« سوسن ال رسول 2 | گياه خواري 2 » |
اسرار وجودي حضرت زهرا عليها سلام
چكيده
جايگاه زن در عالم وجود از منظر عرفان اسلامي به عنوان شاهكار خلقت و مظهر قابليت و فاعليت خداوند مطرح شده است. در اين ميان سيده زنان عالم، صديقه كبري (س)، مظهر اتم و اكمل قابليت و فاعليت الهي است. تعينات علمي و استعدادها توسط نور وجودي ايشان، تحقق و ظهور پيدا كرده و به فعليت ميرسد. لذا محور اصلي سير كمالي عبودي، در رضاي فاطمه (س) و محبت به او و اهل بيت (ع) است و وصول به مقام توحيد و سير صحيح الي الله بدون ولايت ايشان ممكن نيست و اين همة راز الگوپذيري شيعه است.
واژگان كليدي
حضرت فاطمه زهرا (س)، فاطر، رضا، انسان كامل، خلقت
انسان نوع اكمل موجودات است و پيامبر اكرم (ص) به شهادت دلايل متقن عقلي و نقلي فرد اتمّ و اكمل نوع انسان است. وقتي فردي اكمل باشد يعني از آغاز تا انجام همة مراتب انسانيت در اختيار اوست: «بُدِئ به الامر و ختم» (ابن عربي، 1370: ص24). يعني امر انسانيت، هويت نوع انساني و كمالات مترتب بر وجود آدمي از او آغاز و به او ختم ميشود؛ چرا كه در اول، روح او ايجاد شد و نبوت و رسالت بدو پايان يافت: «كنتُ نبياً و آدمُ بين الماء و الطين» (من نبي بودم پيش از آن كه آدم به دنيا آيد) (مجلسي، 1404ق: ج16، ص402). اين سابقه يعني نورانيت پيامبر (ص)، سبقت بر خلقت آدم (ع) دارد. پيغمبر (ص) بايد سابق بر آدم (ع) باشد تا واجد مراتب او باشد. «و ما كان محمدٌ ابا احدٍ مِن رجالكم و لكن رسولَ الله و خاتَمَ النبيين» (احزاب،40). بركات وجودي ايشان تا قيامت است. لذا پيامبر فرد اتم و اكمل نوع انساني و نظام خلقت است. «در قلمرو امكان مظهر اسم اعظم خداوند، وجود مبارك پيامبر (ص) است كه احدي در محدودة امكان همانند او نيست؛ زيرا مظهر تام خداي بيهمتا را همتا نخواهد بود» (جوادي آملي، 1382: ج2، ص66). 1) مقدمه
اين آيينة تمام نماي صفات جمال و جلال الهي ميفرمايد: «حُبِّبتُ اليّ من الدنيا ثلاث، النسا و الطيب و جعلت قرّة عيني في الصلوة» (از دنياي شما سه چيز را محبوب من قرار دادند: زن، عطر و نور چشم مرا در نماز قرار دادند) (مجلسي، 1404ق: ج79، ص211؛ حر عاملي، 1409ق: ج8 ، ص117).
بزرگداشت و حرمت نوع زن در قرآن و روايات و معارف اسلامي يك حقيقت و اصل محوري است كه در عبارت فوق به طور وضوح، تمام ثقل و ارزش آن به شخصيت و هويت اوست. او در تكوين و آفرينش بدانگونه ارزيابي ميشود كه مظهريت وجودش در اسماء و صفات الهي قويتر ديده ميشود. پيامبر(ص) نفرمودند كه اولين چيزي را كه محبوب من قرار دادهاند، «المرئه» است؛ بلكه واژة «النساء» را به كار ميبرند كه هم مفرد است و هم جمع. يعني اسم جمع است مثل قوم و طايفه. كاربرد اسم جمع حكايت از يك شخصيت جامع ميكند و نشاندهنده جامعيت شخصيت اوست كه گرچه مفرد است، ولي هويت جمعي دارد. از سوي ديگر «نساء» از ريشة «نسئه» به معني تاخّر و به دنبال آمدن است كه در اين تعبير تأخر وجود زن از مرد لحاظ شده است (ابن عربي، 1370: ص218): «خلقكم من نفسٍ واحدة ثم خلق منها زوجها» (زمر،6) (ما شما را از يك نفس واحد آفريديم و از او زوجش را). يعني زن از جنس خود مرد آفريده شده است. حوّا متاخّر از آدم (ع) آفريده شده است، ولي اين به معناي نقص نيست؛ بلكه بر عكس، اين تاخّر هم فضيلت است. زن مكمّل حضور مرد ميشود و كمال انساني با آفرينش زن تحقق پيدا ميكند.
اين محبت پيامبر (ص) به زن محبتي تكويني است؛ زيرا «حُبِّبْتُ» به صورت فعل مجهول آمده و فاعل يعني خداوند نيز به جهت شدت ظهور بيان نشده است. محبّتي است صددرصد الهي و جداي از غرايز و شهوات نفساني. پيامبر(ص) چون فاعليت و قابليت خداوند را در آينة زن، به نظاره مينشينند، زن برايشان دوست داشتني است.
اگر اصل پديداري اشياء عالم را در دو محور فاعل و قابل خلاصه كنيم، زن قوة قابل و انفعال نظام خلقت است. اگر پديدهاي جزء و كل داشته باشد، جزء محور تحقق كل است، البته اين جزء، جزء منطقي نيست؛ بلكه جزء نهادي و بنيادي است كه سازنده كل ميباشد، كمال در تحقق كل است؛ پس وقتي در پديداري اشياء، جزء و كل و قابل و فاعل داشته باشيم، فاعليت فاعل در صورت قابليت قابل ممكن است.
فاعل اين نظام، خدا و قابل آن، عالم وجود است. عالَم مظهر تجلي خداست. آيينهاي است كه خدا چهرة خود را و خدائيت خويش را در اين آيينه ميبيند. پس خلقت يعني سرايت فعل فاعل در قابل و ظهور فعليت حق در پديدهها. خاتمالنبيين (ص) شخصيتي است كه هم مظهر فاعليت حق است و هم قابليت او؛ زيرا: «اول ما خلق الله نوري» (مجلسي، 1404ق: ج15، ص10). كه آن وجود منبسط، فيض اقدس و همان حقيقت محمديه (ص) است. مخاطب اوليه نظام خلقت، پيامبر (ص) است. از طرفي پيامبر «لولاك لما خلقت الافلاك» است (همان، ص27؛ ابن شهر آشوب، 1401ق: ج1، ص216) (اگر تو نبودي (اي پيامبر) افلاك را خلق نميكردم) و از طرفي فرمان خلقت ابتدا بر سر اين نور نشسته است. پس هم مظهر اتمّ فاعليت حق است و هم قابليت او. پيامبر (ص) اگر بخواهد در عالم به تماشاي موضع خود بنشيند، در وجود «زن» به تماشا مينشيند؛ زيرا زن جامع هر دو خصوصيت است؛ قابل است چون پديداري هر انسان مديون قابليت پذيرش زن است و از جهتي تحقق فاعليت حق در وجود زن عملي است؛ لذا زن شاهكار خلقت است.
اين شاهكار خلقت، سرآمد و برتريني دارد كه به او لقب سرور زنان جهانيان «سيدة نساء العالمين» داده شده است.
2) جايگاه حضرت فاطمه (س) در عالم وجود
در بينش عرفان اسلامي، مراحل ظهور عالم وجود از نخستين تجليات حق تعالي شروع شده و به منتهياليه درجات ظهور فعلي در عالم خاتمه مييابد كه از آن به دو قوس «نزول» و «صعود» تعبير ميشود. قوس نزول كه در عرفان نظري مطرح است، مراحل ظهور و تجلياتي است كه موجب تحقق مظاهر وجود با درجات و مراتبي متناسب با سعه و ضيق آنها ميشود. از وجود مقيد به تعيّن «هوالاول» شروع شده و به اضعف مظاهر خلقت (عالم ناسوت) ميرسد. قوس صعود مراحل كماليابي است كه از ناسوت شروع ميشود و به واسطه امدادها و فيوضات حق به عوالم ملكوت و جبروت و در نهايت به فناء في الله و بقاء بالله منتهي ميشود.
پس قوس نزول وجود، از اولين مخلوق الهي يعني نور وجودي پيامبر اكرم (ص) آغاز ميگردد: «اول ما خلق الله نوري» (مجلسي، 1404ق: ج15، ص10) و ساير مراتب و مخلوقات همه از او و پس از اوست: «ابتدعه مِن نوره و اشتقّه مِن جلال عظَمته» (همان، ص24) كه در احاديث متعددي اين نور به حضرت علي (ع) و اهل بيت رسول الله (ص) نيز نسبت داده شده است؛ گاه به صورت جمعي و گاه به لحاظ مراتب. قال رسول الله (ص): «ان الله خلقني و علياً و فاطمة و الحسن و الحسين من قبل ان يخُلَق الدنيا بسبعة الاف عامٍ. قلتُ فأين كنتم يا رسول الله؟ قال: قدّام العرش نسبّحُ الله و نحمده و نقدسه و نمجّده» (همان، ص8). (رسول الله فرمودند: خداوند تعالي من و علي و فاطمه و حسن و حسين را هفت هزار سال قبل از اينكه دنيا را خلق كند، آفريد. از ايشان سوال كردم يا رسول الله شما كجا بوديد؟ فرمودند: ما در عرش تسبيح و تحميد و تقديس الهي و تمجيد الهي ميكرديم).
در حديث ديگري نيز وارد شده است: «خلق مِن نوري علياً، فدعاه فأطاعه و خلق من نوري و نور علي فاطمةَ، فدعاها فأطاعتْه، خلق منّي و مِن علي و من فاطمه الحسنَ و الحسينَ، فدعاهما فأطاعاه، فسمّانا بالخسمة الاسماء، مِن اسمائه الله المحمود و انا محمد، والله العلي و هذا علي، والله فاطر و هذه فاطمه، والله ذوالاحسان و هذا الحسن، والله المحسن و هذا الحسين ثم…» (همان، ص10) (خداوند از نور من نور علي را خلق كرد، سپس وي را خواند و او اطاعت كرد، از نور من و علي فاطمه را خلق كرد، سپس وي را خواند و او اطاعت كرد، از نور من و علي و فاطمه، حسن و حسين را خلق كرد، سپس آن دو را خواند و آنها اطاعت كردند و ما را به پنج نام از اسماء خود ناميد. اسم او «المحمود» است و من محمد، او «العلي» است و اين علي، او «الفاطر» و اين فاطمه، او «ذو الاحسان» است و اين حسن، او «المحسن» است و اين حسين…).
با دقت در اين احاديث سرّ جايگاه حضرت فاطمه (س) در عالم تكوين گشوده ميشود؛ حضرت محمد (ص) (حقيقت محمديه (ص)) اولين تجلي آن وحدت غيبي ذات اقدس الهي است كه نور وجود حضرت علي (ع)، از لاتعيّني به تعيّنِ علمي آمدن آن است و حضرت فاطمه (س) به آن تعيّن، ظهور عيني بخشيدند، به همين جهت «زهرا» ناميده شدند. استعدادهايي كه در اعيان ثابته بوده توسط نور وجود ايشان تحقق و ظهور پيدا كرده و از ظلمت قوه به نور فعليت تبديل شد؛ لذا عوالِم تعيّن همه مديون فاطمه (س) هستند: «ثم فتق نور ابنتي فاطمه فخلق منه السماواتُ و الارض، فالسمواتُ و الارض من نور ابنتي فاطمه، فاطمه افضل مِن السماوات و الارض» (همان، ج25، ص16). (سپس نور دخترم فاطمه را شكافت (منتشر كرد) و از او آسمان و زمين را خلق كرد، پس آسمانها و زمين از نور دخترم فاطمهاند؛ در حالي كه فاطمه برتر از آسمان و زمين است).اگر فاطمه (س) نبود، زمين و آسمان و انسانها تعيّن نمييافتند و در حالت استعدادي خود باقي ميماندند.
1-2) فاطمه (س) مظهر اسم «فاطر»
ظهور اسماء حُسني و صفات علياي حق در مقام واحديت وجود، همان ظهور حقيقت محمديه (ص) در مقام تفضيل اسماء است. چون باطن وجود او عين اسم اعظم است و اسماء حسني از شاخهها و فروع و شعب و رقايق اسم اعظمند.
در احاديث قدسي وارد شده است كه خداوند، آدم ابوالبشر را در مقام حقايق اسماء و معرفت مسمّيات آن اسماء، مخاطب قرار داده و گفته است: «يا آدم هذا محمد و انا الحميد المحمود، شققت له اسماءً من اسمي و هذا علي و انا العلي الاعلي، شققت له اسماً من اسمي» (مجلسي، 1404ق: ج18، ص312). به همين معني محمول است آن چه در ادعيه مأثوره از قبيل: «و بالاسم الذي خلقت به العرش و بالاسم الذي خلقت به الكرسي و بالاسم الذي خلقت به السماوات» (همان، ج94، ص256) و غير اينها از تعبيرات وارد شده است (آشتياني، 1375: ص743).
در حديث اشتقاق است كه «اين فاطمه است و من فاطر آسمانها و زمينم. دشمنانم را در روز فصل (قيامت) از رحمت خود فطم (قطع) ميكنم و دوستان خويش را از آنچه باعث سرزنش و شين است، فطم (قطع) ميكنم؛ پس اسمي از اسماء خويش براي وي مشتق كردم» و رسول خدا (ص) فرمود: «اي فاطمه، الله تعالي از اسماء خود اسمي براي تو مشتق كرده، اسم الله فاطر است و تو فاطمه هستي» دانسته بودي كه رحم از رحمان اشتقاق يافته، پس بدان كه وديعه مصطفي(ص)، فاطمه انسيه حورا (س) مطلع انوار علوي و مادر امامان و صندوق دانش و وعاء معرفت است (حسن زاده آملي، 1378: ص668).
شناخت حقيقت وجود حضرت زهرا- صديقه كبري (س)- در تكوين و قوس نزول وجود، در شناخت نقش ايشان در صعود و سير كماليه ما بسيار مهم است. ايشان تجلي اسم «فاطر» خداوند است. فاطر به معناي شكافنده است و همانطور كه فاطمه (س) حقيقتي است كه باعث شد اعيان ثابته به تجلي اسمائي ظهور كنند و بذر هستي همة عالم وجود را شكافت، در سير كماليه نيز بذر همه استعدادهاي وجودي ما به نور وجود ايشان شكوفا ميگردد. بذر آسمانها و زمين، نوع انسانها و تمامي عوالم وجود در مرتبه تعيّن علمي (اعيان ثابته) فقط اقتضاي ظهور داشتند؛ ولي در بطن حقيقت فاطمه (س) است كه همه، پرورش داده شده و شكافته ميشوند. اگر فاطمه نباشد، هيچ وجودي از مرتبة استعداد، به فعليت نميرسد؛ لذا در همه عوالم وجودي، او مظهر اسم فاطر حق تعالي است؛ پس تكوين ما و همه هستي ما عين ربط به فاطمه (س) است.
«اگر فاطمه (س) نبود خلق و ظهوري نبود، اگر علي (ع) نبود، تعيّني نبود و اگر پيامبر (ص) نبود، ايجادي نبود. اكنون در هستي تمام عوالم به محبت فاطمه (س) و استعداد علي (ع) و حقيقت پيامبر (ص) تعيّن يافته و ايجاد شدهاند. يـعني خداوند، اسماء و صفاتش را از آيينه پيامبر (ص)، پيامبر (ص) از آيينه علـي (ع) و علـي از آيينه فاطمه (س) ظهور داده است» (ميرزايي، 1384: ص208). آري، همة وجود ما از خداست كه از طريق اين آيينهها در ما به تجلي و ظهور مينشيند.
در حديث كساء آمده است: «فقال الله عزّوجل يا ملائكتي و يا سكّان سمواتي انّي ما خلقتُ سماءً مبنيةً و لاارضاً مدحيةً و لاقمراً منيراً و لاشمساً مضيئة و لافَلكاً يدور و لابحراً يجري و لافلكاً يسري الّا في محبّة هولاء الخسمة الذين هم تحت الكساء. فقال الامينُ جبرائيل يا ربّ و مَن تحت الكساء؟ فقال عزّوجل هم اهلُ بيت النبوة و معدن الرسالة هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها» (خداوند عزوجل شأنه فرمود: اي فرشتگان من و اي ساكنان آسمانها (بدانيد) كه من خلق نكردم آسمان را برافراشته و زمين را گسترده شده و ماه را نوراني و خورشيد را درخشان و فلك را دورزننده و دريا را جاري و كشتي را سيركننده، مگر به جهت (و علت) محبت اين پنج تن كه در زير كساء (عبا) هستند. سپس جبرئيل امين عرض كرد: اي پروردگار من چه كساني زير عبا هستند. خداي عزوجل فرمود: آنها اهل بيت پيغمبر و معدن رسالتند. آنها فاطمه و پدر او و شوهر او و فرزندان اويند).
با دقت بر اينكه در اين حديث شريف، ابتدا نام حضرت فاطمه (س) ذكر شده و همه ضماير به او برميگردد، محوريت محبّت به ايشان در عالم به وضوح اثبات ميشود.
برگرفته از سايت مركز مديريت
باسلام و خسته نباشید. مطلب پر مغز و بهتری بود . بهره کافی و وافی را بردم.
فقط نویسنده مقاله فوق مشخص نبود.
فرم در حال بارگذاری ...