خميني شهرهمچنان بيداراست
متولدکه شدم اسمم راتوي ثبت احوال ثبت کردند ،محل صدورشناسنامه ام را زدند خميني شهر
بزرگترکه شدم پابه عرصه ي علم ودانش گذاشتم ،وقتي حرف ازعلماوشهدا مي شد يادم مي افتاد،به 23هزارشهيد ،به سرداراعتصامي، ابراهيمي، نواب صفوی ،به آيت الله اشرفي ،آيت الله معرفت، وآيت الله جبل آملي، آیت الله فیاض ،آیت الله شیخ محمد حسین نجفی ،….
نيازنبودکه بگويند محرم است همه جا سياه پوش بود،نام حسين بر سردرهمه دلها حک شده بودتاجايي که نام شهرمان راگذاشتند حسينيه ايران ….
روزي که شيپورجنگ به صدا درآمددسته دسته سبکبالان عاشق ازپيروجوان جان به کف دست گرفتندوشربت شهادت نوشيدند….
خيابان هاي شهرما صداي پاي مردان وزنان سلحشورراهنوزبه يادداردکه بامشت هاي گره شده فريادخودرابرسرابرقدرت ها سردادند وباحجاب فاطمي سروده ي زنان برومندراآويزه عالم کردند….
سنگرمساجدومحفل نماز جمعه ماهنوز ازعطرعاشقان ولايت پراست….
سراسرشهرم جز غيرت وعفت وجوانمردي نيست اماامروزچه شده ….
چه شده که دست نامحرمان روزگار به شهرمان درازشده ؟!
مگرخبرندارندکه خميني شهري ها همچنان بيدارند!!
وافسوس که بعضي ناآگاهان روزگار بدون درنظرگرفتن سابقه تابناک خميني شهر پرده جهل تاريک خويش رابررخ پرفروغ آن کشيدند…(بزگنمایی حادثه اراذل و اوباش)
آيا با ابوجهل ها وابوسفيان ها مکه هارابدنام مي کنند؟
مردم خميني شهر همگي محمدي وحسيني اند،،جهالت ها رادرخاک بهشتي خود دفن ونابود مي کنند
در پست قبلي به يكي از موارد مهار تهاي زندگي اشاره شد و اينك ادامه مطلب
2- مهارت در شناخت خود: بشر همواره تلاش کرده است تا خود را بشناسد. به تواناييها و استعدادهاي خود پي ببرد و به واسطه آن محيط پيرامون خود را تغيير دهد. در طول تاريخ خلقت هيچ فردي وجود نداشته که کاملا شبيه ديگري باشد. اين امر بيانگر وجود تفاوتهاي فردي در افراد است. بنابراين هر کس در زندگي خود داراي نقاط قوت و نقاط ضعفي است که بايد هميشه درصدد رفع و برطرف کردن نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت خود باشد. اين را هم بايد دانست که در عالم هيچ کس نميتواند در همه زمينهها کامل باشد. فقط يک موجود در عالم داراي کمال مطلق است و آن خداوند يکتاست. مسئله وجود تفاوتهاي فردي باعث ميشود که عدهاي از مردم اغلب اوقات خوشحال و بعضي ديگر ناراحت و غمگين باشند. عده اي درون گرا و عدهاي برون گرا باشند. برخي مهربان و عدهاي نامهربان باشند. بيشک ما بارها از خود پرسيدهايم که ما چه خصوصياتي داريم که ديگران ندارند و يا ديگران چه خصوصياتي دارند که ما نداريم؟ چه خصوصياتي از ديگران را ما دوست داريم داشته باشيم و از چه خصوصيات خودمان خوشمان نميآيد. کدام خصوصيات برازنده شما نيست. و ميخواهيد آنها را تغيير دهيد؟ پاسخ به اين پرسشها ميتوانند ملاکهاي خوبي را جهت تعيين جايگاهمان در اجتماع، فراروي ما قرار دهند. انسان براي اينکه خود را بشناسد بايد به ويژگي هاي فردي افراد توجه کند. همانطور که اشاره شد، افراد براساس ويژگيهاي خاص خود با مسائل مختلف يکسان برخورد نميکنند و واکنشهاي بعضا متفاوتي از خود بروز ميدهند. مثلا دو فردي که يکي از آنها برونگرا و ديگري درونگرا است، دوستان خوبي براي همديگر نخواهند بود. بنابراين ممکن است دوستان شما چيزهايي را ارزش بدانند که براي شما هيچ اهميتي ندارد و بر عکس به چيزهايي بياحترامي ميکنند که براي شما ممکن است بسيار قابل احترام باشد. لذا جهت شناخت خود، شناخت ويژگيهاي فردي افرا ديگر بسيار با اهميت است. يکي ديگر از مسائلي که در فرايند شناخت از خود مطرح است، تواناييهاي وجودي افراد است. ميدانيم که توجه به تواناييهاي فردي (جسمي و رواني) يکي از ملاک ها جهت تعيين سازگاري بين دو نفر است. «کبوتر با کبوتر باز با باز» نمونهاي روشن از توجه به همسخني و هم مشربي دو دوست دارد. اغلب دوستان علايق و تواناييهاي مشترکي دارند، هر چند که در نوع توان و علايق آنان تفاوت وجود دارد، کسي که ورزشگار است بيشک با کسي دوست ميشود که بتواند در فرايند علايق مشترکش گام بردارد. کسي که علاقه و توان بازيهاي فکري را دارد، تمايل زيادي به دوستي با کسي دارد که بتواند او را در اين راستا همراهي نمايد. به هر حال مثالهاي فوق نمونههايي از تفاوت افراد نسبت به يکديگر در ابعاد مختلف است.
در بين دانش آموزان که نگارنده بسيار با آنها سرو کار دارد، ما به طيف بسيار گستردهاي از تفاوت در نقطه نظرات و ديدگاهها برميخوريم. عدهاي در رياضي سرآمد ديگرانند، عدهاي در ادبيات مهارت ويژهاي از خود بروز ميدهند و عدهاي ديگر در فيزيک و شيمي يا در هنر و … از نظر مشاغل هم ظهور تواناييهاي فردي در يک پيوستار بسيار متفاوت قرار دارد که هر کسي با توجه به ويژگيهاي شخصيتي و اجتماعي و برداشتها و نگرشها به سمت و شماغل خاصي گرايش نشان ميدهند.
در هر حال اين توانايي (شناخت از خود) به ما اين امکان را ميدهد تا ضمن آگاه شدن از ويژگيها و خصوصيات خود، نقاط ضعف، نقاط قوت و توانمنديها، ترسها و نگرانيهاي خود را بشناسيم. خوشناسي و آگاهي از خويشتن به ما ميآموزد که در چه شرايطي تحت فشار رواني قرار ميگيريم و در چه شرايطي ميتوانيم به شکل مؤثر و مطلوب رفتار کنيم. خودشناسي، پيشنياز روابط مؤثر اجتماعي و بين فردي است.
3- مهارت در برقراري روابط مطلوب با ديگران: انسان موجودي اجتماعي است. او نياز دارد که با همنوعان خود ارتباط برقرار نمايد، زيرا احساس تنهايي تقريبا براي همه انسانها احساسي دردناک و رنج آور است. نياز به دوستي و برقراري ارتباط با ديگران موجبات ارتقاء سطح بهداشت رواني و اجتماعي ما را نيز فراهم ميآورد. هنگامي که آدمي با مشکلي يا مسئلهاي برخورد ميکند که حل آن به تنهايي امکان پذير نيست اين، وجود دوستان و همفکران است که به او کمک ميکنند و لذا باعث خوشحالي و اميدواري آن فرد ميشوند. صحبت کردن با يک دوست مهربان و صبور باعث ايجاد احساس آرامش و حتي سبکي فرد ميگردد. امروزه ثابت شده افرادي که شبکه ارتباطي گسترده و دوستان فراواني دارند، در مقابله با چالشهاي زندگي موفقيت بيشتري را کسب ميکنند و از لحاظ سلامت جسمي و رواني نسبت به کساني که از لحاظ اجتماعي منزوي هستند، وضعيت بهتري دارند. متخصصان علوم رفتاري دريافتهاند که يکي از نيازهاي اساسي انسان نياز به محبت، عاطفه ، توجه و مهرباني است. بر همين مبنا انسان بطور غريزي جهت ارضاي اين نياز طبيعي، تمايل به ارتباط با ديگران دارد و دوستي و برقراري ارتباط با همنوعان حد اعلاي آن ميباشد.
2دوستي و برقراري ارتباط دوستانه با ديگران داراي کارکردهاي مفيدي است. يکي از اين کارکردها اين است که دوستي با همنوعان موجب ثبات هيجاني ما ميگردد. به عبارت بهتر دوستي با اطرافيان به ما کمک ميکند تا موقعيت خود را در برابر ديگران بهتر درک کنيم. در واقع در چنين حالتي مي خواهيم ببينيم که آيا عملکرد مناسبي در قبال جامعه و ديگران داريم يا خير؟
اين موضوع بويژه در مواقع بحراني و اضطراب آور مصداق بيشتري دارد. وجود ديگران از اين حيث براي انسان ارزشمند است که موجب تحکيم توانايي آدمي براي مقابله با ناسازگاريها و ناهمواريهاي زمان و جامعه ميگردد. کساني که به اجبار در انزوا قرار ميگيرند(مثل زندانيها) نياز به برقراري ارتباط را به مراتب بيشتر از کساني که اين تجربه را نداشتهاند، احساس مي کنند. يکي ديگر ار کارکردهاي دوستيهاي سالم اين است که مجالي فراهم ميآورد تا بوسيله آن انسان درباره هر چيز (از رويدادهاي مهم يا جزئي گرفته تا نکات صميمي و شخصي) اطلاعات مورد نياز براي زندگياش را به دست آورد. در واقع ما در رابطه با ديگران از گفتگو و همنشيني با آنان چيزهاي جديدي ياد ميگيريم، به مسائل و نکات تازهاي برميخوريم و در نتيجه افق ديدگاهمان وسيعتر ميگردد و بيشک هر چه از طريق پيش برويم به آگاهيهاي تازهاي دست مييابيم. نهايتا اينکه اين توانايي به ما کمک ميکند تا در برقراري يک رابطه اجتماعي مطلوب (دوست يابي) به نحو موثر و مطلوبي عمل کنيم و در حفظ يک رابطه دوستانه در بهداشت روان ما تاثير بسزايي ميگذارد. ميتوان گفت برقراري يک رابطه مطلوب با اعضاي خانواده، نقطه آغاز و حرکت اين توانايي است.
يکي از عناصر اصلي در برقراري روابط اجتماعي مؤثر توانايي «ابزار وجود» است. ابزار وجود به معناي گرفتن حق خود و ابراز عقايد، نظريات، احساسات و افکار خويش به طور مستقيم و صادقانه است. البته به نحوي که حقوق ديگران هم محترم شمرده شود. بطور کلي ابراز وجود متشکل از هفت جزء است: 1ـ ابراز نظريات و عقايد متفاوت: يعني لزومي ندارد وقتي در جمع دوستان و همسالان هستيم همان عقيده و نظري را ابراز مينمائيم که ديگران ميگويند، اظهار نظر ما ميتواند متفاوت و يا حتي متضاد نظر دوستان ديگر باشد. 2- تقاضاي تغيير رفتارهاي نامطلوب ديگران: چنانچه از دوستان ما رفتارهايي بروز کرد که مطابق نظر ما نيست، ميتوانيم از دوستانمان بخواهيم تا اين رفتارها را تغيير دهند. پذيرش بيچون و چراي رفتار و عملکرد ديگران ميتواند ناشي از ضعف در توانايي ابراز وجود باشد. 3- رد درخواستهاي نامطلوب ديگران: کساني که از توانايي ابراز وجود در وجودشان برخوردار هستند چنانچه تقاضاي نامناسبي از طرف دوستان به ايشان پيشنهاد گردد، (مثلا پک زدن به سيگار) و يا هر تقاضايي که با نقطه نظرات و اعتقادات فرد مطابقت ندارد، به راحتي اين درخواستها را رد مينمايد و چشم بسته و کورکورانه اين تقاضا را نميپذيرند. 4- پذيرش کاستيها و ضعفهاي خود: او ميداند که به هر حال به دليل انسان بودن داراي نقاط ضعفي است، آنها را ميپذيرد ولي در جهت جبران کاستيها و برطرف نمودن ضعفهايش اقدام ميکند. 5- آغاز و ادامه روابط دوستانه با ديگران: حقيقت اين است که طرح ريزي دوستي با افراد ديگر مهارتهايي را ميطلبد که ممکن است همه افراد کم و بيش با آن آشنا باشند ولي مهمتر از آن توانايي استمرار روابط دوستانه با ديگران است. اين ادامه روابط به رفتارهاي متقابل افراد بستگي دارد. صادق بودن از فاکتورهاي مهمي است که مي تواند به استمرار دوستيها بيانجامد و عدم صداقت به راحتي پيوندهاي دوستي افراد را از هم ميگسلد. 6- ابراز احساسات مثبت: توانايي ابراز وجود به انسان اجازه ميدهد در کنار دوستان خود خوش باشد، شادي کند و از بهداشت رواني مطلوب برخوردار گردد. 7- اداي جملات مرسوم و قابل قبول در هنگام رويارويي يا جدا شدن از ديگران: لازمه تداوم دوستيها ابراز احساسات صميمانه با ديگران در هنگام مواجه شدن با آنان و يا خداحافظي از انها ميباشد ضمن اينکه اين توانايي نقش موثري در تحکيم روابط دوستانه از خود بجاي ميگذارد….
ادامه دارد …
مقاله از اصغر تنكابني
رهبر معظم انقلاب اسلامي در رابطه با هفته وحدت فرموده اند:
اگر امروز بشريت متوجه اين رحمت بشود - رحمت وجود اسلام، رحمت تعاليم نبوي، اين سرچشمه جوشان” وحدت” و آن را بيابد و خود را از آن سيراب کند، بزرگترين مشکل بشر برطرف خواهد شد. اگر چه همين امروز هم، تمدنهاي موجود عالم، بلاشک از تعاليم اسلام بهره مند شده اند و بدون ترديد آنچه از صفات و روشهاي خوب و مفاهيم عالي در بين بشر وجود دارد، متخذ از اديان الهي و تعاليم انبياء و وحي آسماني است و بخش عظيمي از آن، به اسلام متعلق است، ليکن امروز بشر به معنويت و صفا و معارف روشن و حق و دلپذير اسلام - که هر دل با انصافي آن معارف را ميپذيرد و ميفهمد - نيازمند است. لذاست که دعوت اسلامي در جهان، طرفدار پيدا کرده است و بسياري از غير مسلمين هم دعوت اسلامي را پذيرفته اند
مهار تهاي زندگي
مهارتهاي زندگي همانطور که ميتوان از عنوان آن فهميد، روشها و شيوه هاي ضروري براي يک زندگي سالم و سازنده است. به عبارت بهتر اين مهارتها مجموعهاي از تواناييها هستند که سبب سازگاري ما با محيط و شکلگيري رفتارهاي مثبت و مفيد ميگردند. اين تواناييها ما را قادر ميسازند که نقش مناسب خود را در جامعه به خوبي ايفا نموده و بدون اينکه به خود يا به ديگران آسيب برسانيم. با خواستهها و انتظارات و مسائل و مشکلات روزانه بويژه در روابط خود با ديگران به شکل موثرتري روبرو شويم. مهارتهاي زندگي و نحوه کسب آن متنوع و مختلف هستند و به جهت رعايت اختصار و پرهيز از اطاله کلام با تعداد از آنها آشنا شده و به توضيح هر يک از آنها ميپردازيم:
1ـ مهارت تصميم گيري صحيح در زندگي: همه ما در زندگي روزانه با موقعيتهايي مواجه ميشويم که ناچار به تصميم گيري هستيم. بعضي اوقات اين تصميم گيري بسيار ساده و مربوط به مسائل عادي زندگي ماست. براي مثال: نوجواني تصميم ميگيرد از پول توجيبي خود يک عدد ساندويچ از بوفه مدرسه خود بخرد. يا هر کدام از ما تصميم ميگيريم به منظور رسيدن به مکان خاصي از اتوبوس استفاده کنيم يا از تاکسي يا از سواريهاي کرايهاي و يا از مترو. همين طور است دانش آموزي که تصميم ميگيرد از حالا به بعد شاگرد مرتب و منضبطي باشد. اين مثالها و مسائل بسيار ديگر جزو کارهايي است که براي ما خيلي اهميت ندارد و چندين مورد از اين دست تصميم گيري ها در زندگي روزانه اتفاق ميافتد. اما زماني هم هست که تصميم گيري در مورد يک موضوع ميتواند سرنوشت زندگي فرد را در جهت مثبت يا منفي (از نظر خودش) عوض کند. مثلا نوجواني که در پايان سال اول متوسطه انتخاب رشته مينمايد، با اين کار مسير زندگي تحصيلي آيندهاش را ترسيم ميکند. در مراحل بالاتر همين فرايند ميتواند در مورد شغل آينده، انتخاب همسر و… مصداق داشته باشد. با اين پيش زمينه حال ميخواهيم بدانيم تصميم گيري چيست؟ و چه فرايندي را ميتوان براي آن مدنظر قرار داد؟ اعتقاد بسياري از روان شناسان اين است که تصميم گيري ميتواند شاخص مهمي براي شناخت رشد عقلي، عاطفي، اجتماعي و رواني افراد باشد. به عبارت بهتر کسي که بتواند در زندگي فردي، تحصيلي، شغلي، خانوادگي و اجتماعي خود بهترين تصميم را بگيرد، ميتوان گفت که او از نظر ذهني و عقلي و ساير جنبهها به رشد مطلوب رسيده است. اما اگر کسي نتواند تصميم مناسبي اتخاذ نمايد، احتمالا هنوز به رشد عقلي مناسب دست پيدا نکرده است.
روشن است که از هر کس نمي توان انتظار تصميم گيري صحيح و عاقلانه داشت. کسي که درباره موضوعي تصميم ميگيرد، اولا بايد نسبت به موضوع مورد انتخاب آشنايي و آمادگي کامل داشته باشد. ثانيا، نقاط قوت و ضعف پيامد تصميم گيريهاي خود را پيش خود سبک و سنگين نموده و طبيعتا آن چيزي که بيشترين نفع و کمترين ضرر را به همراه دارد، انتخاب کند و ثالثا از روي عقل و اراده تصميم گرفته باشد، تا بعدا مجبور به تغيير موضوع نباشد.
حداقل دو عامل تصميم گيري انسان در ارتباط با موضوعي دخيل هستند: الف- سودمندي: يعني يک فرد جهت اتخاذ تصميمي فکر سود و زيان آن را ميکند. به عبارت بهتر موضوع مورد تصميم تا چه انداز براي فرد ميتواند منفعت و يا حداقل جذابيت داشته باشد. البته يک چيز را نبايد فراموش کرد و آن اينکه يک چيز ممکن است براي يک فرد مهم و جذاب و براي فرد ديگر کاملا بياهميت باشد.
ب - احتمال موفقيت: چنانچه فردي براي تصميم در مورد موضوعي احتمال موفقيت را بيشتر بداند، نسبت به انجام تصميم در آن مورد هيچ ترديدي به خود راه نخواهد داد و بر عکس احتمال شکست در هر کاري انسان را دچار ترديد و دو دلي مينمايد.
با توجه به اينکه همه افراد آگاهيهاي لازم در مورد مسائل مختلف را در اختيار ندارند بهتر است در اخذ تصميم از تجارب افراد آگاه و راهنمايي و مشورت انسانهاي متخصص در امور مختلف بهره مند گردند.
اصغر تنكابني - روانشناس تربيتي
خوني که خورد در همه عمر از گلو بريخت
از امام صادق نقل شده است که فرمود اشعث بن قيس دستش را در خون اميرالمؤمنين (ع) آلود و دخترش جعده امام حسن (ع) را مسموم کرد و پسرش، محمد بن اشعث، شريک در خون امام حسين شد.
از امام باقر (ع) روايت شده است که فرمود: امام حسن در هنگام وفات گريه مي کرد، برخي از اطرافيان به او عرض کردند پسر پيامبر شما هم گريه مي کنيد در حالي که نزد خدا و رسول او مقامي رفيع داريد و پيغمبر درباره شما چنين و چنان فرمود و بيست بار پياده حج گذارده ايد و سه بار تمام دارايي خود را با فقرا تقسيم کرده ايد، حضرت فرمود براي دو چيز مي گريم، بيم موقف (حساب يا بيم از خدا) و جدايي از دوستان. و نيز روايت شده است که در حالت احتضار امام حسن برادرش حسين را نزد خود طلبيد و وصاياي خود را به او گفت، از جمله فرمود: وقتي من از دنيا رفتم مرا غسل ده و کفن نما و به مزار جدم رسول خدا ببر تا او را زيارت کنم سپس مرا در قبرستان بقيع دفن کن و نيز سفارش فرمود که هرگاه مخالفان جسارتي کردند شما هيچ اقدامي نکنيد و از درگيري بپرهيزيد. امام حسين گفت: برادر مي خواهم حال شما را در هنگام جان دادن بدانم. حضرت به او فرمود دستت را به من بده هرگاه ملک الموت را مشاهده کردم دستت را مي فشارم. حضرت دستش را در دست امام حسن گذاشت، بعد از ساعتي امام حسن آن را فشرد، امام حسين گوش خود را نزديک لبان امام حسن برد. او مي فرمود ملک الموت به من مي گويد بشارت باد تو را که حق تعالي از تو راضي است و جد تو شفيع روز جزاست.
در روايات آمده است وقتي جنازه امام را به جانب قبر رسول الله مي بردند تا تجديد عهد نمايند بني اميه و بني مروان از هر سو گرد هم آمدند. عايشه نيز سوار بر استري خاکستري شد و به آنها پيوست و فرياد مي زد: مالي و لکم تريدون ان تدخلوا بيتي من لا احبه. ما را با شما چه کار، آيا مي خواهيد شخصي را به خانه من وارد کنيد که من او را دوست ندارم. مروان گفت چه بسا جنگي که بهتر از شادي و آسايش است. آيا عثمان در دورترين نقطه مدينه دفن گردد ولي حسن نزد رسول خدا دفن گردد؟ نزديک بود فتنه و درگيري شديدي بين بني اميه و بني هاشم روي دهد. اما امام حسين (ع) با توجه به سفارشي که برادرش فرموده بود از درگيري جلوگيري کرد. عبدالله بن عباس نزد مروان رفت و به او گفت: اي مروان از هرکجا آمده اي به همان جا برگرد. ما قصد نداريم که حسن (ع) را کنار قبر رسول خدا به خاک بسپاريم، بلکه فقط براي تجديد عهد، او را به مزار جدش آورده ايم. اگر او وصيت مي کرد که کنار جدش دفن کنيم، تو به خوبي مي دانستي که عاجزتر از آن هستي که ما را از اين کار منع کني. سپس ابن عباس به عايشه گفت: وا سوتاه! تجملت، تبغّلت و ان عشت تفيّلت تريدين ان تطفئي نورالله و تقاتلين اولياءالله ارجعي…
اين چه رسوايي و بي شرمي است روزي سوار بر شتر شدي (و جنگ جمل را بر پا کردي) و امروز سوار بر استر، و اگر زنده باشي لابد روزي هم بر فيل سوار خواهي شد و فتنه ديگري برپا خواهي کرد! مي خواهي نور خدا را خاموش کني و با دوستان خدا بجنگي، برگرد…
امام حسين (ع) به بني اميه و بني مروان فرمود: به خدا سوگند اگر برادرم از من پيمان نگرفته بود که در پاي جنازه اش خوني ريخته نشود، به شما شمشير زدن را نشان مي دادم. شما همان کساني هستيد که پيمانهايتان را درباره ما شکستيد و به شرط هايي که در مورد ما قائل شديد وفا نکرديد. امام حسن را در بقيع در کنار قبر مادرش فاطمه زهرا به خاک سپردند و اينک نيز بر اثر جنايت فرزندان بني اميه مظلومانه و بي سرپناه و بي چراغ در قبرستان بقيع مي درخشد. حسن بن علي 48 سال عمر کرد و در آخر ماه صفر سال پنجاه هجري به جوار پروردگارش شتافت. با شهادت امام حسن (ع) معاويه خوشحال گشت، وقتي ابن عباس را ديد به او گفت آيا خبر يافته اي که حسن بن علي مرده است؟ ابن عباس پاسخ داد آيا براي همين مطلب تکبير گفتي؟ معاويه گفت آري. ابن عباس گفت به خدا که مرگ او اجل تو را به عقب نخواهد انداخت و قبر او قبر تو را فراخ تر نخواهد کرد، مصيبتي که اينک با شهادت او بر ما وارد شده به ميزان مصيبتي است که با فقدان سرور پيامبران و امام پرهيزگاران و سرور اوصيا گريبانگير ما گريده است.
شهادت پيامبر اكرم صلي اله عليه واله وسلم و امام حسن عليه السلام تسليت باد .
*************************************************************
جام جم آنلاين: کارشناسان تغذيه مي گويند وعده هاي غذايي سريع و مدرن به اندازه سيگار براي بدن زيان بار هستند.
به نوشته عرب آنلاين ، اين گروه مي گويند: وعده هاي غذايي مثل همبرگر ، خوراک جوجه ، سيب زميني آب پز و روغني به همراه نوشيدني هاي گازدار ، بسيار براي بردن زيان دارد.
کارشناسان گفتند: کودکان اگر از اين وعده ها به طور مرتب استفاده کنند تا حد زيادي از ميزان هوش و اراده آن ها کم مي شود.
به گفته اين کارشناسان ، تاثيرات منفي اين وعده هاي غذايي مثل تاثيراتي است که سيگار و مواد مخدر بر بدن اشخاص معتاد مي گذارد.
اعتياد به وعده هاي غذايي سهل الوصول ، ژن هاي عامل چاقي را فعال مي کنند و به همين دليل دانش آموزان بيش از 20 ايالت آمريکا از خوردن اين غذاها منع شده اند.
<< 1 ... 71 72 73 ...74 ...75 76 77 ...78 ...79 80 81 ... 101 >>