« ازدواج، ساماندهى غرايز2معرفي برترين هاي فرهنگي درمدرسه علميه حضرت زهرا (س) خميني شهر »

ازدواج، ساماندهى غرايز

ويژگيهاى انحصارى غريزه جنسى در طول تاريخ زندگى، انسان را بيش از هر چيز به خود سرگرم كرده است و در همه جنبه ‏هاى حيات او جلوه گر شده است. تعبير جنسى و بحثهاى مربوط به آن را در ادبيات، هنر، مذهب، فلسفه، نظامهاى حقوقى و شاخه‏هاى متعدد علوم مى‏بينيم. بعضى از دانشمندان بر اين باورند كه بخش عمده‏اى از بيماريهاى جسمى، اختلالات عاطفى و روانى، عصيبت‏ها و پرخاشگرى‏ها، هنرنمايى‏ها و خلاقيت‏ها، كشمكش‏ها و جنگها و در نتيجه ظهور و سقوط تمدنها از تهييج غريزه جنسى انسان و تمايل براى ارضاى آن ناشى شده است !(1)

هدف انگيزش جنسى در انسان در اصل براى بقاء نوع است كه با كششى بسيار زياد و لذتى فراوان انجام مى‏پذيرد.(2)

«ويلهلم رايش» روانشناس نامدار معاصر در كتاب معروف خود «فونكسيون ارگاسم»(3) جا به جا قدرت غريزه جنسى و اهميت ارضاى بهنجار آن را يادآور مى‏شود. او در مقدمه كتاب مى‏نويسد:

«ريشه اوليه بسيارى از فجايع اجتماعى و بيماريهاى ويران كننده را مى‏توان در آن دانست كه انسان تنها حيوانى است كه از قانون طبيعى جنسى پيروى نمى‏كند. مرگ ميليونها نفر در جنگها و اختلال روانى و بدنى محصول مستقيم نفى اجتماعىِ نيروى زندگى است. فرآيند جنسى هم طراز با فرآيند انبساط بيولوژيكى و شادى و لذت است كه خود سازنده زندگى مى‏باشد.» او معتقد است كه «نِوْروز-روان نژندى چيزى جز جمع نيروهاى بازدارنده جنسى نيست كه در طول زمان حالتى مكانيكى و غير ارادى يافته است. همه تظاهرات ديگر كه در نِوْروز مشاهده مى‏شود، نتيجه اين اختلال اوليه است.» و از اين رو تأكيد مى‏كند كه «مسأله بهداشت روانى يك جامعه مربوط به اين است كه افراد آن جامعه تا چه حد و به چه نسبت از روابط جنسى طبيعى برخوردارند.» تصور نشود كه اين، سخنِ بى‏دينان هوسران است يا طرفداران افراطى تحليل‏گران روانى در «محجة البيضاء» از قول «امام محمد غزالى» آمده است كه «نيرومندترين لذت جسمانى، لذت جنسى است؛ بدين سبب، اگر ميل جنسى به خوبى ضبط نشود و در حد اعتدال به كار نرود، باعث هلاكت دين و دنيا مى‏شود» او اضافه مى‏كند: اين عبارت كه «پروردگارا آن چه تاب و توان آن را نداريم بر دوش ما مگذار» (بقره 286) معنايش شدت كشش جنسى است.(4) بعضى از علماى اخلاق مى‏گويند: «شيطان دو لشكر بزرگ و نيرومند دارد: لشكر شهوت و لشكر غضب و مهم‏ترين شهوت، شهوت جنسى است كه به خاطر آن سپاه غضب هم بسيج مى‏شود!» اين واقعيت، در زمان ما، خود را با پيوند شوم و مرگبار خشونت و سكس، هم در فيلمها و رمان‏ها و هم در صحنه واقعى زندگى، نشان داده است.

شهيد بزرگوار انقلاب اسلامى استاد مطهرى (ره) با آنكه در مقاله تقوا، در كتاب ده‏گفتار، تعجب مى‏كند كه چرا كلمه تقوا به «پرهيزكارى» ترجمه شده است، حال آنكه معنى آن «خودنگهدارى» است و در عرف شرع نگهدارى نفس است از آنچه انسان را به گناه مى‏كشاند، يعنى ترك ممنوعات و محرمات. به عبارت ديگر تقوا ايجاد ملكه و حالت و مصونيتى در روح انسان است كه حافظ و نگهدار او باشد، اما در مورد مسأله جنسى مى‏نويسد:

«در مقررات دينى مى‏بينيم كه تقوا ضامن و وسيله بسيارى از گناهان شده ولى نسبت به بعضى ديگر از گناهان كه تأثير و جاذبه قوى‏ترى دارند، دستور حريم گرفتنش داده شده، مثلاً در مقررات دينى گفته نشده كه خلوت كردن با وسيله دزدى يا شراب خورى يا قتل نفس حرام است. مثلاً مانعى ندارد كه كسى شب در خانه خلوتى بسر برد كه اگر بخواهد العياذ باللّه‏ شراب بخورد هيچ رادع و مانع ظاهرى نيست، همان ايمان و تقوا ضامن انسان است. ولى در مسأله جنسيت به حكم تأثير قوى و تحريك شديدى كه اين غريزه در وجود انسان دارد اين ضمانت از تقوا برداشته شده و دستور داده‏اند كه خلوت با وسيله‏ى بى‏عفتى، ممنوع است. زيرا اين خطر، خطرى است كه مى‏تواند احيانا در اين حصار هر اندازه منيع و مستحكم باشد نفوذ كند و اين حصار را فتح نمايد.»(5)

اسلام، مانند ديگر اديان توحيدى، نه تنها راه اصلى ارضاى اين غريزه نيرومند را ازدواج مى‏داند، بلكه حكمت اين كشش شديد انسان به جنس مخالف خود را به هم پيوستن زن و مرد و تشكيل خانواده به حساب مى‏آورد. مرحوم علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى‏نويسد:

«اگر در نوع جهاز تناسلى نر و ماده حيوانات به دقت مطالعه و بررسى كنيم جاى هيچ ترديدى باقى نمى‏ماند كه اين شهوت غريزى انسان تنها وسيله‏اى است براى توالد و تناسل كه خود مايه بقاء نوع است. علاوه بر اين انواع حيوانات و از جمله انسان، به جهازهاى ديگرى نيز مجهز هستند كه باز دلالت دارد بر اينكه غرض از خلقت جهاز تناسلى و (كشش شديد غريزه جنسى) همان بقاء نوع است. يكى از آنها محبت و علاقه به فرزند است و ديگرى مجهز بودن ماده هر حيوان پستاندار به جهاز شيرساز تا طفل خود را براى مدتى كه بتواند خودش غذا را بخورد و فرو ببرد و هضم كند، شير بدهد و از گرسنگى حفظ كند. همه اينها تسخيرهايى الهى است كه به منظور بقاء نوع، جنس نر را مسخر ماده و ماده را مسخر نر كرده، جهاز تناسلى طرفين را مسخر و دلهاى آنان و بسيارى عواطف را، مسخر كرده تا اين غرض تأمين شود. به همين جهت مى‏بينيم انواع حيوانات با اينكه مانند انسان مجبور به تشكيل اجتماع و مدنيت نيستند و به خاطر اينكه زندگيشان ساده و نيازهايشان مختصر است، احتياجى به يكديگر ندارند. باز گاه گاهى غريزه جنسى وادارشان مى‏كند كه نر و ماده با هم اجتماع كرده و عمل مقاربت را انجام دهند و هر يك دنبال زندگى خويش را بگيرد، بلكه به لوازم اين عمل هم ملتزم شوند و هر دو در تكفل طفل و يا جوجه خود و غذا دادن و تربيت آن پايبند باشند تا طفل و يا جوجه‏شان به حد رشد برسد و در اداره زندگى خويش مستقل شود و نيز به همين جهت است كه مى‏بينيم از روزى كه تاريخ، زندگى بشريت را نام مى‏برد، سنت ازدواج را هم، كه خود يك نوع اختصاص و رابطه ميان زن و شوهر مى‏باشد، نام برده است. جاى هيچ ترديد نيست كه ملتهاى گوناگون بشرى در گذشته، هرچند هم كه داراى افراد فراوان بوده‏اند بالاخره به مجتمعات كوچكترى به نام خانواده منتهى مى‏شدند. همين اختصاص باعث شده كه مردان جلوگيرى از تجاوز ديگران به همسر خود را به مانند دفاع از جان خود واجب بدانند، بلكه دفاع از عرض را واجب‏تر دانسته گاهى جان خود را بر سر ناموس خويش از دست بدهند…. باز به همين جهت است كه مى‏بينيم در همه اعصار، نوع بشر، نكاح و ازدواج را ستوده و آن را سنت حسنه دانسته و زنا را نكوهش كرده و آن را عملى زشت و گناهى اجتماعى به حساب آورده است؛ به طورى كه فرد زناكار نيز، آن را به صورت آشكار، مرتكب نمى‏شود. اگر مى‏بينيم تمامى اقوام و ملل در همه زمانها، زنا را زشت و فاحشه خوانده‏اند براى اين بوده كه مى‏دانستند، اين كار باعث فساد انسان، قطع نسل و بروز بيماريهاى گوناگون شده و به علاوه بسيارى از آسيب‏هاى اجتماعى مانند: شرارت، دزدى و قتل را باعث مى‏شود و نيز عفت، حياء، غيرت، مودت و رحمت را در همه جامعه از بين برده و ناپاكى، بى‏شرمى، بى‏غيرتى، دشمنى و شقاوت را جايگزين مى‏سازد.(6)

ايشان در جاى ديگر تصريح مى‏كنند:

«بدون شك، تمام احكام وارده تابع مصالح و ملاكات حقيقى است و حكم زناشويى هم كه يكى از همان احكام است، در تشريع تابع ملاك حقيقى و مصلحتى واقعى است كه توالد و تناسل بشر است.

مى‏دانيم كه نظام آفرينش از نوع بشر زايش و بقاء مى‏خواهد و به همين منظور در انسان دستگاه تناسل گذاشته شده كه با جدا شدن اجزايى از او و پرورش آنها انسان جديدى به وجود آيد كه جانشين همنوع خود شود، و به منظور جريان اين دستگاه و استفاده از آن، قوه‏اى شهوانى كه هر يك از افراد را به جنس مخالف مى‏كشاند در وى به وديعه گذاشته است و براى تكميل اين نيرو، قوه عقل را ابداع فرموده كه فسادهايى را كه از اين راه برمى‏خيزد جلوگير باشد…. پس دستگاه بدنى انسان از راه شهوت او را به ازدواج براى بقاء نسل مى‏كشاند و عقل وى هم او را از فحشاء و فساد كه خانه و خانواده را براندازند، برحذر مى‏دارد و وسايل سعادت او را تأمين مى‏كند.»(7)

«ويل دورانت» همين نكته را در جاى جاى بحث خود از عشق و ازدواج بيان كرده است: «اگر از پست‏ترين نوع تيره پشتان تا بالاترين قبايل انسان را در نظر بگيريم مى‏بينيم كه در اين رشته، هر چه در اجناس و انواع و نژادها و اقوام و طبقات بالاتر رويم، عده نوزادان و بچه‏ها و خانواده‏ها، به تدريج كمتر مى‏گردد و در عوض مراقبت پدر و مادر افزون مى‏گردد. زناشويى، تجويز و قانونى ساختن عشقبازى نيست بلكه براى اين است كه زن و مردى را به طور دايمى به هم بپيوندد تا از فرزندانشان پرستارى كنند.»(8)

از مطالب بالا و توضيحات ديگرى كه در تفسير الميزان ذيل آيات 6-2 سوره نساء آمده است(9) نتايج زير حاصل مى‏شود:

1- خداوند غريزه جنسى را با نيرومندى تمام در زن و مرد قرار داده است تا به سوى هم كشيده شوند.

2- با دقت در تجهيزات طبيعى انسان، به خصوص تجهيزات بدنى زن براى نگهدارى فرزند در رحم، دستگاه شيرسازى و محبت شديد او به فرزند و نيز غيرت مرد نسبت به حفظ ناموس متوجه مى‏شويم كه ميل شديد غريزى مقدمه ازدواج زن و مرد و تشكيل خانواده است.

3- قدمت خانواده به قدمت انسان در روى زمين است، تاريخ در هيچ زمانى سراغ ندارد كه انسانها بدون ازدواج دور هم جمع شده باشند.

4- در خانواده‏اى كه با اين حكمت الهى تشكيل مى‏شود نيازهاى اساسى انسان و از جمله نياز جنسى به خوبى ارضاء مى‏شود و به علاوه مودت، رحمت، حياء، عفت، غيرت و بسيارى از صفات حسنه انسانى در بين اعضاء آن بروز مى‏يابد.

5- از اين رو اگر انسان ازدواج نكند، كارى غير طبيعى انجام داده است، اگر ازدواج كند و بچه‏دار نشود كارش در مسير حكمت الهى نيست، اگر بچه‏دار شود و فرزندش را به خوبى تربيت نكند، يا او را از ديگرى به مؤسسات ديگر بسپارد كارى خلاف طبيعت و حكمت حق كرده است.

6- اين مصلحت تنها ملاك غالبى است كه اسلام را به تسريع نكاح واداشته ولى اين اغلبيت از احكام ملاك است نه احكام مشرّعه براى موضوعات؛ زيرا آنها دايمى هستند، پس روا نيست كه گفته شود نكاح و مباشرت زنان در جواز تابع غرض (يعنى توالد) هستند، هرجا غرض حاصل نشد، نكاح جايز نمى‏باشد (مانند ازدواج اشخاص نازا) بلكه نكاح، سنتى است برقرار بين نر و ماده و داراى احكام دايمى، منظور از آن هم حفظ مصلحتى است غالب نه اينكه در همه موارد تابع تحقق ملاك باشد.

7- تشكيل خانواده بدون كشش جنسى كه مقدمه آن است، يا عملى نيست يا دوام ندارد.

8- ارضاء غريزه جنسى در غير مسير تشكيل خانواده و يا خارج از چارچوب ازدواج، هم باعث مى‏شود كه نظام خانوادگى سست شود و در نتيجه مجتمع انسانى دچار بحرانهاى جدى گردد و هم ميل جنسى همراه با عواطف پاك ارضا نشود و در نتيجه بيماريهاى روانى و انحرافات اخلاقى زيادى گريباگير انسان خطاكار شود.

صاحبنظران علوم جديد، گرچه با اين ديد عميق الهى و فقهى، كه حكمت و هدف ازدواج را بوجود آوردن و تربيت فرزندان شايسته مى‏داند، نگاه نمى‏كنند؛ اما بيشتر آنها بر اين حقيقت تأكيد مى‏كنند كه ازدواج مشروع و قانونى، بهترين راه ارضا غريزه جنسى است. ويلهلم رايش كه محروميت و سركوبى جنسى را ريشه و عامل بسيارى از بيماريهاى روانى و آسيبهاى اجتماعى مى‏داند و جلوگيرى از فساد آن را به حاكميت آگاهانه يا ناآگاهانه باورهاى ضد انسانى و فاشيستى نسبت مى‏دهد و بر اين باور است كه:

«در رشته بهداشت روانى، مهمترين و نخستين وظيفه جايگزين هرج و مرج جنسى و روسپيگرى و هزليات و تصويرهاى مبتذل با شادى طبيعى در عشق و زندگى است كه از حمايت جامعه برخوردار باشد.»(10)

پى‏نوشت‏ها:
1- Masters, W, H, Johson, V, F and Kolodny, »Sexuality R,C Human «Scott, Foresman and company , 1985, U.S.A

2- بهزاد، محمود - «ابعاد انسانى نوع آدمى» ص 103 و 96، انتشارات هدايت - 1372 - رشت

3- رايش ويلهلم «فونكسيون ارگاسم» استپان سيمونيان و آندرانيك ويگسيان - كتابفروشى ايران - 1994 مريلند آمريكا

4- كاشانى، مولى محسن فيض «المحجةُ البيضاء فى احياء الاحياء» - ج 3 - ص 65 - مكتبة الصدوق - تهران

5- مطهرى مرتضى - «ده گفتار» ص 18 - انتشارات صدرا- 1360 قم

6- طباطبايى، سيد محمد حسين - «الميزان فى تفسير القرآن» ترجمه سيد محمد باقر موسوى - ج 13 - ص 9-148 - مركز نشر فرهنگى رجا - 1366 تهران

7- طباطبايى، سيد محمد حسين - «الميزان فى تفسير القرآن» ترجمه محمد رضا كرمانى و سيد محمد خامنه‏اى، ج 4 - ص 421 - مركز نشر فرهنگى رجا - 1366 تهران

8- ويل دورانت - همان - ص 183

9- طباطبايى، سيد محمد حسين - «الميزان فى تفسير القرآن» ترجمه محمد رضا كرمانى و سيد محمد خامنه‏اى، ج 4 - صص 308-305 - مركز نشر فرهنگى رجا - 1366 تهران

10- رايش، ويلهلم - «فونكسيون ارگاسم» ترجمه استپان سيمونيان و آندرانيك رئسيان، ص 19 - كتابفروشى ايران - 1994 - مريلند آمريكا

برگرفته از محمود گلزارى


موضوعات: فرهنگ خانواده
   دوشنبه 8 خرداد 1391


فرم در حال بارگذاری ...