« نقش خانواده در گرايش كودكان و نوجوانان به نمازامام سجاد عليه السلام و عبادت 2 »
داشته‏هايمان را پاس بداريم
عبدالرسول هاجري

داشته‏هايمان را پاس بداريم

سالها پيش، اميرمؤ‌منان(ع) بر سست‌ عنصري‌ و ناتواني‌ خواص‌ در دفاع‌ از حق‌ شوريد و جسارت‌ و پافشاري‌ دشمن‌ را بر انگاره‌هاي‌ پوچ‌ و باطل‌ ستود. خلق‌ و خوي‌ مذمومي‌ كه‌ در نهايت‌ به‌ عقب‌ نشيني‌ سپاه‌ حق، پيشروي‌ دشمن‌ و چيرگي‌ آنها بر سرزمين‌هاي‌ اسلامي‌ و يغماي‌ حيثيت، ناموس‌ و اموال‌ مسلمانان‌ انجاميد:

وَ انّي‌ لَاَظُنُّ ان‌ هؤ‌لاء القوم‌ سُيدالون‌ منكم‌ باجتماعهم‌ علي‌ باطلهم‌ و تفّرقكم‌ عن‌ حقّكم»[1] صبحي‌ صالح‌، نهج‌‏البلاغه‌، خطبه‌ 25 بي‌جهت‌ نيست‌ كه‌ آن‌حضرت‌ ياران‌ مرعوب‌ و سست‌ اراده‌ را مكرراً سرزنش‌ و نفرين‌ كرد:

«فيا عجباً! عجباً!، واللّه‌ يميت‌ القلب‌ و يجلب‌ الهمّ من‌ اجتماع‌ هؤ‌لاء القوم‌ علي‌ باطلهم‌ و تفرقكم‌ عن‌ حقكم! فقبحاً لكم‌ و ترحاً… قاتلكم‌ الله، لقد مَلاءتم‌ قلبي‌ قيحاً… اللهم‌ انّي‌ مللتهم‌ و ملّوني‌ و سئمتهم‌ و سئموني‌ فابدلني‌ بهم‌ خيراً منهم‌ و ابدلهم‌ بي‌ شرّاً منّي»[2] صبحي‌ صالح‌، نهج‌ البلاغه، 27
امروز نيز همان‌ زخم‌ كهنه‌ و تلخ، سر باز كرده‌ است. جوامع‌ غربي‌ به‌ رغم‌ فروپاشي‌ كانون‌ خانواده، سقط‌ جنين، كودكان‌ سر راهي، انحرافات‌ جنسي، ناهنجاريهاي‌ اخلاقي، روسپي‌گري‌ و تجارت‌ فحشأ، رشد منفي‌ جمعيت‌ و بحران‌ نسل‌ كه‌ همه‌ روزه‌ اخبار آن‌ در جهان‌ منتشر مي‌شود امّا با غرور و جسارت‌ كامل‌ به‌ دفاع‌ از اين‌ پيامدها و برون‌ دادها، پرداخته‌ و حتّي‌ آن‌ را لازمه‌ آزادي‌ زنان‌ و شادمانه‌ زيستن‌ آنها مي‌دانند.[3] ميشل، آندره، پيام‌ يونسكو، شماره‌، 23 جالب‌تر آن‌ كه‌ با برپايي‌ كنفرانس‌ها، تدوين‌ كنوانسيون‌ها و تبليغات‌ گسترده‌ به‌ تحميل‌ آن‌ بر ديگر ملل‌ و نحل‌ همت‌ گمارده‌اند.

در اين‌ روي‌ سكه، امّا جوامع‌ اسلامي‌ با تكيه‌ بر منبع‌ لايزال‌ وحي‌ و آموزه‌هاي‌ وحياني، زمين‌ گير شده‌ و با پيوستن‌ به‌ موج‌ فرهنگي‌ غرب، سنگرهاي‌ ارزشي‌ خود را ـ از جمله‌ در مسائل‌ زنان‌ ـ يك‌ به‌ يك‌ به‌ فرهنگ‌ بيگانه‌ واگذار مي‌كنند. البته‌ از بسياري‌ از كشورهاي‌ اسلامي‌ انتظاري‌ بيش‌ از اين‌ نيست‌ چراكه‌ فقر شديد فرهنگي‌ و ظلم‌ و ستم‌هايي‌ كه‌ حتّي‌ هم‌ اينك‌ بر جامعه‌ زنان‌ روا مي‌دارند، آنها را در موضع‌ ضعف‌ قرار داده‌ است. امّا اين‌ رويكرد حتي‌ در ضعيف‌ترين‌ شكل‌ آن، از ايران‌ اسلامي‌ پسنديده‌ نيست.

ما در جهان‌ امروز، مدعي‌ غرب، فرهنگ‌ غربي‌ والگوها و مدل‌هاي‌ آنها هستيم‌ و در درون‌ مرزهاي‌ فرهنگي‌ خود، به‌ يمن‌ اسلام‌ و انقلاب، به‌ الگوها و گزينه‌هايي‌ دست‌ يافته‌ايم‌ كه‌ آثار و نتايج‌ حقيقي‌ و واقعي‌ آن،‌ جوامع‌ غربي‌ را به‌ حسرت‌ و سردرگمي‌ دچاركرده‌ است. به‌ يمن‌ همين‌ الگوها و گزينه‌هاي‌ نوين‌ است‌ كه:

ـ زنان‌ مسلمان‌ با رعايت‌ همه‌ شوون‌ و حريم‌هاي‌ اخلاقي، مؤ‌قرانه، در كنار همسر و خانواده‌ نقش‌هاي‌ بي‌ بديلي‌ را در عرصه‌هاي‌ علمي، آموزشي، اجتماعي‌ و فرهنگي‌ به‌ خود اختصاص‌ داده‌اند. حضور موثر و تعيين‌ كننده‌ زنان‌ مسلمان‌ بويژه‌ در عرصه‌هاي‌ علمي‌ و پژوهشي‌ و نهضت‌ نرم‌افزاري‌ با هيچ‌ يك‌ از برهه‌هاي‌ تاريخي‌ ايران‌ زمين‌ قابل‌ مقايسه‌ نيست‌ به‌ گونه‌اي‌ كه‌ امروز حتي‌ زنان‌ غربي‌ به‌ الگوي‌ زن‌ مسلمان‌ گرايش‌ پيدا كرده‌اند.

ـ جامعه ديني ما به ظهور خيل عظيمي از زنان سلحشور و فداكار مفتخر است كه براي آرمان‌هاي مقدس ديني و انساني همچون معنويت، عدالت، امنيت و آرامش جامعه، همسران و فرزندان خود را بي‌هيچ توقع و انتظاري، در راه خدا به مسلخ فرستادند. در سايه استواري و حمايت چنين همسران و مادراني بود كه مسؤولا‌ن نظام و فرماندهان نظامي، توفيق يافتند در آرامش تمام به مديريت بحران و جنگ بپردازند. فرشته‌هاي زميني كه امروز جوامع فردگراي غرب بويژه آمريكا در روِياي داشتن آن‌ها همه‌گونه تدابيرتشويقي اتخاذ كرده‌اند اما با مرگ يك سرباز آمريكايي، نظم اجتماعي از سوي خانواده‌هاي سربازان متشنج و مختل مي‌شود.

ـ قلب‌ خانواده‌ هنوز در پيكره‌ ايران‌ اسلامي‌ مي‌تپد و يگانه‌ شكل‌ مقبول‌ روابط‌ مشترك‌ است.

ـ روابط‌ صميمانه‌ خويشاوندي‌ به‌ سردي‌ و نابودي‌ نگراييده‌ است‌ و عامل‌ مهمي‌ در كاهش‌ بحران‌هاي‌ رواني‌ و عاطفي‌ است.

جامعه‌ ديني‌ و مسلمان‌ ما با بحران‌هاي‌ بزرگ‌ جنسي‌ و اخلاقي‌ غرب‌ ـ همچون‌ سقط‌ جنين، كودكان‌ سرراهي، فروپاشي‌ خانواده، انحرافات‌ جنسي‌ و مهم‌تر رشد منفي‌ جمعيت‌ و نابودي‌ نسل‌ مواجه‌ نيست.

با وجود اين‌ دستاوردهاي‌ سترگ، معنا ندارد كه‌ در مقابل‌ مدل‌هاي‌ رنگ‌باخته‌ غربي،‌ كوچك‌ترين‌ كرنشي‌ صورت گيرد، چه‌ رسد به‌ اين‌كه‌ همه‌ساله‌ در گزارش‌هاي‌ رسمي، تقيد به‌ الگوها و برنامه‌هاي‌ كشورهاي‌ غربي‌ را اعلام‌ نماييم.

ناگفته‌ نگذاريم‌ كه‌ اين‌ نوع‌ نگاه، دچار خوش‌بيني‌ مفرط‌ و ايده‌آليستي‌ نيست‌ و بر نابساماني‌ها و كاستي‌هاي‌ موجود اذعان‌ دارد امّا معتقد است‌ كه‌ حجم‌ وسيع‌ تبليغات‌ و جنگ‌ رواني‌ عليه‌ اسلام‌ و انقلاب‌ كه‌ از طريق‌ برجسته‌سازي‌ و بزرگ‌ نمايي‌ مشكلات‌ پي‌گيري‌ مي‌شود، موجب‌ نوعي‌ يك‌ سويه‌نگري، بدبيني، دلسردي‌ و نوميدي‌ شده‌ است‌ كه‌ به‌ويژه‌ در رسانه‌هاي‌ مكتوب‌ و مطبوعات‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد و همين‌ سرخوردگي‌ و نوميدي‌ زمينه‌ را براي‌ پذيرش‌ تدريجي‌ الگوها و مدل‌هاي‌ غربي‌ فراهم‌ آورده‌ است. بروز درد و ظهور علايم‌ بيماري‌ براي‌ هر تن‌ سالمي‌ قابل‌ پيش‌بيني‌ است‌ امّا توجه‌ افراطي‌ به‌ آنها نبايد موجب‌ دلسردي‌ و ناميدي‌ از كل‌ پيكره‌ شود بلكه‌ بايد با خويشتن‌ داري، تأمل‌ و برنامه‌ ريزي‌ به‌ درمان‌ و پيشگيري‌ آنها پرداخت. بهرحال‌ جامعه‌ ديني‌ ما “دوران‌ گذار فرهنگي” و جايگزيني‌ و تثبيت‌ فرهنگ‌ ديني‌ را مي‌پيمايد و دوران‌ گذار و انتقال‌ در هرجامعه‌اي‌ كه‌ رخ‌ دهد، طبيعتاً با يكسري‌ كنش‌ها و تنش‌ها روبه‌رو است. هدف‌ جنگ‌ وسيع‌ تبليغاتي‌ و رواني‌ نظام‌ نوين‌ جهاني‌ عليه انقلا‌ب آن‌ است‌ كه‌ با تكرار، بزرگ‌ نمايي‌ و غيرطبيعي‌ جلوه‌ دادن‌ اين‌ اختلالات‌ و معضلات، رقيب‌ جدي‌ جديد را از صحنه‌ خارج‌ كند و از اين‌ طريق‌ و در مغالطه‌اي‌ آشكار، حقانيت‌ خود را اثبات‌ كند.

ظاهراً و مع‌ الاسف، در اين‌ مسير كم‌ هم‌ موفق‌ نبوده‌ است‌ و اين‌ همان‌ درد و خطري‌ است‌ كه‌ نگارنده‌ را بر نگارش‌ اين‌ چند سطر هشدار، تحريك‌ و تحريض‌ نمود. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ مشكلات‌ و معضلات‌ موجود در مقابل‌ آفتاب‌ دستاوردهاي‌ بزرگ‌ اسلام‌ و انقلاب‌ مانند شاپرك‌هايي‌ هستند كه‌ نمي‌تواند و نبايد فرصت‌ خودنمايي‌ پيدا كنند چه‌ رسد به‌ اينكه‌ موجبات‌ شك‌ و ترديد در وجود آفتاب‌ را فراهم‌ آورد.

بيائيد در شرائط‌ حساسي‌ كه‌ جهان‌ معاصر آبستن‌ رويارويي‌ تمام‌ كفر در برابر اسلام‌ و انقلاب‌ اسلامي‌ است، از تكرار دوباره‌ تاريخ‌ جلوگيري‌ كنيم‌ و سستي‌ و مداهنه‌ در دفاع‌ از حق‌ را بار ديگر تجربه‌ نكنيم، به‌ داشته‌ هايمان‌ ايمان‌ آوريم‌ و آنها را آگاهانه‌ و مؤ‌منانه‌ پاس‌ داريم‌ و با اعتقاد و جسارت‌ كامل‌ به‌ معرفي‌ و دفاع‌ از آن‌ در مقابل‌ گزينه‌هاي‌ رو به‌ افول‌ غرب‌ بپردازيم. بي‌ شك‌ براي‌ تحقق‌ اين‌ مهم، توجه‌ به‌ چند نكته‌ اساسي، ضروري‌ است:


1 ـ اطلاع‌ رساني‌ اميد بخش‌

جايگاه‌ ممتاز زنان‌ در آموزه‌هاي‌ ديني‌ و نقش‌ موثر آنان‌ در پيروزي‌ و استمرار انقلاب‌ اسلا‌مي‌ موجب‌ شده‌ است‌ كه‌ در طول دو دهه‌ گذشته، تلاش‌هاي‌ ارزشمندي‌ براي‌ بهبود وضعيت‌ زنان‌ در جمهوري‌ اسلامي‌ صورت‌ گيرد. اين‌ تلاش‌ها در عرصه‌هاي‌ مختلف‌ (اقتصادي، سياسي، علمي، آموزشي، فرهنگي، هنري‌ و ورزشي) دستاوردهاي‌ بزرگي‌ را به‌ همراه‌ داشته‌ است‌ كه‌ قابل‌ قياس‌ با هيچ‌ يك‌ از دوره‌هاي‌ تاريخي‌ نيست. بازگويي، بازخواني‌ و اعلام‌ مكرر اين‌ گونه‌ موفقيت‌ها، ضمن‌ اين‌ كه‌ شكر نعمت‌ و تعظيم‌ شعائر الهي‌ محسوب‌ مي‌شود، نوعي‌ تقدير و قدرداني‌ از مجاهدت‌هاي‌ خاموش‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و موجبات‌ اميدواري‌ افكار عمومي‌ به‌ آينده‌اي‌ روشن‌ را فراهم‌ مي‌كند. اشخاص‌ حقيقي‌ و حقوقي‌ فعّال‌ در موضوع‌ زنان، به‌ بهانه‌ اختلاف‌ سليقه‌ و نقد و انتقاد، نمي‌توانند و نبايد به‌ تخريب‌ يكديگر، ناديده‌انگاري‌ موفقيت‌ها و بزرگ‌ نمايي‌ اشكالات‌ و معايب‌ همديگر بپردازند. اين‌ رويه‌ ناصواب‌، كه‌ با عنوان‌ “تشييع‌ فاحشه” مورد مذمت‌ شديد قرآن‌ قرار گرفته‌ است، اطلاع‌ رساني‌ را از مسير مثبت‌ و اميدبخش‌ به‌ ميداني‌ براي‌ تاخت‌ و تاز بدبيني‌ها و بدگويي‌ها تبديل‌ مي‌كند. نتيجه‌اي‌ كه‌ از وراي‌ اين‌ مباحث‌ و اطلاع‌رساني‌ منفي‌ عايد افكار عمومي‌ مي‌شود، سرخوردگي‌ و نااميدي‌ از آينده‌ است. بنابر آن‌چه‌ گذشت‌ رويه‌ اطلاع‌ رساني‌ در رسانه‌هاي‌ مكتوب‌ و غير مكتوب‌ بايد مورد بازشناسي‌ و تغيير قرار گرفته‌ و موسسات‌ و نهادهاي‌ فعّال‌ در موضوع‌ زنان‌ از هم‌ اكنون، متعهد شوند كه‌ در جهت‌ تبديل‌ اطلاع‌ رساني‌ منفي‌ به‌ اخبار مثبت، واقعي‌ و اميد بخش‌ گام‌ بردارند.


2 ـ بازگشت‌ به‌ خويشتن‌

با گذشت‌ بيست‌ و ن سال‌ از انقلاب‌ اسلامي، هنوز متون‌ اسلامي‌ ـ و هم‌ فرهنگ‌ و خرده‌ فرهنگ‌هاي‌ ايراني‌ ـ مورد كاوش‌ تخصصي‌ دقيق، عميق‌ و جامع‌ در همهِ‌ زمينه‌ها ـ و از جمله‌ مباحث‌ زنان‌ ـ قرار نگرفته‌ است‌ و از ارايه‌ الگويي‌ عيني‌ و راهبردي‌ محروم‌ بوده‌ايم. اظهار نظرهاي‌ رسمي‌ و غير رسمي‌ هم‌ كه‌ در مباحث‌ زنان‌ صورت‌ مي‌گيرد، اصولاً مستند به‌ دين‌ ژوهي و بررسي‌ روشمند منابع‌ و متون‌ ديني‌ نيست‌. برداشت‌ها و استحسانات‌ سطحي‌ و عاميانهِ‌ ديني‌ و مسامحه‌ در ارايه‌ الگويي‌ مستند از زن‌ مسلمان، موج‌ گسترش‌ اظهار نظرهاي‌ غير كارشناسي، سليقه‌اي‌ و كاملاً متعارض‌ به‌ نام‌ اسلام‌ در فضاي‌ فرهنگي‌ جامعهِ‌ ما شده‌ است.

بنابراين‌ در وضعيت‌ كنوني، سازماندهي‌ مطالعات‌ كارشناسي‌ در متون‌ ديني‌ به‌ منظور ارايه‌ الگويي‌ جامع‌ و راهبردي‌ از زن‌ مسلمان‌ در عصر حاضر، از سياست‌هاي‌ راهبردي‌ نظام‌ و جامعهِ‌ زنان‌ محسوب‌ مي‌شود. در غير اين‌ صورت، ارتباط‌ متقابلِ فرهنگي‌ معنا و مفهومي‌ نخواهد داشت‌ و نمايندگان‌ و نخبگان‌ فرهنگي‌ ما در مجامع‌ بين‌المللي‌ به‌ يك‌ شنوندهِ‌ خوب‌ و عنصر تأثيرپذير تبديل‌ خواهند شد (مشكلي‌ كه‌ اكنون‌ با آن‌ مواجه‌ هستيم.)

براي‌ ارايه‌ الگويي‌ مطلوب‌ از زن‌ معاصر، افزون‌ بر آگاهي‌ دقيق‌ از الگوهاي‌ رايج‌ جهاني، دو نوع‌ دانش‌ و آگاهي‌ ديگر لازم‌ و ضروري‌ است: يكي، آگاهي‌ دقيق‌ از هويت‌ و ميراث‌هاي‌ فرهنگي‌ ايران‌ زمين‌ و آشنايي‌ با پشتوانه‌ها و ضرورت‌هاي‌ تاريخي‌ و كاركردي‌ آن‌ها؛ ديگري، توانايي‌ علمي‌ بر ارجاع‌ الگوها و مسائل‌ روز زنان‌ به‌ منابع‌ ديني‌ و قدرت‌ استنباط‌ و استخراج‌ احكام‌ از آنها.

از كارشناسان‌ سكولار كه‌ بگذريم، انديشمندان‌ مسلماني‌ كه‌ به‌ پيوند وثيق‌ دين‌ با سياست‌ و زندگي‌ اجتماع‌ معتقدند، نمي‌توانند، مانند سكولارها با تكيه‌ به‌ استحسانات‌ ذهني‌ و بدون‌ توجه‌ و آگاهي‌ از منابع‌ ديني‌ در مسائل‌ اجتماعي‌ و فرهنگي، موضعي‌ را اتخاذ يا اعلام‌ كنند. آن‌ها به‌ عنوان‌ دينداران‌ واقعي، كه‌ به‌ اسرار حكمت‌آميز و نهفتهِ‌ احكام‌ ديني‌ در گسترهِ‌ اجتماعي‌ و سياسي‌ ايمان‌ دارند، به‌ حكم‌ عقل‌ و شرع‌ وظيفه‌ دارند پس‌ از شناخت‌ دقيق‌ موضوعات‌ و مسائل‌ جديد اجتماعي‌ (مسائل‌ مستحدثه)، براي‌ شناخت‌ و استخراج‌ احكام‌ ديني‌ به‌ متون‌ ديني‌ مراجعه‌ كنند.


موضوعات: فرهنگ خانواده
   چهارشنبه 7 تیر 1391
نظر از: خضری [عضو] 

زبده دور عالمی زآن چو نبی و مرتضی

بحر عقول را دری شهر علوم را دری

1391/04/20 @ 09:25


فرم در حال بارگذاری ...