و از این رو عایشه و حفصه به نزد پدرانشان رفته و از مهر و محبتی که آن حضرت صلي الله عليه و آله در حق ماریة داشت و او را بر آنها ترجیح می داد شکایت کردند. تا اینکه عایشه و حفصه و پدرانشان دستخوش وسوسه های شیطانی شدند که ماریة را تهمت زنند که او از جریح، ابراهیم را باردار شده است در حالی که گمان نمی کردند که جریح خواجه است. پدران عایشه و حفصه نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله که در مسجد نشسته بود آمده و کنار حضرت صلي الله عليه و آله نشستند و گفتند: بر ما حلال نیست و ما را نرسد که خیانتی که در حق تو شده را پنهان داریم. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: چه می گویید؟! گفتند: جریح با ماریة عملی قبیح و بزرگ مرتکب شده، و او به واسطه جریح باردار شده، نه به واسطه تو. چهره رسول خدا صلي الله عليه و آله از خشم کبود گشت و بخاطر گفته سنگین آن دو مبهوت گردیده و فرمود: وای بر شما، چه می گویید؟ گفتند: ای رسول خدا صلي الله عليه و آله ، ما جریح و ماریة را تا مشربه اش (مرادشان از مشربه، اتاق ماریه بود) که جریح با او به مزاح و بازی مشغول است و از او چیزی طلب می کند که مردان از زنانشان طلب دارند، تعقیب کردیم. پس به دنبال جریح بفرست در این صورت، بی گمان او را در چنین وضعی خواهی دید، آنگاه حکم الهی را درباره او اجرا کن. رسول خدا صلي الله عليه و آله رو به سوی علی عليه السلام کرد و فرمود: برخیز ای برادرم! و با ذوالفقارت برو تا به اتاق ماریة برسی و همان طور که او و جریح را همانگونه که این دو می گویند، دیدی، آن دو را از دم شمشیرت بگذران.
علی عليه السلام از جا برخواست، شمشیر را در غلاف کرد و زیر جامه اش گرفت. وقتی خواست از نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله برود، رو به ایشان نمود عرض کرد: ای رسول خدا صلي الله عليه و آله! در آن چه به من امر فرموده ای همچون آهن گداخته در پشم باشم یا همچون حاضری که می بیند آنچه را که غایب نمی بیند؟
پیامبر9 فرمود:ای علی عليه السلام ! جانم به فدایت، بلکه همچون حاضری باش که می بیند آنچه را که غایب نمی بیند.
علی عليه السلام در حالی که شمشیر در دست داشت حرکت کرد تا از دیوار حجره ماریة بالا رفت. ماریة در میان حجره نشسته و جریح که همراه او بود، آداب و رسوم پادشاهان را به او می آموخت و به او می گفت: رسول خدا9 را بزرگ و گرامی دار و درخواست او را پاسخ گوی. و به همین صورت سخن می گفت تا اینکه متوجه حضور امیرالمؤمنین عليه السلام شد که شمشیر از نیام برکشیده. جریح که این صحنه را دید هراسناک شد و از درخت خرمایی که در مشربه بود بالا رفت و امیر مؤمنان عليه السلام وارد مشربه شد. در این هنگام باد لباس جریح را کنار زد. ناگهان مشخص شد که او خادمی خواجه است. امیرالمؤمنین عليه السلام به او فرمود: ای جریح پایین بیا. او عرض کرد: ای امیرمؤمنان عليه السلام! آیا جانم در امان است؟ حضرت عليه السلام فرمود: بله، تو در امان هستی. جریح پایین آمد و امیرالمؤمنین عليه السلام دست او را گرفت و نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آورد و فرمود: ای رسول خدا صلي الله عليه و آله ، جریح خادمی مخنّث (خواجه) است.
رسول خدا صلي الله عليه و آله صورتش را به سمت دیوار برگردانید و فرمود: ای جریح! خودت را به آن دو( ابوبکر و عمر) بنمایان تا دروغ و رسوایی آنان و گستاخی شان علیه خدا و رسولش برملا شود.
همانگونه که ملاحضه فرمودید در این روایت برخلاف روایت امام صادق عليه السلام که با توجه به شرایط بازگویی روایت، تنها به نقش عایشه اشاره شده بود، به طور کامل به این توطئه گروهی اشاره می شود و اشکالی که ممکن بود به روایت قبلی وارد باشد اینجا دیگر وارد نیست.
حال ممکن است برخی بگویند که باز به این روایت نیز دو ایرادی که در سخن اهل تسنن و روایت عایشه بیان شد وارد است، و حال آنکه با اندکی تأمل در این روایت و یک روایت کوتاه دیگر از امام صادق عليه السلام که مکمل یکدیگر هستند، جای هیچ گونه اشکالی در سخن امام رضا عليه السلام باقی نمی ماند.
اشکال اول:
در روایات اهل بیت: هم همانند روایت عایشه و دیگر روایات اهل تسنن، پیامبر صلي الله عليه و آله متهم به سوء ظن نسبت به همسر خود و یک مؤمن دیگر یعنی جریح است و حال آنکه در قسمت قبل بیان شد که به طور حتم رسول خدا صلي الله عليه و آله از چنین سوء طنی مبرّا است و اصلأ با توجه به دلیل عقلی که بیان گشت و اینکه بر خدا لازم است كه خاندان او را از چنين گناهانى حفظ فرمايد، چنین سوء ظنی از پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله محال است.
جواب:
امام صادق عليه السلام به خوبی درجواب سؤال یکی از یاران خود به نام عبدالله بن بکیر جواب این اشکال را می دهند و با استدلال، این مسئله را بیان می کنند که پیامبر صلي الله عليه و آله به هیچ وجه درباره همسر خود وجریح دچار سوء ظن نشده بودند.
و در تفسیر البرهان در روايت عبيد اللَّه بن موسى، از احمد بن راشد، از مروان بن مسلم، از عبد اللَّه بن بكير، روايت شده كه گفت:
به امام صادق عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم، اينكه رسول خدا صلي الله عليه و آله دستور داد مرد قبطى را بكشد، آيا مى‏دانست كه عايشه دروغ مى‏گويد، يا نمى‏دانست؟ و خدا خون قبطى را به خاطر احتياط على عليه السلام حفظ كرد؟ فرمود: نه، به خدا سوگند مى‏دانست، و اگر دستور رسول خدا صلي الله عليه و آله به على عليه السلام از باب عزيمت و تكليف حتمى بود، على عليه السلام بر نمى‏گشت، مگر بعد از كشتن او و ليكن رسول خدا صلي الله عليه و آله اين دستور را طورى داد كه هم او كشته نشود و هم عايشه از گناهش برگردد، ولى از گناهش برنگشت، و از اينكه خون مسلمان بى گناهى ريخته مى‏شود هيچ باكى نكرد.
اشکال دوم:
همانند ایرادی که در اشکال سومی که به اهل سنت وارد بود بیان گشت، در اینجا نیز مقتضاى برائت ماريه قبطيه اين است كه حد خداى را بر کسانی که این تهمت را بر ماریه زدند جارى كرده باشند، و حال آنكه چنین حدی بر وی جاری نشده است.
جواب:
اهل سنت با توجه به روایاتی که به اجرا شدن حکم قذف توسط رسول خدا صلي الله عليه و آله اذعان کرده بودند، نمی توانستند که چنین ادعایی داشته باشند که آیات قذف بعد از این ماجرا نازل شده است. ولی با توجه به اینکه در روایات اهل بیت: هیچ جایی سخن از حکم قذف در این ماجرا نشده است، به راحتی می توان این را برداشت کرد که اين قصه قبل از نزول حكم قذف واقع شده، و آيه قذف بعد از مدت زمانى نازل شده است.
تحلیل بحث:
همانگونه که بیان گشت با توجه به اشکالاتی که به داستان ساختگی عایشه وارد است، به هیچ عنوان نمی توان از آن ماجرا به عنوان شأن نزول آیات افک یاد کرد، بلکه همانگونه که در روایات مفسران واقعی کلام الله: مجید آمده است این آیات در پی توطئه ای که بر علیه ماریه به اجرا در آمده بود نازل شد و عایشه به عنوان یکی از اعضای اصلی این ماجرا که هم در تحریک عمر و ابوبکر جهت رفتن به نزد پیامبر صلي الله عليه و آله و هم در دامن زدن به این شایعه مؤثر بوده نقشی بسیار پر اهمیت در این داستان و ریختن آبروی همسر دیگر رسول خدا صلي الله عليه و آله و غلام وی و به طبع آن آزار و اذیت روحی پیامبر صلي الله عليه و آله داشته است.
و حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که تهمتی که به شخص عایشه زده شده سبب نزول این آیات است، این آیات حداکثر دلالتی که میتوانند داشته باشند برائت ظاهری و نه حتی برائت واقعی شخص عایشه است و هرشخص دیگری هم که در جای وی بود و بدون اقامه شهود به وی تهمت زنا زده میشد بی شک شامل این آیات و برائت ظاهری میگشت.
و همانگونه که گفته شد به غیر از برائت ظاهری که برای همه افراد تا قبل از اثبات فحشای آنها ثابت است این آیات ثابت کننده هیچ وجه دیگری برای هیچ شخص دیگری نیست و این عدم فساد ظاهری هیچگاه نمیتواند به عنوان فضیلتی خاص برای هیچیک از زنان مسلمین حساب شود. دیگر چه برسد به همسران پیامبر خاتم صلي الله عليه و آله.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل سوم: آیه تمسخر

آخرین آیه ای که ما در اینجا سعی در بحث و تحقیق پیرامون آن داریم آیه تمسخر(11 سوره حجرات) است که آن هم به اعتقاد مفسرین فریقین در مورد عایشه نازل شده است و جزو آیاتی است که ما بنابر محدوده تحقیقمان موظف به بررسی آن هستیم:
آیه تمسخر:
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، مباد كه گروهى از مردان گروه ديگر را مسخره كند، شايد آن مسخره‏شدگان بهتر از آنها باشند. و مباد كه گروهى از زنان گروه ديگر را مسخره كند، شايد آن مسخره‏شدگان بهتر از آنها باشند. و از هم عيبجويى مكنيد و يكديگر را به القاب زشت مخوانيد. بد است عنوان فسق پس از ايمان‏آوردن. و كسانى كه توبه نمى‏كنند خود ستمكارانند.

توضیحاتی پیرامون آیه:
غدر مورد شأن نزول این آیه بین شیعه و اهل تسنن اختلاف نظر کمتری وجود دارد و هر دوگروه غریب به اتفاق، این آیه را نازل شده در شأن عایشه می دانند که پس از تمسخر یکی دیگر از همسران رسول خدا مورد خطاب این آیه قرار گرفت.
البته در اینکه چه کسی مورد تمسخر عایشه قرار گرفته اختلافاتی وجود دارد ولی در اینکه شخص عایشه آن شخص تمسخر کننده بوده است هیچ شکی وجود ندارد.
* نظریه اول: تمسخر اُم سلمه
تفاسیر اهل سنت:
آلوسی که به جد، یکی از متعصب ترین مفسران اهل سنت است درصدر توضیحاتی که درمورد این آیه دارد می گوید:
روایت شده که عایشه و حفصه، ام سلمه را مشاهده کردند در حالی که اِزار سفيدى در ميان بسته، و دو گوشه آن از پشت فرو گذاشته، به زمين مى‏كشيد. عايشه زبان به سخريه گشوده، به حفصه گفت: آن گوشه ی اِزار گوئيا زبان سگ است (كه از دهن بيرون آمده).
و در تفسیر کشاف نیز روایتی از ابن عباس پیرامون این آیه و با همین مضمون آورده شده است.
تفاسیر شیعه:
آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه خویش، نزول این آیه را در همین مورد بیان می فرمایند:
جمله «وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ» در باره «امّ سلمه» نازل گرديد كه بعضى از همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و اله او را به خاطر لباس مخصوصى كه پوشيده بود، يا به خاطر كوتاهى قدش مسخره كردند، آيه نازل شد و آنها را از اين عمل بازداشت.
همچنین تفاسیری همچون مجمع البیان طبرسی و تفسیر اثنی عشری به بیان روایاتی همچون روایات اهل سنت که در این باب گذشت می پردازند.
*نظریه دوم: تمسخر صفیة بنت حیی
اما همانگونه که عرض گردید نقل قول دیگری نیز در مورد این آیه بیان شده است که در آن صفیة بنت حیی را شخص مورد تمسخر واقع شده معرفی میکنند.
صفیة بنت حیی کیست:
پس از جنگ خیبر و به اسارات درآمدن یهودیان توسط لشکر اسلام و تقسیم شدن غنائم بین مسلمانان، پیامبر یکی از کنیزان یهودی به نام صفية بنت حيي بن أخطب النضري را به عنوان کنیز خود انتخاب کرد. ولی پس از چندی و پس از اسلام آوردن صفیة ، حضرت رسول وی را آزاد و او را به عنوان همسر دائمی خود برگزیدند.
تفاسیر شیعه:
علی بن ابراهیم در تفسیر قمی پیرامون این آیه و اینکه شخص مورد تمسخر واقع شده صفیة بنت حیی بوده چنین بیان می کند:
و اما قول خداوند پیرامون این آیه در شأن صفیة بنت حیی نازل شده. وی همسر پیامبر صلي الله عليه و آله بود که مورد اذیت و شماتت عایشه و حفصه واقع شده و آنها به وی می گفتند: ای دختر یهودیه. پس وی به نزد پیامبر9 از این مطلب شکایت کرد. پیامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: آیا جواب آن دو را نمی دهی؟ صفیه گفت: به چه کلامی جواب دهم یا رسول الله؟ پیامبر صلي الله عليه و آله فرمودند که بگو: پدرم هارون نبی خدا و عمویم موسی کلیم خداوند و همسرم محمد صلي الله عليه و آله رسول خداوند است، پس کدام یک را از من انکار می کنید؟ صفیه این مطالب را برای عایشه و حفصه در جوابشان بیان کرد و آنها گفتند اینها را پیامبر صلي الله عليه و آله به تو یاد داده. سپس خداوند در مورد این جریان این آیه را نازل کردند.
در تفسیر مجمع البیان نیز حدیثی از ابن عباس با همین مضمون یافت می شود.
در دیگر تفاسیر دیگر شیعه همچون صافی و تفسیر اثنی عشری نیز به این مطلب پرداخته شده است و به ذکر ماجرای صفیة پرداخته اند.
تفاسیر اهل سنت:
در تفاسیر اهل سنت نیز غیر از جاهایی که به تمسخر ام سلمه توسط عایشه و نزول این آیه اشاره کرده اند گاهی هم شأن نزول این آیه را مسخره شدن صفیة بیان می دارند. اما نکته جالب اینجاست که در روایات اهل تسنن و همچنین تفاسیرشان، نامی از فاعل این تمسخر یعنی شخص مسخره کننده به میان نمی آورند و آن را به صورت مجهول ذکر می کنند که این خود بسیار جای سؤال دارد که چرا اشخاصی که در بسیاری از مواقع در کتب روایی و تفسیریشان به جزئی ترین مطالب نیز اشاره می کنند، در اینجا از ذکر نام چنین شخصی که آیه قرآن در شأن او نازل شده خودداری کرده اند؟! هرچند که با قرینه سایر تفاسیر کتب شیعی که مستقیمأ به ذکر نام اشخاص مسخره کننده پرداخته اند و همچنین روایاتی که شأن نزول این آیه را تمسخر ام سلمه به وسیله عایشه بیان کرده اند میتوان به این مطلب رسید که این تمسخر به غیر از شخص عایشه توسط هیچ شخص دیگری نمی تواند انجام گرفته باشد.
در تفسیر کشاف در ذیل این آیه چنین آمده است که:
از ابن عباس روایت شده است که صفیة به نزد پیامبر آمد و گفت: همانا زنان از من عیب جویی می کنند و میگویند ای یهودیه یهودی زاده. پس پیامبر فرمودند که تو هم بگو:همانا پدر من هارون و عمویم موسی وهمسرم رسول خدا است.
در تفسیر روح المعانی نیز پس از اینکه احتمال قوی تر نزول این آیه را ماجرای ام سلمه بیان می کند، احتمال ضعیفی را نیز برای تمسخر صفیة در نظر می گیرد و با آوردن “لَعَلَ” در ابتدای کلام خود از این مطلب به عنوان یک احتمال یاد می کند.
شاید شأن نزول این آیه آن چیزی باشد که روایت شده در مورد صفیة بنت حیی، که وی نزد پیامبر صلي الله عليه و آله آمد و… .
تحلیل بحث:
هیچ شکی نیست که مسخره کردن و کوچک شمردن دیگران جزو مذموم ترین کارهایی است که در روایات اسلامی بسیار از آن نهی شده است. به گونه ای که جمهور علمای اهل تسنن به حرمت این مسئله اشاره صریح کرده اند:
السخریة ، فلا یحل لمؤمن أن یسخر من مؤمن لا لفقره ، ولا لذنب رکبه ، ولا لغیر ذلک. مسخره کردن. حلال نمی باشد برای مومن که مومن دیگری را بخاطر فقرش یا گناهش و یا غیر این چیزها مسخره کند.
و این کار ناشایست از هرکس که سر بزند نه تنها در قبح مسئله تأثیری نمیگذارد، بلکه به جرأت می توان گفت که حاکی از مقام پایین شخص مسخره کننده می باشد که به خود جرأت داده است تا شخص مؤمن دیگری را مسخره کند. و اوج این قبح در جایی خود را نشان می دهد که این فعل توسط یکی از نزدیک ترین افراد به پیامبر اکرم9 که خود اُسوه اخلاق نیکو هستند صادر شود و در مورد آن آیه ای جداگانه نازل گردد و آن را تقبیح کند.
حال چه شخص مورد تمسخر واقع شده ام سلمه باشد و چه صفیة بنت حیی، با توجه به اینکه شخص مسخره کننده یکی است و تنها در این مورد به عایشه اشاره می شود، هیچ مقدار از گناه و سنگینی جرم وی کم نمی شود.

 

 

 

 

 


نتیجه گیری:
شاید اگر از همان ابتدا و بدون ذکر توضیحاتی پیرامون آیات نازل شده درباره عایشه میخواستیم به ذکر نتیجه مطلب بپردازیم با انتقادهای گاهی متعصابانه و گاهی دلسوزانه درباره نتیجه گیری خود مواجه می شدیم که حکایت از سخت بودن پذیرش این مطلب برای برخی از افراد داشت.
ولی حال و پس از اینکه با گوشه ای ازتفاسیر و شأن نزول های پیرامون برخی از آیات آشنا شدیم به وضوح مشاهده کردیم که عایشه در طول زندگی خود در بسیاری از مواقع دارای رفتارها و حرکات غلط و دور از موازین اسلامی بوده است که نزد همه فرق اسلامی محکوم و منکوب است. رفتارهایی همچون تمسخر یکی از نزدیکان پیامبر صلي الله عليه و آله و آزرده نمودن او، تا جایی که آیه 11 سوره حجرات در توبیخ این عمل ناشایست نازل گردد و رفتارهایی همچون آزرده خاطر نمودن پیامبر صلي الله عليه و آله و تحت فشار قرار دادن وی تا اینکه ایشان حلال خدا را بر خود حرام نمایند و نیز افشای راز این حضرت صلي الله عليه و آله که موجب نزول آیات ایتدایی سوره تحریم و توبیخ عایشه (به همراه حفصه) توسط خداوند متعال گردید.
و این در حالی است که ما در این تحقیق با قرائن مُتقَن اثبات کردیم که نه تنها آیات مذکور بلکه آیات افک نیز در توبیخ عایشه و همراهان وی نازل شده است و این آیات برخلاف گفته خود عایشه نه تنها در مدح وی نمی باشد بلکه پرده از ماجرایی بر می دارد که در آن عایشه، یکی از ارکان اصلی توطئه شومی است که بر علیه یکی دیگر از همسران رسول خدا9 جهت نسبت دادن تهمتی بس ناروا به وی به اجرا درآمد است. و تمام این جریانات در حالی است که عایشه در طول زندگی خود عنوان همسری پیامبر صلي الله عليه و آله را با خود حمل می کرده است و بنابر آیه “يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْن” همین امر و انتساب وی به رسول خدا موجب تقبیح بیشتر عمل وی می گردد.
و این آیات و جریانات نه برای ما بلکه برای کل جامعه مسلمین روشنگر این مسئله است که با وجود لزوم احترام به تمام همسران پیامبر صلي الله عليه و آله و عدم توهین به هیچ یک از ایشان بنابر نص آیه شریفه “النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم” ، به هیچ عنوان از شخص عایشه نمی توان به عنوان الگویی جاودانه برای زنان جهان یاد کرد و اعمال او را ملاک و معیار اعمال و رفتار خود قرار داد، که اگر چنین کنیم، شخصی را که بنابر آیه “فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا” از راه حق منحرف شده را الگوی خویش برگزیده ایم و ما نیز به بی راهه قدم گذاشته ایم.


فهرست منابع:
*. قرآن کریم
1. آلوسى، سيد محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، چاپ اول، بیروت، انتشارات دارالکتب العلمیه، 1415ق.
2. بحرانى، سيد هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، تهران، انتشارات بنیاد بعثت. 1416ق.
3. جعفي بخاري، محمد بن إسماعيل بن إبراهيم، صحیح بخاری، چاپ اول، بیروت، انتشارات دار طوق النجاة، 1422ق.
4. حسینی، محمّد بن محمّد بن عبد الرزّاق، تاج العروس، بیروت، انتشارات دار الهداية،1410ق.
5. حسينى شاه عبدالعظيمى، حسين بن احمد، تفسير اثنا عشري، چاپ اول، تهران، انتشارات میقات، 1363ش.
6. ذكاوتى قراگزلو، عليرضا ، ترجمه اسباب النزول، چاپ اول، تهران، انتشارات نشر نی، 1383ش.
7. زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، چاپ سوم، بیرون، انتشارات دارالکتاب العربی، 1407ق.
8. سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدر المنثور فى تفسير المأثور، قم، انتشارات كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، 1404ق.
9. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1374ش.
10. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ترجمه رضا ستوده، چاپ اول،تهران، انتشارات فراهانی، 1360ش.
11. طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، تفسیر جامع البیان، چاپ اول، بيروت، انشارات دارمعرفه، 1412ق.
12. طبری، محمد بن جرير، تاریخ طبری، چاپ اول، بیروت، انتشارات دارالکتب العلمیه، 1407ق.
13. عسگری، سیدمرتضی، نقش عایشه در اسلام، چاپ اول، قم، انتشارات توحید للنشر، 1422ق.
14. عسگری، سیدمرتضی، احادیث ام المومنین عایشه، چاپ دوم، قم، انتشارات توحید للنشر، 1414ق.
15. فيض الاسلام، سيد على نقى، ترجمه تفسیر قرآن العظیم، چاپ اول، تهران، انتشارات فقيه، 1387ش.
16. فيض كاشانى، ملا محسن، تفسیرصافی، چاپ دوم، تهران، انتشارات الصدر، 1415ق.
17. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، چاپ چهارم، قم، انتشارات دارالکتاب، 1367ش.
18. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، چاپ اول، تهران، انتشارات دار الكتب الإسلامية، 1374ش.


موضوعات: عمومی
   شنبه 20 دی 1393نظر دهید »


آن شب آسمان مکّه ستاره باران شده بود و ساکنان عرش ملکوت برای تحویل دادن امانت خود به زمین آمده بودند. در همان زمان کنگره های کاخ کسری فرو ریخت و آتشکده های فارس به خاموشی گرائید و پی آمد این تولد شیاطین و طاغوت ها گریختند و بت های جاهلی یکی پس از دیگری سقوط کردند. نور ایمان به سراسر دنیا تابید و پیام اسلام در قلب ها نفوذ کرد و بشر از چنگال ظلم و جهل، نجات یافت.
آسمان ها و زمین امشب نورباران است. بر لب عرشیان از شوقِ گل، عشق و سرور جاری است. زمین، گل باران وفضا سرشار از عطر مشک و عود است. شهر مکه، میلاد آخرین سفیر الهی، رسول حق و رحمت را انتظار می کشد؛ آن که نقش نگین انبیا است. ناگاه در این فضای پر از عطر و نور، خداوند دسته گلی را به آمنه عطا نمود و زمین و فلک غرق سرور و شادی شد و ملائکه فوج فوج برای عرض تبریک به زمین آمدند.
پیشاپیش میلاد خجسته و مبارکِ گل خوش بوی آمنه، سراجِ مُنیر و نوربخش دیده افلاکیان و خاکیان مبارک باد.

 


موضوعات: مناسبتها
   سه شنبه 16 دی 1393نظر دهید »

امروز، خورشید مهربان تر از همیشه بیدار می شود. روز از شانه های تو آغاز می شود تا جهان، بزرگی ات را ببیند؛ چون بزرگی ابراهیم خلیل علیه السلام در برابر بتانی که فرو ریختند.
ملکوت را در دست هایت به تماشا می گذارند تا رسولان بی رسالت دنیازده، بهشت را پیچیده در قنوتت به تماشا بنشینند.
جهان، خلاصه ای از لبخند توست که امامتت را تمام آبشارها قیام می کنند و جنگل ها قامت می بندند.
بزرگی؛ چون پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله . بزرگی؛ چون وحی، چون پدرانت ردای پیامبر صلی الله علیه و آله بر دوشت آواز عدالت سر می دهد و شمشیر سرْ شکافته پدر بزرگوارت علی علیه السلام ، در دست هایت مشق عشق می کند.
چشم هایت بوی مهربانی زهرا علیهاالسلام می دهد.
امروز، روز بزرگی توست؛ بزرگی تو بزرگ تر از تمام پیامبران است. بزرگی تو سال ها خواهد بود؛ بزرگی تو از ازل آغاز شده و با ابدیت به پایان می رسد.
خدا از امروز، تو را بزرگ تر از هر کسی می خواهد.
امروز از آن توست؛ مثل تمام فرداهای نیامده، مثل تمام دیروزها، مثل تمام روزها، هفته ها، ماه ها و سال ها.
تمام فصل های سال، نامت را از بر کرده اند؛ مثل تمام درخت ها و آب ها.
امروز، روز آغاز مهربانی خداوند با دنیاست، روز مهربانی تو با جان های تشنه ما. امروز، روز آشنایی و آشتی لبخند و آینه هاست؛ روز شکوفا شدن گل های محمدی در دامنه نام شکوهمند تو. امروز، عطر گل های محمدی فراگیر می شود و باغ های عصمت، در شکوه امامتت شکوفه خواهند کرد، با نفس های معطرت.
ابدیت در تو خلاصه می شود و شادی، با لبخندت به نهایت کمال می رسد. بعد از امروز، جهان آغاز می شود؛ جهان از امروز، دوباره متولد خواهد شد.
مانند ابراهیم خلیل، آتش ها را گلستان کرده ای. امروز، نوح، کشتی نجاتش را به دست تو می سپارد تا سینه سخت ترین توفان ها را به سمت ساحل های امن بشکافی.
ای منجی، ای یگانه منجی! از امروز، سکان هدایت بشر به دست توست. از امروز، شادی های ما آغاز خواهد شد؛ مثل غم های طولانی تو.
بر ما ببار، ای رحمت بی کران خداوند!
بر ما ببار که سال هاست کویر سینه هامان، تشنه باریدن زلال توست.
خدا كند كه بیایی


موضوعات: مناسبتها
   چهارشنبه 10 دی 13931 نظر »

حضرت امام خمینی (رحمة الله)

کوشش نمایید که هر روزبر دقتها و بحث ونظرها وابتکار وتحقیق ها افزوده شود ؛ و فقه سنتی که ارث سلف صالح است وانحراف از آن سست شدن ارکان تحقیق وتدقیق است ، محفوظ بماند وتحقیقات برتحقیقات اضافه گردد.       (صحیفه امام ،ج21،ص393)

هفته پژوهش گرامی باد


موضوعات: مناسبتها
   یکشنبه 23 آذر 13931 نظر »

1 ... 51 52 53 ...54 ... 56 ...58 ...59 60 61 ... 101