« همسر شما ، شريک زندگي شماست. | عرفان، معنى دارى زندگى فاطمه عليهاالسلام » |
شبهاتي پيرامون امام عصر
1-فلسفه غيبت چيست ؟
علت و سبب اساسي غيبت، براي مردم بيان نشده و بجز ائمه اطهار کسي از آن اطلاع ندارد.
عبدالله بن فضل هاشمي ميگويد: امام صادق(ع) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد داشت، بطوريکه گمراهان در شک واقع مي شوند. عرض کردم: چرا؟ فرمود: ماذون نيستيم علتش را بيان کنيم. گفتم: حکمتش چيست؟ فرمود همان حکمتي که در غيبت حجتهاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب نيز وجود دارد. اما حکمتش ظاهر نميشود مگر بعد از ظهور او، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتي و کشتن جوان و اصلاح ديوار بدست خضر(ع) براي موسي(ع) آشکار نشد جز هنگاميکه مي خواستند از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از اسرار خدا و غيبي است از غيوب الهي. چون خدا را حکيم ميدانيم بايد اعتراف کنيم که: کارهايش از روي حکمت صادر ميشود گرچه تفصيلش باي ما مجهول باشد[1]. از حديث مذکور استفاده مي شود که علت اصلي و اساسي غيبت بيان نشده است، يا براي اينکه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده يا اينکه استعداد فهمش را نداشته اند.
در احاديث سه حکمت براي غيبت بيان شده است:
فائده اول: امتحان و آزمايش، تا گروهيکه ايمان محکمي ندارند. باطنشان ظاهر شود و کسانيکه ايمان در اعماق دلشان ريشه کرده بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ايمان بغيب ارزششان معلوم شود و بدرجاتي از ثواب نائل گردند.
موسي بن جعفر(ع) فرمود: هنگاميکه پنجمين فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دين خود باشد، مبادا کسي شما را از دين خارج کند. اي پسرک من! براي صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد بود، بطوريکه گروهي از مومنين از عقيده برميگردند. خدا بوسيله غيبت، بندگانش را امتحان ميکند[2].
فائده دوم: آن حضرت از بيعت نمودن با ستمکاران محفوظ مي ماند. حسين بن فضال ميگويد: علي بن موسي الرضا(ع) فرمود: گويا شيعيانم را مي بينم که هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسکري) در جستجوي امام خود همه جا را ميگردند اما او را نمي يابند. عرض کردم: چرا يابن رسول الله؟ فرمود براي اينکه امامشان غائب مي شود؟ فرمود: براي اينکه وقتي با شمشير قيام نمود بيعت احدي در گردنش نباشد[3].
فائده سوم: امام عصر(ع)بوسيله غيبت از خطر قتل نجات مي يابد. زراره ميگويد: حضرت صادق(ع) فرمود:قائم بايد غائب شود. عرض کردم! چرا؟ فرمود: از کشته شدن مي ترسد، و با دست بشکم خود اشاره کرد[4].
2_ امام زمان (ع) اگر ظاهر بود چه محذوري داشت؟
سوال: اگر اما زمان در ميان بشر ظاهر بود، در يکي از شهرهاي جهان زندگي ميکرد و رهبري ديني مسلمين را بعهده داشت، و با همين روش بطندگي ادامه مي داد تا هنگاميکه اوضاع عالم مساعد مي شد، با شمشير قيام مي نمود و دستگاه کفر و ستم را بر ميچيد،اين فرض چه مانعي داشت؟
جواب: اين فرضيهي خوبي است ولي بايد حساب کرد که چه نتايج و عواقبي را در بر دارد. موضوع را بايد طبق جريان عادي، تشريح کرد:
چون پيغمبر اکرم و ائمه اطهار عليهم السلام کرارا گوشزد مردم کرده بودند که دستگاه ظلم و ستم، عاقبت بدست مهدي موعود، برچيده ميشود، کاخهاي بيدادگري را واژگون خواهد نمود، از اين جهت، وجود مقدس امام زمان همواره توجه دو دسته مردم واقع مي شد: يکي مظلومين و ستم ديدگان که متاسفانه هميشه عده آنان زياد بوده و هست و آنان بقصد تظلم و اميد و حمايت و دفاع، دور وجود اما زمان اجتماع نموده تقاضاي نهضت و دفاع مي نمودند، و هميشه گروهي کثيري اطرافش را احاطه نموده انقلاب و غوغايي برپا بود.
دسته دوم زورگويان و ستمکاران خونخوارند که بر ملت محروم تسلط يافته و در راه رسيدن بمنافع شخصي و حفظ مقام خويش از هيچ عمل زشتي پروا ندارند، حاضرند تمام ملت را فداي مقام خود کنند، اين گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع و مقاصد شوم خود تشخيص مي دادند و رياست و فرمانروايي خويش را در خطر ميديدند، ناچار بودند وجود مقدس آنجناب را از ميان بردارند و خودشان را از اين خاطر بزرگ برهانند و در اين تصميم اساسي که حياتشان بدان بسته بود با هم متحد شده تا ريشهي عدالت و دادخواهي را قطع نميکردند هرگز از پاي نمينشستند.
آيا از مرگ ميترسد؟
سوال: امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه و ترويج دين و دفاع از مظلومين کشته ميشد چه مانعي داشت؟ مگر خون او از خون پدران و جدش عزيزتر است؟ اصلا چرا بايد از مرگ بترسد؟
جواب: امام غائب نيز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دين باکي نداشته و ندارد، ليکن در عين حال، کشته شدنش بصلاح جامعه و دين نيست. زيرا هر يک از پدرانش که از دنيا رحلت مينمود اما ديگري جانشيني ميشد، ولي امام زمان اگر کشته شود جانشيني ندارد و زمين از حجت خالي ميگردد. در صورتيکه مقدر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و بواسطه وجود مقدس امام دوزادهم، دنيا بکام حق پرستان گردد.
مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟
سوال: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهداري کند؟
جواب: با اينکه قدرت خدا محدود نيست ليکن کارها را بر طبق اسباب و از مجراي عادي عادي انجام ميدهد. بنا نيست براي حفظ وجود مقدس انبياء و ائمه و ترويج دين، از روش عمومي اسباب و علل دست بردارد . بر خلاف جريان عادي عمل کند والا دنيادار تکليف و اختيار و امتحان نخواهد شد.
ستمکاران تسليم ميشدند.
سوال: اگر آن حضرت ظاهر بود، کفار و ستمکاران چون دسترسي بوي داشتند و ميتوانستند يخنان حقش را استماع نمايند، احتمال داشت درصد قتلش برنيايند بلکه بدستش ايمان بياورند و از رفتارشان دست بردارند.
جواب: هر کسي در مقابل حق تسليم نميشود بلکه از آغاز عالم تا حال، هميشه گروهي در يبن بشر وجود داشتهاندکه دشمن حق و درستي بوده و براي پايمال کردن آن با تمام قوا کوشيدهاند. مگر پيمبران و ائمه اطهار حق نميگفتند؟ مگر سخنان حق و معجزاتشان در دسترس ستمکاران نبود؟ با وجود آن، در نابود کردن آنان و خاموش نمودن چراغ هدايت از هيچ عملي پروا نکردند. حضرت صاحب الامر نيز اگر از ترس ستمکاران غائب نشده بود به سرنوشت آنان گرفتار ميشد.
سکوت کند تا محفوظ بماند
دکتر: به نظر من، اگر آن حضرت بکلي از سياست کنارهگيري ميکرد و با کفار و ستمکاران کاري نداشت و در مقابل اعمالشان سکوت اختيار مينمود و به راهنمايي اخلاقي و ديني خود ميپرداخت، از شر دشمنان محفوظ ميماند.
جواب: ستمکاران چون شنيده بودند که: مهدي موعود دشمن آنان ميباشد و بدست وي کاخهاي ستم در هم فرو ميريزد، مسلماً بسکوت او اکتفا نکرده خطظر را از خودشان رفع مينمودند. علاوه بر اين، مومنين وقتي مشاهده ميکردند، آن حضرت در مقابل تمام جنايات و ستمها سکوت نموده آن هم نه يک سال و دو سال بلکه صدها سال، کم کم از اصلاح جهان و غلبهي حق مايوس ميگشتند و در نويدهاي پيغمبر اکرم و قرآن شريف شک ميکردند. علاوه بر همهي اينها، اصلا مظلومين اجازهي سکوت به آن جناب نميدادند.
پيمان عدم تعرض ببندد
سوال: مکن بود با ستمکاران وقت، پيمان عدم تعرض و معاهده ببندد که در کارهايشان هيچگونه دخالتي ننمايد و چون با مانت و درستي معروف بود معاهداتش محترم و اطمينان بخش بود و با وي کاري نداشتند.
جواب: برنامهي مهدي موعود، با سائر ائمه اطهار (ع) تفاوت دارد. ائمه مامور بودند که در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منکر تا سرحد امکان کوشش نمايند ولي ماور بجنگ نبودند ليکن از اول بنا بود که سيره و رفتار مهدي دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل و ستم سکوت نکند و با جنگ و جهاد جور و ستم و بيديني را ريشه کن نمايد و ستمگر آن را از کاخ خودسري سرنگون سازد.
اصلا اينگونه رفتار از علائم و خصائص مهدي شمرده ميشد.
بهر امامي گفته ميشد: چرا در مقابل ستمکاران قيام نميکني؟ جواب ميداد: اينکار بعهده مهدي ماست. به بعضي از امامان با شمشير اظهار ميشد: آيا تو مهدي هستي؟ جواب ميداد: مهدي با شمشير جنگ ميکند و در مقابل ستم ايستادگي مينمايد ولي من چنين نيستم و توانايي آن را هم ندارم.
به بعضي اظهار ميشد: اميداريم تو قائم باشي. ميفرمود: من قائم هستم اما قائميکه زمين را از کفر و ستم پاک ميکند غير منست. از اوضاع آشفتهي جهان و ديکتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شکايت ميشد، ميفرمودند: قيام مهدي مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمکارن انتقام گرفته خواهد شد. از کمي عدد مومنينو کثرت کفار و قدرت آنان سخن رانده ميشد، ائمه (ع) شيعيان را دلداري اده ميفرمودند: حکومت آل محمد حتمي است و پيروزي و غلبه با حق پرستي خواهد شد، صبر کنيد و در انتظار فرج آل محمد باشيد و دعا کنيد. مومنين و شيعيان هم باين نويدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محروميتي را بر خود هموار مي کردند.
با اين همه انتظاراتي که مومنين بلکه بشريت از مهدي موعود داشتند، آيا امکان داشت آن جناب، با ستمکاران عصر پيمان مودت و دوستي ببندد؟! و اگر چنين عملي را انجام ميداد، آيا ياس و نااميدي بر مومنين چيره نميشد؟ و آن جناب را متهم نميکردند که: با ستمکاران سازش نموده قصد اصباح ندارد؟.
بنظر ميرسد اين عمل اصلا امکان نداشت و اگر انجام مي گرفت، آن جمعيت قليل مومنين هم در اثر ياس و بدبيني از اسلام و درستي خارج شده طريق کفر و ستم را پيش ميگرفتند.
علاوه بر اين، اگر با ستمکاران قرار داد دوستي و عدم تعرض امضا ميکرد، ناچار بود به عهد و پيمان خويش وفادار باد و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ نکند، زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است[5].
از اين جهتاست که در احاديث تصريح شده که يکي از اسرار غيبت و مخفي شدن ولادت حضرت صاحب الامر (ع) اين است که ناچرا نشود با ستمکاران بيعت کند تا هر وقت خواست هضت کند بيعت کسي در گردنش نباشد از باب نمونه :
حضرت صادق (ع) فرمود: ولاد ت صاحب الامر مخفي ميشود تا اينکه وقتي ظاهر گشت پيمان هيچ کس در گردنش نباشد. خدا کارش را در يک شب اصلاح ميکند[6] علاوه بر همهي اينها، ستمکاران و زمامداران خود خواه، چون رياست و منافع خودشان را در خطر ميديدند، باين پيمانها مطمئن نميشدند و چارهي نهايي رادر قتلش تشخيص ميدادند و زمين را بي رحمت و امام ميگردانيدند.
3_فائده امام غائب چيست؟
امام غائب چه فايدهاي دارد؟
سوال: اما اگر پيشواي مردم است بايد ظاهر باشد. بروجرد اما ناپيدا چه فايدهاي مترتب است؟ امامي که صدها سال غائب بماند، نه دين را ترويج کند، نه امر جامعه را حل کند، نه پاسخ مخالفين را بدهد، نه امر به معروف و نهي از منکر کند، نه از مظلومين حمايت کند نه حدود و احکام الهي را جاري سازد، نه مسائل حلال و حرام مردم را روشن سازد، وجود چنين امامي چه سودي دارد؟!
جواب: مردم در زمان غيبت ، آن هم يواسطهي اعمال خودشان از فوائدي که شمرديد محرومند ليکن فوائد وجود اما محضر به اينها نيست بلکه فوائد ديگري نيز وجود دارد که در زمان غيبت نيز مرتب است از جمله، دو فائده ذيل را ميتوان شمرد:
اول: بر طبق سخنان گذشته و براهينيکه در کتب دانشمندان اقامه شده است و احاديثي که در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدس امام، غايت نوع و فرد کامل انسانيت و رابطهي ميان عالم مادي و عالم ربوبي است. اگر امام روي زمين نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا بحد کامل شناخته و عبادت نميشود. اگر امام نباشد رابطهي بين عالم مادي و دستگاه آفرينش منقطع ميگردد. قلب مقدس امام بمنزلهي ترانسفورموتوريست که برق کارخانه را به هزاران لامپ ميرساند. اشراقات وافاضات عوالم غيبي، اولا بر آينه پاک قلب امام و به وسيله او بر دلهاي ساير افراد نازل ميگردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و او، مربي نوع انسان است، و معلوم است که حضور و غيبت او، در ترتب اين آثار تفاوتي ندارد. آيا باز هم مي شود گفت: امام ناپيدا را چه نفعي است؟! گمان ميکنم: منشأ و ريشهي اشکال نويسنده اين باشد که بحاق معناي ولايت و امامت پينبرده و امام را جز يک مسئله گو و جاري کنندهي حدود نميداند، در صورتيکه مقام امامت و ولايت از اين مقامات ظاهري بسي شامختر است.
امام سجاد (ع) فرمود: ما پيشواي مسلمين و حجت بر اهل عالم وسادات مومنين و رهبر نيکان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند. بواسطهي ماست که آسمان بر زمين فرود نميآيدمگر وقتيکه خدا بخواهد. بواسطهي ما باران رحمت حق نازل و برکات زمين خارج ميشود. اگر ما روي زمين نبوديم اهلش را فر ميبرد، آنگاه فرمود: از روزيکه خدا آدم را آفريده تا حال هيچگاه زمين از حجتي خالي نبوده است ولي آن حجت، گاهي ظاهر و مشهور و گاهي غائب و مستور بوده است، تا قيامت نيز از حجت خالي نخواهد شد، اگر امام نباشد خدا پرستش نميشود، سليمان ميگويد عرض کردم: مردم چگونه از وجود اما غائب منتفع ميشوند فرمود: همانطور که از خورشيد پشت ابر انتفاع مي برند[7].
در اين حديث و چندين حديث ديگر، وجود مقدسصاحب الامر و انتفاع مرد از وي، تشبيه شده بخورشيد پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبيه از اين قرار است: در علوم طبيعي و فلکيات ثابت شده است که: خورشيد مرکز منظومهي شمسي است، جاذبهاش حافظ زمين و آنرا از سقوط نگه ميدارد. زمين را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ايجاد ميکند. حرارتش سبب حيات و زندگي حيوانات و گياهان و انسانيت، نورش روشني بخش زمين مي باشد. در ترتيب اين آثار بين اينکه ظاهر باشد يا پشت ابر، تفاوتي وجود ندارد. يعني جاذبه و نور و حرارتش در هر دو حال موجود است، گرچه کم و بيش دارد.
4-چرا غيبت به دو صورت صغري و کبري محقق شده؟
غيبت صغري و کبري
سوال: مراد از غيبت صغري و کبري چيست؟
جواب: امام دوزادهم دو مرتبه از ديدهي مردم مخفي شد. مرتبه اول از سال تولدش 255 يا 256 يا از سال وفات پدرش – 260 – شروع شد و تا سال « 329 » امتداد يافت. در طول اين مدت گرچه از نظر عامه مردم غائب بود ليکن ارتباطات کاملا منقطع نبود بلکه نواب خدمتش رسيده و احتياجات مردم را مرتفع مينمودند. غائب بودن در اين – 74 – يا – 69 – سال را غيبت صغري گويند.
غيبت دوم از سال « 329 » که سال انقراض نيابت نواب بود، شروع شد و تا زمان ظهور امتداد دارد. اين را غيبت کبري گويند. پيغمبر اکرم و ائمه اطهار (ع) قبلا از وقوع اين دو غيبت خبر داده بودند. ار باب نمونه:
اسحاق بن عمار ميگويد: از حضرت صادق شنيدم که ميفرمود: قائم را دو غيبت خواهد بود يکي طولاني و ديگري کوتاه. در غيبت اول شيعيان خاص جايش را ميدانند ولي در دومي جز خواص دوستان ديني او، کسي از جايش اطلاع ندارد[8].
امام صادق (ع) فرمود: حضرت صاحب الامر دو غيبت دارد، يکي از آنها طولاني که گروهي ميگويند: مرده است. گروهي ميگويند: کشته شدهاست. گروهي مي گويند: رفته است. فقط عدهي معدودي باقي ميمانند که بوجود آنجناب عقيده دارند و ايمانشان ثابت و استوار است. در آن زمان کسي از جايگاه آن حضرت اطلاع ندارد مگر خدمتکار مخصوصش[9] و « 8» حديث ديگر.
غيبت صغري و ارتباط شيعيان
فهيمي: من شنيدهام که: بعد از شروع غيبت صغري، بعضي از فريبکاران، از جهل مردم سوء استفاده نموده با ادعاي نيابت و بابيت اما غائب، مردم عوام و ساده لوح را فريب دادند و بدين وسيله، موقعيت و مقامي را کسب کردهاند و اموال مردم را بجيب زدند، لازم است جنابعالي توضيح بدهيد که: نواب چه اشخاصي بودهاند و ارتباط و تماس مردم با امام زمان چگونه و بچه وسيلهاي بوده است؟
جواب: در زمان غيبت صغري تودهي مردم از درک ملاقات حضرت صاحب الامر(ع) محروم بودند ليکن ارتباطلات کاملا منقطع نبود و بوسيله عده معدودي که باب و نائب و وکيل ناميده ميشدند، با امام خود تماس گرفته حوائج خويش را رفع مي نمودند و مشکلات ديني خود را حل مي کردند. سهم اماميکه باموالشان تعلق مي گرفت بوسيلهي همان نواب فرستاده مي شد. گاهي از ناحيهي مقدسه تقاضاي کمک مادي مينمودند، گاهي براي سفر حج يا سفرهاي ديگر کسب اجازه مي کردند. گاهي براي شفاي مريض و طلب فرزند خواهش دعا ميکردند. گاهي هم ابتداء ار ناحيه مقدسه براي اشخاصي پول يا لباس يا کفن فرستاده ميشد. و مانند اين کارها. در تمام اين موارد، افراد معيني واسطه بودند، تقاضاها هم بوسيله نامه فرستاده ميشد. پاسخ آنان نيز کتباً از ناحيهي مقدسه صادر ميشد که آنها را اصطلاحاً توقيع ميگويند.
چرا از اول غيبت کامل واقع نشد؟
دکتر: غيبت صغري چه فائدهاي داشت؟ اگر بنا بود اما زمان غائب شود چرا از همان زمان وفات امام حسن عسگري(ع) غيبت و انتطاع کامل شروع نشد؟.
جواب: غائب شدن اما و رهبر جمعيت، آنهم زماني طولاني امري است بس غريب و غير مأنوس و باور کردنش براي مردم دشوار است از اين جهت، پيغمبر و ائمه اطهار عليهم السلام تصميم گرفتند که: کم کم مردم را با اين موضوع آشنا سازند و افکار را براي پذيرش آن آماده نمايند لذا گاه و بيگاه از غيبتش خبر داده گرفتاريهاي مردم آن عصر و انکار و سرزنش منکرين و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مي نمودند گاهي هم با رفتارشان عملا شبيه غيبت را فراهم ميساختند. مسعودي: در اثبات الوصيه نوشته است: امام هادي (ع) با مردم کم معاشرت ميکرده جز با خواص اصحاب با کسي تماس نميگرفت وقتي امام حسن عسگري بجايش نشست در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن ميگفت تا شيعيان براي پذيرش غيبت اما دوازدهم مهيا و مانوس گردند[10]. اگر بعد از رحلت امام حسن عسگري (ع) غيبت کامل شروع ميشد شايد وجود مقدس امام زمان مورد غفلت واقع شده کم کم فراموش مي گشت، از اين جهت، ابتداء غيبت صغري شروع شد تا شيعيان در آن ايام، بوسيله نواب با امام خود تماس گرفته علائم و کراماتي را مشاهده نمايند و ايمانشان کامل گردد. امام هنگاميکه افکار مساعد گشت و آمادگي بيشتري پيدا شد غيبت کبري شروع گرديد.
آيا غيبت کبري حدي دارد؟
سوال: آيا براي غيبت کبري حدي تعيين شده است؟
جواب: حدي معين نشده ليکن احاديث دلالت ميکنند که: مدتش بقدري طولاني ميشود که گروهي بشک ميافتند. از باب نمونه: اميرالمومنين (ع) دربارهي حضرت قائم فرمود: غيبتش بقدري طولاني مي شود که شخص جاهل ميگويد: خدا به اهل بيت پيغمبر احتياجي ندارد[11]. حضرت سجاد (ع) فرمود: يکي از خصائص نوح در قائم وقوع خواهد يافت و آن طولعمرش مي باشد[12].
پي نوشت ها :
[1]- بحار الانوار ج 52 ص 91
[2] -قال موسي بن جعفر عليه اسلام: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمه فالله الله في اديانکم لايزيلنکم عنها احد، يا بني انه لابد لصاحب هذا الامر من غيبته حتي يرجع عن هذا الامر من کان يقول به، انما هي محنه من الله امتحن الله بها خلقه – بحار ج 52 ص 113
[3] - بحارالانوار ج 51 ص 152
[4] - زراره عن ابي عبدالله عليه السلام قال يازراره لابد للقائم من غيبه قلت: و لم؟ قال يخاف علي نفسه و او ميبيده الي بطنه – اثبات الهداه ج 6 ص 437.
[5] _ در سوره مائده آيه 1 مي گويد: ي ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود. و در سوره اسراء آيه 34 ميگويد: و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا. و در سوره مومنون آيه 8 مي گويد: و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون
[6] _ بحارالانوار ج 52 ص 96.
[7] _ عن جعفر الصادق عن ابيه عن جده علي بن الحسين عليه السلام قال: نحن ائمه المسلمين و حجج الله علي العالمين و سادات المومنين وقاده الغر المحجلين و موالي المسلمين و نحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء و بنايمسک السماء ان تقع علي الارض الاباذنه و بناينزل الغيث و تنشر الرحمه و تخرج برکات الارض و لولا ما علي الارض منالساخت باهلها.
ثم قال: ولم تخل منذ خلق الله آدم من حجه الله فيها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، ولاتخلو الارض الي ان تقوم الساعه من حجه ولو لاذلک لم يعبدالله.
قال سليمان: فقلت لجعفر الصادق عليه السلام کيف ينتفع الناس بالحجه الغائب المستور؟ قال: کما ينتفعون بالشمس اذاستر هاسحاب. ينا بيع الموده ج 2 ص 217.
[8] _ اسحاق بن عمار قال: سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: للقائم غيبتان؛ احديهما طويله و الاخري قصيره، فالاولي يعلم بمکانه فيها خاصه من شيعته، و اما الاخري فلا يعلم بمکانه فيها الاخلاصه مواليه فيدينه – اثبات الهداه ج 7 ص 69. و بحارلانوار ج 52 ص 155.
[9] _ بحارالانوار ج 52 ص 153
[10] _ اثبات الوصيه ص 206.
[11] _ اثبات الهداه ج 6 ص 393.
[12] _ قال علي بن الحسين عليه السلام في القائم سنه من نوح و هو طول العمر – بحار ج 51 ص 217 - .
فرم در حال بارگذاری ...