« آیین عید غدیر و ائمه | در بی کران دشت عرفات » |
نزهت بادي ((ویژه شهادت سفیر امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل ))
تو گمان ميکني من خاطرات تلخ کوفه را از ياد بردهام؟
رنج عظيمي که پدرم علي عليهالسلام را واميداشت تا چاههاي اطراف کوفه را به همدردي خويش بطلبد، آن زخم غربتي که جگر برادرم حسن عليهالسلام را شرحه شرحه کرد؛ گمان ميکني از ياد بردهام؟
هنوز طنين گريههاي پيچيده در نخلستانهاي خاموش، خواب را از چشمانم ميربايد.
چقدر پدرم در اين شهر، بيوفايي ديد، تنهايي کشيد، غربت چشيد!
حالا تو از اين اندوهگيني که چرا مرا به کوفه فرا خواندهاي؟ گمان ميکني بوي خيانت را از نامههاي کوفيان نشنيدهام و يا شمشيرهاي پنهان در زير ردايشان در وقت بيعت با تو را نديدهام؟
مگر نه اينکه عالم پيش پاي امام، چون آيينهاي است که همه چيز را مينماياند؟! من اگر هم نبودم، فهميدن انديشه پليد کوفيان، کار سختي نبود. کوفيان به خيانت و پيمانشکني شهرهاند.
ديدار من و تو نزديک است
پسرعمو! اندوه من از غربت و تنهايي تو در ميان کوفيان است. گويا پيشاپيش ميبينم که با پارههاي آتش، بر سر و روي تو، راه تو را ميبندند و سر بريده تو را از بالاي دارالاماره به پايين مياندازند و تنت را در بازار ميچرخانند.
غربت و مظلوميت تو، مقدمه کربلاي من است. دل به اندوه مسپار که ديدار من و تو نزديک است؛ در نزد جدّمان رسول اللّه صلياللهعليهوآله !
فرم در حال بارگذاری ...