چشمه چشمه نور ، می روید و آسمان در آسمان ، اجابت گسترده می شود .
او که بخواهد همه چیز شدنی است حتی پروانه شدن يك پيله يا شکفته شدن یک غنچه و … پاک شدن یک آلوده … و اینک آن آلوده ، منم .
آلوده ای که از زشتی ها به تنگ آمده است .
روسیاهی که جرأت نگاه به آسمان ندارد .
شب زده ای که چشم از ماه می دوزد .
خواب آلوده ای که از بیداری می هراسد .
——————–
با هلال ماه بزرگ رمضان ، کسی که فکر می کردیم آن بالا بالاها نشسته و از ما دور است ، اينك به مهمانی مان فراخوانده است پس یعنی ما اشتباه می کردیم و او از هر لبخندی به ما نزدیکتر است .
او با دست خود دعوتنامه ای فرستاده و آن را در کاغذ کادویی آسمانی پیچیده و نوشته است : ” به ضیافت من بیایید ” پس شرط انصاف نیست که دعوتش را نپذیریم و به مهماني اش بي اعتنا باشيم.
—————
وقتی غنچه های مهر ، شکوفا شده اند و نسیم محبت وزیدن گرفته است .
اینک که بهار آشنایی فرارسیده و گلهای باغچه امید می رقصند .
اكنون که آسمان به زمین نزدیکتر شده و شوق رسیدن دلها را بی تابتر کرده است .
به راستي وقتی قرار است آن بزرگ مهربان ، آشكارتر از هميشه ، دستی بر سر بندگان بازیگوش خود بکشد پس چرا از او بگریزیم ؟
اینک که ابرهای رحمت باریدن گرفته آیا حیف نیست خود را در زیر چترهای غفلت ، محبوس کنیم و از لطافت باران ، بی بهره باشیم ؟
اینک که یازده ماه آوارگی ، پایان یافته و به منزل رسیده ایم. غربت سر آمده و به آشنا دست یافته ایم .
اینک که ماه زيباي توبه و بازگشت ، رخ نموده و در زیر مهتاب آن می توان به راحتي با ” او” سخن گفت .
اینک که پاییز هجران ، رنگ باخته و بهار وصال ، شكوفا است . پس بگذار چشم در چشمش بدوزیم و با او نجوا کنیم :
.
” یَا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَِّذینَ مِن قَبلِکُم تَتَّقُونَ”
” ای کسانی که ایمان آورده اید! روزه برشما مقرر گردید، همان گونه که بر کسانی که بر کسانی که پیش از شما بودند مقرر شده بود، باشد که پرهیزگار شوید”
مهم ترین اثر روزه تقوا وخداترسی، در ظاهر وباطن است. روزه، یگانه عبادت مخفی است. نماز، حج، جهاد، زکات وخمس را مردم می بینند؛ اما روزه دیدنی نیست. روزه، اراده انسان را تقویت می کند. کسی که یک ماه نان وآب وشهوت خود را کنترل کرد، می تواتد نسبت به مال وناموس دیگران نیز خود راکنترل کند. روزه، باعث تقویت عاطفه است، کسی که یک ماه مزه گرسنگی را چشید، دردآشنا می شود ورنج گرسنگان را احساس ودرک می کند. رسول خدا (ص) فرمودند: “روزه ، نیمی از صیر است .”
در وسائل الشیعه برای اخلاق روزه دارمی خوانیم:
“روزه دار باید از دروغ، گناه، مجادله، حسادت، غیبت، مخالفت با حق، فحش و سرزنش وخشم ، طعنه وظلم ومردم آزاری، غفلت، معاشرت با فاسدان، سخن چینی وحرام خواری، دوری کند ونسبت به نماز ، صبر وصداقت داشته وبه یاد قیامت توجه خاص داشته باشد.”
شرط حضور در این مهمانی ، فقط تحمل گرسنگی نیست. در حدیث می خوانیم : ” کسی که از اطاعت رهبران آسمانی سرباز زند ویا در مسائل شخصی وخانوادگی با همسرش بدرفتار ونامهربان باشد ویا از تامین خواسته های مشروع او خودداری کند ویا پدر ومادرش از او ناراضی باشند، روزه او قبول نیست وشرایط این ضیلفت را به جای نیاورده است.”
روزه گر چه فوائد ومنافع طبی از قبیل دفع واز بین بردن مواد زاید بدن را دارد؛ اما سحرخیزی ولطافت روح واستجابت دعا در ماه رمضان چیز دیگری است ومحروم واقعی کسی است که از این همه خیر وبرکت محروم باشد.
بابى انت و امى یا آل المصطفى انى مؤمن بولایتکم معتقد لامامتکم مقر بخلافتکم
دیشب به سیل اشک ره خواب مىزدم
نقشى به یاد خط تو بر آب مىزدم
مولاى من!
از گذشتگان هر که خبر دار مىشد که امت آخرالزمان یگانه امام و راهنماى خود را فراموش مىکنند دلش به حالمان سوخت؛ چرا که باورشان نمىآمد که مىتوان بدون خورشید هم زندگى کرد و باورشان نیامد که مگر مىشود بدون گرماى محبوب، سرد و یخزده روزگار را گذراند.
حبیب من!
قصه پر غصه فراق و جدایى تو را هر اهل دلى که بشنید از درد جانش به خزان نشست .
اهل دل که نه، داستان غیبت تو را بر هر سنگ و گیاه و حیوانى که خواندند پژمرده گشت…
کبوتران آسمان به حال ما بیچارگان رقت کردند، ماهیان آب ها، مدام عوض ما ظهور تو را طلب کردند
امّا
این درد را به کجا برم
اى حبیب همه جانهاى پاک
اى حبیب هر سنگ و درخت
من، من که باید مدام به انتظار تو باشم.
من که باید چشمانم همیشه اشک آلود نیامدنت باشد .
من که باید بغض بزرگى همواره راه نفسم را بگیرد .
آسوده و بىخیال
به دور از تو به خود مشغول شدم
آرى همه ما به خود مشغول شدیم
رفتیم به نماز ایستادیم و نفهمیدیم که او شرط نماز؛
یعنى قبله ما
در کجا مانده است .
نفهمیدیم که او در کجا تنها مانده است .
نفهمیدیم که نماز بدون امام عشق معنا ندارد.
نفهمیدیم نماز بدون تکبیر پیشواى محبت نماز نیست و از این رو همه نمازهایمان رنگ عادت به خود گرفت .
آرى رفتیم به طواف حرم و نفهمیدیم که خورشید و ماه و ستاره، همه مخلوقات طواف وجود او مىکنند به پرده کعبه چنگ زدیم و هیچ نفهمیدیم که پرده کعبه حرمت لباس او را نیز ندارد. نفهمیدیم که این همه حاجیان راه صفا گم کردهاند .
و اینک که این همه را مىنگرى
گریهاى غریب بر دلت سنگینى مىکند .
چه مدتها که در هنگام اشک او ما بىخبر بودهایم !
چه ساعتها که در هنگام حزن او ما بىخیال بودهایم.
مولاى من!
آنقدر روزها و شبها آمد که ما به خود نیامدیم و نپرسیدیم چرا تو در صحراها خیمه نشین شدهاى. چرا که دور از مردمان زندگى مىکنى ؟
ما به خود نیامدیم و تو هر روز امیدوارى که ما به سویت برگردیم .
تو هر روز چشم انتظارى که ما براى نیکبختى خودمان ،
براى سعادت خودمان به سوى تو برگردیم .
مولاى من!
اى خسته سالهاى طولانى غیبت ،
اى رنجور نامردمى ما ،
اینک ما ،
در دل تار شب ،
در خلوت بىکسى روز ،
آرام بر مىخیزم ،
دو رکعتى نماز حاجت مىخوانم که مرا ببخشى .
دو رکعتى نماز نیاز مىخوانم که بدىها و غفلت هایم را نادیده بگیرى ،
و تو چقدر مهربان
همه گذشتههایم را ، همه بدىهایم را ، مىبخشى ، نادیده مىگیرى
مهربان و پر نور.
مرا مىپذیرى . آرى صداى شکستن دلم را اول از همه تو شنیدهاى.
دل نگران من قبل از همه تو بودهاى.
مهربان و پر نور ، مرا مىپذیرى ، و نواى گرم و صمیمىات در بند بند وجودم شنیده مىشود که مىفرمایى:
?خدایا خداوندا! از درگاهت مىخواهم که از ثوابهاى من مهدى بردار و در نامه اعمال شیعیانى قرار ده که اینک دل شکسته و خجلت زده برگشتهاند?.
اللهم احى به القلوب المیته
من از تبار تشنه غروبهاى انتظار
که سبز مىتپد دلم به شوق دیدن بهار
بیا میان ذهن این همیشههاى شب به دوش
نهال روشن سپیده را، تو مهربان، بکار
بیا براى آسمانِ خسته سکوت پوش
نوید بال بالِ آبى پرندهاى بیار
بیا بخوان دوباره قصه قشنگ آسمان
به گوش بالِ بسته کبوتران این دیار
تمام لحظههاى ما، غبار غم گرفتهان
د مگر به یمن چشم تو فرو نشیند این غبار
<< 1 ... 19 20 21 ...22 ...23 24 25 ...26 ...27 28 29 ... 31 >>