باآمدنت خورشیدی دیگر طلوع کرد.اما نه مثل همیشه که با جلوه و شعاعی به وسعت ابدیت،به وسعت حقیقت خورشیدی که از آن بهره می گیرند و نه تنها من و او که انوار مقدس غیبی بهره مند از آنند .

آری تو نیز جلوه ای از جمال همان نوری با همان لطافت ها وشگفتی ها ، چراکه اولیای زمانت تو را نیز فاطمه ای دیگر خواندند  یا فاطمه معصومه اشفعی لنا فی الجنه

 

 


موضوعات: عمومی
   چهارشنبه 5 شهریور 13931 نظر »

اسعد الله ایامک یا بقیة الله

مولای خوبم اولین جمعه ای است که در فضای خارج از رمضان ،نفس می کشم.

مولای خوبم!

اولین جمعه ای است که در حسرت جمعه های نورانی رمضان ندبه خوانت شده ام .

درهای ضیافت خانه ی الهی را بستند وهمه را از قهرالله بیرون نمودندو اگر بهانه ی عید نبود چه بسیار عاشقانی که از وحشت خروج از ضیافت خانه ی پروردگار جان می دادند ، اما آنچه تسلای دل حسرت زده ی من است ،آن است که در خارج این میهمان سرا هم خدا همان خدا و قرآن همان قرآن و ولی عصر همان ولی عصر رمضانی ام است که می توانم در جوار آن ها نفس بکشم وحضّ حضور را وشرب مدام عشق را در لحظه لحظه ی حیاتم تجربه کنم .

مولای خوبم مهدی جان ، یاری ام کن که قدر دان ماحصل رمضانم باشم ، کوله بار گناهی راکه به برکت رمضان به زمین گذاشتم باز با گناه تازه به دوش نگیرم وقدر توشه هایی را که در رمضان اندوخته ام ،داشته باشم تا در گذر روزمرگی های باطل آن ها را به ثمن بخس نفروشم.

آقا جان دستم را بگیر که خارج از میهمان سرای رمضان چه بسیار شیاطینی که در کمین تقوایی رمضانی ات نشسته اند، دستم را بگیر که خارج از رمضان دنیایی پر از درخشش های دلفریب اما به واقع تاریک وظلمانی مرا به سوی خود می خوانند ،دستم را بگیر که امروز بعد از یک ماه در جوارتان بودن بیش از همیشه به بودنت عادت کرده ام وبهتر از هر زمان ،وحشت دوری از شما را حس می کنم . پس آقای خوبم صدقه عیدت را این قرار بده که به یمن سلامتی ات ، دست نوازشی بر سرما یتیمان ایام غیبتت بکشی .

خدایت حافظ ونگهدار وعجل اللهم فرجک وظهورک


موضوعات: عمومی
   دوشنبه 13 مرداد 1393نظر دهید »

واژه عید، از ریشه «عود» گرفته شده و به معنای بازگشت است و واژه «فطر» از فطرت گرفته شده که به معنای سرشت است؛ بنابراین عید فطر یعنی بازگشت به فطرت و سرشت.
بازگشت از این حیث که آیا رابطه ما با فطرت پاک انسانی، به‌طور صحیح برقرار است یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاکی که خداوند به ما داده و بر اثر حجاب‌های جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، در کلاس ماه رمضان، زنگارها زدوده شده‌اند یا نه؟ اگر چنین است، باید ابتدای نجات و آغاز پیروزی بر طاغوت نفس را در نماز عید فطر اعلام بدارند و جشن بگیرند؛ به عنوان اینکه آنچه را در ماه رمضان آموخته‌اند و در راه خودسازی و بهسازی به‌کار برده‌اند، ابراز کنند؛ نه فقط با کلمات و حرکات، بلکه در قلب و درون، با تمام وجود و احساس و با شعار آمیخته با شعور و فریاد برون و درون که: «اَللهُ اَکْبَر، اَللهُ اَکْبَر، لا اِلهَ اِلّا اللهُ و اللهُ اَکْبَر و لِلّهِ الْحَمْدُ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما أَوْلانا؛ خدا بزرگ‌تر از آن است که توصیف شود. آری چنین است، معبودی جز خدای یکتا و بی‌همتا نیست و خداوند بزرگ‌تر از آن است که وصف شود. حمد و سپاس اختصاص به ذات پاک خدا دارد به خاطر آنکه ما را در راه پاکسازی و بهسازی هدایت کرده و او را سپاس که ما و امت ما را برترین جمعیت و امت قرار داده است».
رمضان، اندک‌اندک پایان می‌پذیرد و به انتهای خود می‌رسد. مسلمانان در مکتب رمضان و روزه، در پرتو آیات قرآن و نیایش‌ها و تقویت صبر و اراده، پس از فراگیری و آموزش، به خودسازی پرداخته‌اند. اینک جشن می‌گیرند که در راه پُردست‌انداز جهاد اکبر، با گام‌های استوار عبور کرده‌اند و به مقصود رسیده‌اند؛ زیرا برای انسان، بازگشت به خویشتن، فرارسیدن بهار معنویت است؛ مانند درختانی که پس از گذران زمستان سرد، به بهار رسیده‌و در مسیر حرکت قرار گرفته‌اند. به‌راستی چه عیدی شیرین‌تر و چه پیروزی‌ای شکوهمندتر از بازگشت به خویشتن و پیروزی بر طاغوت نفس اماره که فطرت را زیر پای سهمگین خود منکوب کرده است؟

خدایا به ما توفیق ده تا از کسانی باشیم
که حاصل دسترنج یکماه ی خود را در رمضان، از این به بعد هم حفظ کنیم.(آمین)


موضوعات: عمومی, مناسبتها
   دوشنبه 6 مرداد 13931 نظر »


شب، شب سکوت است و دلم چه بی تاب و با چشمان اشکبار و صورتی کبود آسمان را نظاره می نمایم. حکایت از دیدن صحنه های دلخراش مظلومیت مردم غزه دارد. من جوان ایرانی در این ماه مبارک دلم چه بی تاب است، لحظه ای تحمل دیدن به خاک و خون افتادن مظلومیت مردم غزه را ندارم. خدای من چه دردآور است زندگی در زیر تانک ها و موشک های رژیم صهیونیستی، دردناکتر دیدن مرد جوانی است که با دستان خون آلود خود جنازه زن و بچه یک ساله اش را کفن می نماید.
صحنه های دلخراش به خاک و خون افتادن مردم مظلوم و بی دفاع غزه در تلویزیون نظاره نمودم. چه دردناک است دیدن صحنه های جانکاه طفلان معصوم غزه که ذره ذره وجود هر انسانی را آتش می زند. دیدن چشمان اشکبار، جنازه های له شده در زیر آوار و بمباران خانه ها در سکوت نیمه شب، همه و همه حکایت از زندگی مردم غزه دارد، و من جوان ایرانی نه در قالب ایرانی - اسلامی بلکه در قالب انسانیت در روستایی دور افتاده از این کره خاکی نظاره گر به خاک و خون افتادن ملت بی دفاع غزه باشم ولی افسوس، کاری جزء اندوه از دستم بر نمی آید.
خدای آفرینش در این شب های رحمت و مغفرتت چرا ملت مظلوم غزه باید در عزای یاران بنشینند و من جوان مسلمان در نقطه ای از این کره خاکی دورادور نظاره گر به خاک و خون کشیدن کودکان بی دفاع غزه باشم. رهبر عزیزم، آقای من، سید علی جان، جان ناقابلی دارم منتظر لبیک گویان شما هستم تا دوشادوش مردم غزه کفن پوشان جام شهادت را بنوشم و مانند حسین فهمیده های ۸ سال دفاع مقدس تانک های اسرائیل را برای آزادی بیت المقدس نابود سازم.
به امید پیروزی ملت مظلوم فلسطین

 


موضوعات: عمومی
   شنبه 4 مرداد 1393نظر دهید »

زهرى مى گويد: در شبى تاريك و سرد، على بن حسين را ديدم كه مقدارى آذوقه به دوش گرفته ، مى رود. عرض كردم: يابن رسول الله ! اين چيست ، به كجا مى بريد؟
حضرت فرمودند:زهرى ! من مسافرم. اين توشه سفر من است. مى برم در جاى محفوظى بگذارم.
گفتم: يابن رسول الله ! اين غلام من است ، اجازه بفرما اين بار را به دوش ‍ بگيرد و هر جا مى خواهى ببرد.
فرمودند: تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم ، تو راه خود را بگير و برو با من كارى نداشته باش !
زهرى بعد از چند روز حضرت را ديد، عرض كرد:
- يابن رسول الله ! من از آن سفرى كه آن شب درباره اش سخن مى گفتى ، اثرى نديدم !
فرمود: سفر آخرت را مى گفتم و سفر مرگ نظرم بود كه براى آن آماده مى شدم !
آمادگى براى مرگ با دورى جستن از حرام و خيرات دادن به دست مى آيد.

بحار الانوار، ج 46، ص 65

 

   پنجشنبه 1 خرداد 13931 نظر »

1 ... 34 35 36 ...37 ... 39 ...41 ...42 43 44 ... 60