« محکوم می کنیم | امام حسن مجتبی (ع)مظهر جود وکرم » |
آرام و بی صدا اما پرشتاب در حال رفتنی و من چه غافل بودم که اینگونه رفتنت را نظاره گرم. در پس هزاران هیایوی این عالم گویا ندایی طنین انداز شده بود و فرا می خواند همه را، همه دعوت بودند اما…، اما عده ای این دعوت را لبیک نگفتند ،عده ای آمدند ولی مشغول به خود بودند و تنها عده ی قلیلی طعم شیرین این ضیافت را چشیدند و لحظه به لحظه این ماه سر به آستان تو ساییدند و فارغ از ذره ای منیت با تو عشق را تجربه کردند و اما افسوس، افسوس از اینکه باز هم غافلانه به ضیافتت قدم نهادم و غافلانه پای از این سفره رحمت و مغفرت خواهم کشید.
احساسی به من می گوید در پی بهانه بودی ، بهانه ای برای بخشیدنمان، بهانه ای برای ویژه نظر کردن، بهانه را نیز خودت فراهم کردی اما من…، چه صبورانه تحملم کردی و چه عاشقانه سایه رحمتت را بر سرم افکندی. می دانم ،می دانم که دلم برای تمامی این لحظات تنگ خواهد شد، اما چه سود و چه حاصل از این حسرت که زمان بگذشت و دیگر بازگشتی نیست که فرصت ها تمرّ مرّ السحاب اند.
و چه بود سرّ شب قدرت که عظمتش ایجاب می کرد مخفی بماند بین سه شب مگر می توان فهمید؟! که حجاب ها مانع اند و گناهان پرده غلیظ بی معرفتی بر دیوار قلبم کشیده اند و چه سخت است که بی حاصل از این ماه نظاره گر رفتنت هستم ؛امان از غفلت،امان…
با سلام و احترام
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان و صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت…
چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم…
اللهم عجل لولیک الفرج
فرم در حال بارگذاری ...