زن و جهانی شدن در عصر انتظار
درآمد مقاله:
شناخت دنيای پيرامون و مسايلی که از لحاظ فرهنگی، سياسی و اجتماعی در اطرافمان می گذرد نيازی است که نمی شود بدون تعمق و تفکرازآن صرف نظر کرد. چرا که بدون درک درستی ازآن زندگی بشربه مخاطره می افتد .
ونريد اَن نَمُنَّ علی الذين استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين1
از جمله مسائلی که در دهه های پايانی قرن بيستم در محافل روشنفکری خود را نشان داده و تضارب افکار پيرامون آن بسيار زياد است و توانست در زمانی کوتاه توجه انديشمندان جهان را به سوی خود جلب کند اصطلاح « جهانی شدن » است .
جهانی شدن نه تنها به شاخصه عصر ما تبديل شده بلکه به نظر می رسد که در سرنوشت ما نيز نقشی تعيين کننده دارد . بی ترديد پيشرفت تکنولوژی و ظهور تجارت پيشرفته ، پيوند ميان جوامع مختلف جهان را افزايش داده و امکان انتقال سريع مردم و اطلاعات را فراهم آورده است . اين مقوله در زمان ما مفهوم خاصی پيدا کرده که تا خاستگاه آن و ماهيت نظامهای فکری و فلسفی و اجتماعی و اقتصادی حاکم بر مدعيان آن شناخته نشود نمی توان درباره آن موضع درستی اتخاذ نمود و چنين شناختی مستلزم آن است اولاً با مفهوم و واژه اين پديده و همين طور با غرب و نظامهای حاکم بر آن بخصوص نظام سرمايه داری به خوبی آشنا شويم و چنين شناختی ميسر نمی شود مگر آنکه نظامهای فکری و فلسفی خاصی که زمينه ساز مقوله جهانی شدن هستند را مورد مطالعه قرار دهيم .
بويژه ارتباط مستقيم اين پديده با توسعه انسانی و تاثيرات متفاوتی که بر عدالت جنسيتی داشته است که به گفته بعضی متفکران جهانی2 شدن اثرات مختلفی داشته که جهت مثبت آن اين است که سرمايه داری جهانی فرصتهای زنان را برای اشتغال افزايش داده و حکومت جهانی برای ارتقاء جايگاه زنان ابتکارهای قانونی و سازمانی ارائه داده اند و جامعه مدنی جهانی امکانات بيشتری را برای عدالت جنسی بسيج کرده است و از جنبه منفی قشربندی نادرست دسترسی زنان به بسياری از فضاهای جهانی را محدود کرده و بيشتر زنان در اقتصاد جهانی شرايط نامطلوب دارند و هزينه های بازسازی اقتصادی جهانی نوليبرالی به طور نامتناسبی بر زنان تحميل شده است .
که از اين نگاه جهانی شدن هم ره آورد مثبت و هم منفی برای زنان داشته است . بويژه اثرات حقوقی و فرهنگی پديده جهانی شدن بر جنبشهای زنان در جهان و تحت الشعاع قرارگرفتن آنان در اين طيف مستلزم بحثهای طولانی است و به علت وقوع اين تغييرات و تحولات گسترده و ژرف در جهان و اهميت و جايگاه موضوع جهانی شدن نمی توان از کنار اين قضيه راحت گذشت و آن را نا ديده گرفت بخصوص اينکه دراين عرصه زنان نقش بسزائی دارند چرا که نيمی از جهان را زنان تشکيل می دهند و نيمی ديگر در دامن زنان پرورش می يابند پس می توان با بررسی اين پديده و تبيين نقش والای زنان و موقعيت آنان زمينه و بستر ظهور حکومت جهانی مهدی (عجل الله فرجه) را فراهم کرد.چرا که شيعه با ارائه نظريه حکومت جهانی مهدی (عجل الله فرجه) در طول قرنها و سالهای متمادی ، داعيه دار اصلی جهان شمولی در عرصه های فرهنگی ، سياسی … بوده است . با توجه به اين نکات نگارنده اين مقاله درصدد است تا بعد از تبيين پديده جهانی شدن و نگاهی اجمالی به ابعاد مختلف اين امر به ارتباط آن به مسئله زنان و اثرات مثبت و منفی آن بپردازد و تأثير آن را در ساختار فرهنگی ، سياسی کشور های جهان را بررسی نمايد و بر اساس روند تحولات گذشته با عنايت خداوند چشم اندازی از آينده را تبيين نمايد تا پلی برای فهم و درک نياز به حکومت جهانی مهدوی زده شود . زيرا وضعيت کنونی جهان با ضعف ها و قوت ها ، نقاط مثبت و منفی ، نظريه ها و آرمان ها ، خواسته ها و نيازها … بهترين و روشن ترين دليل و برهان بر اثبات ضرورت حکومت جهانی مهدوی و نياز به آن است.
واژه ها و تعاريف
واژه جهانی شدن در سالهای بعد از دهه 1980 پا به عرصه گفتمان های اجتماعی گذاشت و در مدت کوتاهی جزء فراگفتمان های عصر قرار گرفت و خود را در صدر مباحث سياسی ، اقتصادی و فرهنگی جای داد . اما از آنجا که نسبت به شناخت اين پديده و تعريف آن هنوز وحدت نظری وجود ندارد و از طرفی در تمامی حوزه های سياست، فرهنگ … روندهای متضادی مشاهده می شود، دست يافتن به تعريفی جامع با مشکل روبرواست.3
بازگشت کلمه جهانی شدن 4 به کلمه انگليسی گلوبال است که در بعضی فرهنگها به معنی يکجايي آمده است 5 و در جائی ديگر از آن تعبير به پوشش دادن همه جهان شده است6 .
البته کاربرد اصطلاح جهانی شدن برمی گردد به دو کتابی که در سال 1970 م . انتشار يافت . کتاب نخست « جنگ و صلح در دهکده جهانی » تاليف مارشال مک لوهان و کتاب دوم نوشته برژينسکی ، مسئول سابق شورای امنيت ملی امريکا در دوران رياست جمهوری ريگان بود . که مباحث کتاب نخست بر نقش پيشرفت وسايل ارتباط در تبديل دنيا به دهکده واحد جهانی متمرکز بود در حالی که بحث اصلی کتاب دوم درباره نقشی بود که امريکا می بايست برای رهبری جهان و ارائه نمونه جامع مدرنيسم به عهده می گرفت . 7
يکی از برداشتهای رايج استنباط جهانی شدن به معنای بين المللی شدن است . از اين ديدگاه واژه جهانی برای روابط برون مرزی است . از اين نظر پل هرست و گراهام تامپسون جهانی شدن را جريان يافتن گسترده رو به رشد تجارت و به کار انداختن سرمايه در ميان کشورها تعريف می کنند.8
شواهد اين نوع از جهانی شدن را می توان در شتاب فزاينده ارتباطات و رسانه ها و انتقال پيامها و انديشه ها در ميان کشورها دانست که بيشتر حول محور اقتصاد جهانی شکل می گيرد .
در معنای ديگر9 جهانی شدن را به معنای آزاد سازی می آورند10. که در اين جا جهانی شدن به فرايند برداشته شدن محدوديتهايي اطلاق می شود که دولتها در فعاليتهای ميان کشورها برقرارمی کنند و هدف آن بوجود آوردن اقتصاد جهانی آزاد است .11
با يک نگرش ديگر جهانی شدن به معنای جهان گستری است در واقع وقتی اليور رايزر و ب. ديويس در دهه 1940 فعل جهانی کردن را اختراع کردن آن را به معنای عمومی کردن و ادغام فرهنگهای روی زمين در يک نگاه انسان گرايانه پيش بينی کردند. در اين کاربرد واژه جهانی به معنای سراسر دنيا و جهانی شدن يعنی فرايند انتشار تجربيات و هدفهای گوناگون در دنياست .12
البته مفاهيم ابزاری جهانی شدن جنبه ديگری است که مورد توجه جامعه شناسانی چون گيدنز (1999) قرار گرفته است و بعضی همچون جيمسون (1998) با نگاه فلسفی به تحليل جهانی شدن پرداخته اند ، و در نهايت فرهنگ گراهايي همچون رابرستون (1992) و فيدرسون (1995) ابعاد فرهنگی جهانی شدن را توسعه داده اند. 13
در تعريف دقيق جهانی شدن با توجه به معانی و نظرات گوناگون همانطور که بيان شد ، هنوز وحدت نظری بين متفکران وجود ندارد . زيرا اين پديده به حد نهائی تکامل خود نرسيده و همچنان دستخوش تحول است و هر روز وجه تازه ای از ابعاد گوناگون آن نمايان می شود . اما در عين حال اکثر کسانی که در رابطه با جهانی شدن سخن گفته اند سعی کرده اند تا تعريفی به تناسب آنچه که مورد بحث آنها بوده از جهانی شدن ارائه دهند . که با توجه به تعاريف گفته شده می توان در يک رده بندی ابعاد مختلف اين پديده را اينطور بيان کرد:
از منظر رسانه ای
شايد بتوان گفت ظهور تکنولوژی پيشرفته ارتباطات نقش اصلی را دربوجود آوردن جامعه شبکه جهانی داشته است و بنظر می رسد يکی از نتايج مهم شبکه ای شدن ارتباطات اجتماعی در سطح محلی و جهانی ، تحول مفهوم زمان و مکان است . بر اين اساس مهم نيست که مردم در کجا هستند زيرا هر جامعه انسانی در حيطه صنعت جهانی ارتباط می باشد. اين تحول صنعتی کل جغرافيای جهان را دريک فضای مشترک واحد قرارداده است. صنايع ارتباطی مثل تلکس ، تلفن ، صدا و سيما ، ماهواره ، اينترنت همه همراه با پيشرفت صنايع نقليه تندرو موجب بوجود آمدن نيروی جديد در تعامل با منابع بومی و محلی قرار گرفته است و موجب ورود اطلاعات جديد و منابع جديد در زندگی بشر شده است. که بطور حتم منشاء تغييرات جدی در کل مسير زندگی انسان خواهد شد .14 البته اِما نومُل ريشتر « جهانی شدن » را شکل گيری شبکه ای می داند که در چارچوب آن اجتماعاتی که درکره خاکی دورافتاده بوده اند بوسيله ارتباطات جهانی به وحدت جهانی می رساند و در آن ادغام می گردند .15
از منظر اقتصادی
گروهی نيز به تعريف جهانی شدن از ديدگاه اقتصادی پرداخته اند و آن را يک پارچگی بازارهای مالی و گسترش تجارت جهانی می دانند وهمانطور که گفته شد افرادی مانند پل هرست و گراهام تامپسون به تبيين اين پديده از منظر اقتصاد پرداخته اند و عده ای معتقدند هيچ نهادی بدون رويکرد جدی تجارت بين الملل در کلاس جهانی قرار نمی گيرند و توجه به جنبه های نظری تجارت بين الملل و استفاده از ساز و کارهای آن برای شرکت جهانی الزامی است و و در واقع پيوستن به سازمان جهانی تجارت (W.T.O ) به منزله برداشتن تدريجی مرزهای تجاری بين کشورهاست .16
از منظر فرهنگی
همانطور که از نظرات متفکران غربی معلوم می شود عده ای هم از منظر فرهنگی به تعريف اين پديده پرداخته و جهانی شدن را يکسان سازی فرهنگها می دانند و اين ديدگاه باعث شده که عده ای قائل به شناور شدن معنای فرهنگ در پروسه جهانی شدن باشند به اين صورت که فرهنگ ديگر آنگونه که فرهنگ شناسان کلاسيک آن را تعريف می کردند منحصراً مجموعه ای از ارزشها و خاطرات ، باورها ، عقايد صرف در يک حوزه مشخص جغرافيائی نيست. زيرا فرهنگ در عصر جهانی شدن مفهوم گسترده ای می يابد و فرامرزی است. در نتيجه گسترش ارتباطات و اطلاعات ميان جوامع مختلف و تشديد آگاهی ابناء بشر در اين زمينه ، فرهنگها به طور اجتناب ناپذيری با هم آشنا شده اند و شاهد فرهنگ جهانی هستيم .17
از منظر سياسی
برخی هم از منظر سياسی به تعريف جهانی شدن پرداخته اند و بر اين اعتقادند که جهانی شدن بستر يگانه ای را برای کليه کشورهای جهان بوجود می آورد که در آن پيوند های بين المللی به حداکثر رسيده و واژه ملی جای خود را به واژه بين المللی خواهد داد و در آن نوعی همگرائی سياسی در غالب ليبرال دموکراسی شکل می گيرد . به نظر فرانسيس فوکوياما ، جهانی شدن به معنای يک پارچگی درهمه زمينه ها واستاندارد سازی سياست و فرهنگ و اقتصاد بر پايه ضوابط و ملاکهای غربی است .18
جهانی شدن پروژه يا پروسه
در ابتدا با يک نگاه نه چندان عميق به اين پديده شايد اين مسئله در ذهن شکل بگيرد که جهانی شدن بطور کلی خواه ناخواه بصورت يک پروسه اجتناب ناپذير دامن گير تمام جهان می شود . و بايد خود را در بس در اختيار آن گذاشت و مقاومت دولتهای ضعيف در مقابل آن منجر به عقب -ماندگی از توسعه و پيشرفت خواهد شد و بقول بعضی19 جهانی شدن يک واقعيت گريز ناپذير پر سابقه و دوسويه است و در طول تاريخ در شکلهای مختلف فرهنگی ،اقتصادی … شاهد آن بوديم و مسلمانان به جای مقابله با آن بايد از اين امکان استفاده لازم را بکنند .
اما با يک نگاه موشکافانه به اين مقوله بدست می آيد که اين روند کاملاً از پيش تعيين شده است و با توجه به طرح پايان تاريخ فرانسيس فوکوياما نظريه پرداز ژاپنی الاصل آمريکائی همگام با پيروزی ليبرال دمکراسی بر رقبای ايدئولوژيک خود نظير سلطنت مورثی، فاشيسم و کمونيسم در جهان، نظام ليبرال دمکراسی يکه تاز ميدان شد. و طبيعتاً برای رسيدن به اهداف ليبرالی ، امريکا که يگانه کشور قدرتمند نظامی و اقتصادی با توان فن آوری بالا ، خود را می شمارد با اهرم هايي که در اختيار دارد به سادگی می تواند بر روند تصميم گيری ها و فعاليتهای سازمان های بين الملل تاثير بگذارد و از طريق امپراتوری خبری و تبليغاتی خود ، الگوی مورد نظرش را تبليغ وتحميل کند پس می شود گفت : جهانی شدن روندی هدفدار است که در صورت ادامه يافتن به امريکائی شدن جهان خواهد انجاميد 20 که البته اين نکته هم حائز اهميت است که ما هميشه در طول تاريخ با روند رو به رشد تکامل علمی و صنعتی در جهان روبرو بوديم که طبيعتاً همه ملت ها را به فراخور ارتباطات موجود تحت تاثير قرار می دهد که اين فرآيند هر چند گريز ناپذير است ولی نه تنها راه رشد جوامع و شکوفائی آنها را سد نمی کند بلکه در مسير ترقی خود تعامل مشترک نسل ها را فراهم می سازد .
اما با توجه به تاريخ مدرنيسم در غرب از قرن بيستم به بعد با مفهوم ديگری از جهانی شدن که در دستور کار نظام سرمايه داری و عموماً صهيونيست درسرزمين امريکا قرار گرفت مواجه شديم که با به خدمت گرفتن محصولات علمی و فنی با يک برنامه ريزی سياسی و اقتصادی به استعمار ديگران پرداخت . که با تشکيل کانونها و پيمان های مشترک به تدريج کارتل ها و تراست های بين المللی شکل گرفت و طبيعی است که کشورهای در حال توسعه نتوانند کاملا با جريان توانمند و پرشتاب جهانی که با ايجاد حق وتوهای پنهان و آشکار در حوزه فرهنگ ، سياست ،اقتصاد به استحاله ملتها و ارزشهای آنها می پردازند هماوردی داشته باشند .21
اين در حالی است که می بينيم در دستور کار پروتکلهای دانشوران صهيون آمده 22« هر کشوری مجاز است که در نبرد با دشمن از هر وسيله و روش و نيرنگی … استفاده کند و هيچ يک از کارها خلاف اصول اخلاقی نيست » کاملا شعار هدف وسيله را توجيه می کند به کار گرفته شده و ملتها را به زير يوغ خود در می آورند چرا که معتقدند « … زور و فريب مردم تا آنچه را فريب کارانه به خودشان ميدهيم به عنوان يک امر صحيح بپذيرند و به درستی آن ترديد نکنند .23»
پس شايد به گزافه نگفتند عده ای که جهانی شدن هيولائی است در سيمای ژانوس که برای اشراف زاده ها خوشبختی ارزانی می کند در حاليکه سهم تهيدستان چيزی جز بدبختی و تنگدستی نيست و شايد چيزی که استعمار اقتصادی عصر ما را آزار دهنده تر می کند اين واقعيت است که در کنار فلاکتهای اقتصادی ثروت عظيم و فراوانی نيز وجود دارد که بطور نمونه شهروندان ايالات متحده سالانه هشت ميليارد دلار صرف لوازم آرايشی می کنند که اين مبلغ دو ميليارد بيشتر از هزينه لازم برای تأمين آموزش ابتدائی تمام مردم جهان است. يا اينکه اروپائی ها سالانه 11ميليارد صرف خريد بستنی می کنند اما می دانيم که فقط 9 ميليارد دلار می تواند آب و بهداشت عمومی مردم جهان را برای مدت يکسال تضمين کند .24
مبانی فکری فرهنگی غرب در بستر جهانی شدن
1- اُمانيسم و فردگرائی : اين انديشه در واقع با شعار بهره وری عادی و سالم از برکات زندگی در سايه يک تمدن پيشرفته با استفاده از قانون اعتدال در غرب شکل می گيرد. اما حوادث و تحولات جهانی در عمل نشان ميدهد که اين تفکر خواهان انواع لذتها وزيبائی های مادیاست بطوريکه اميد ازآسمان را گرفته و آرزوهای خويش را در زمين و درغرائز حيوانی می جويند .25
جان مايه اصلی جهانی سازی کنونی انسان پرستی است که فردگرائی اوج آن می باشد که با مؤلفه های ميل شخصی و عقل ابزاری به پيش می رود تا بشر را بسوی لذت هرچه بيشتر نزديک کند .
2- نسبيت گرائی : دستاورد مهم امانيسم برای رهائی انسان از فشار وجدان بيدار برای توجيه عملکرد های او و نسبی کردن ارزشهاست؛ يعنی جداسازی ارزشها از واقعيات و اينکه معيار حق و باطل خود انسان است و خواست اوست . ايريس مورداک معتقد است :« ارزشها قبلا به مفهومی در عالم اعلی رقم زده شده بود هم اکنون به دامان انسان سقوط کرده است . واقعيت متعالی وجود ندارد . تصور از خوب غير قابل تعريف و تهی است و انتخاب انسان آن را پر می کند .»26
3- سکولاريسم : از ديگر پيامدهای قهری جهانی سازی است . گرايش به پاکسازی جامعه و فضای زندگی در حوزه اقتصاد ، سياست و فرهنگ از ارزشهای دينی است؛ زيرا ارزشهای دينی می تواند از شتاب اهداف توسعه بکاهد که البته می توانيم در اين بازی قدرت در پديده جهانی سازی افکار صهيونيستها را نيز يافت .چرا که آنها معتقدند : که بايد مذهب را ريشه کن سازند و اصل اعتقاد به خدا را از اذهان بيرون آورند و مردم را متوجه صنعت و تجارت سازند .زيرا با اين کار تمام ملتها به کسب و کار و سودآوری و دنيا گرائی مشغول می شوند و از توجه و پرداختن به دشمن مشرک غافل می شوند .27
غرض از طرح مباحث بالا اين است که نشان دهيم مسئله حقوق زنان و جريانهای دفاع از حقوق زن در روند پر شتاب جهانی در چه بستری فکری فرهنگی مطرح شده است و آن ريشه ها چگونه به برآمدن ميوه هايي چون فمينيسم و شکل گيری معاهدات بين المللی در دفاع از حقوق زنان انجاميده است.
اين اصول ياد شده محصول تحولات اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی غرب بود .لوسين گلدمن که خود يکی از متفکران وفادار به انديشه روشنگری در عصر حاضر است در کتاب فلسفه روشنگری به خوبی از اين ارتباط پرده برمی دارد و نشان ميدهد که خودمداری ، برابری ، آزادی ، حق مالکيت … همگی از خواسته های طبقه متوسط شهری و سرمايه دار است و مهمترين عنصر را مبادله آزاد Exchange می داند که اساس اقتصاد را می سازد و اين عنصر به تعريفی از انسان نياز دارد که بر اساس ميل به تحصيل بيشترين سود و تلاش برای بدست آوردن حداکثر امکانات مادی عمل کند .28
آزادی در روابط اجتماعی و شتاب در تغيير باورها و هنجارهای اجتماعی به منظور هماهنگی و همسويي با تحرک سرمايه گذاری جهانی از نيازهای نظام ليبرال است .
لذا در عصر روشنگری در ابتدا به حقوق زنان بی اعتنايي شد زيرا آن نظام حاکم به نيروهای زنان در عرصه اقتصاد نيازی را نمی ديد . اما از قرن بيستم به بعد نظام سرمايه داری در يک طيف جهانی به نيروی کار زنان نيازمند شد .لذا به ندای حق خواهی زنان پاسخ داد .
ويل دورانت مورخ معاصر می گويد آزادی زن از عوارض انقلاب صنعتی است. زيرا موجب شد تا زن صنعتی شود زيرا زنان کارگران ارزانتری بودند و کار فرمايان آنان را بر مردان سرکش سنگين قيمت ترجيح می دادند . لذا ندای خودکفائی اقتصادی زنان شعار روز شد29و حتی در حال حاضر در بسياری کشورها مثل کانادا در برابر کار يکسان دو حقوق متفاوت به زن و مرد داده می شود .30
اما بقول استاد مطهری رشد روز افزون صنعت که بيش از نياز واقعی انسانها بود به ضرورت تحميل کالا بر مصرف کننده انجاميد که می بايست با ترفندهای زيادی و بکارگيری همه وسايل ارتباطی ، فکری و هنری انسانها را به عامل بی اراده مصرف تبديل کند . و قدرت سرمايه داری بار ديگر سراغ بهره کشی از زن برآمد اما اين بار نه از نيروی بدنی و کار زن بلکه از نيروی جاذبه و زيبائی او و گرو گذاشتن شرافت و حيثيتش و از قدرت افسونگری زنان در تبليغات و تحميل کالاهای توليدی به دنيا استفاده کرد ،که بديهی است همه اينها را به حساب آزادی و تساوی با مرد گذاشت .31
متأسفانه شاهديم که زنان همه عُرضه خود را در عَرضه خود ديدند غافل از آنکه به نوعی از ستم تاريخی رهائی يافتند و به زير يوغ استعمار نوين و مدرنيسم با شعارهای فريبنده قرار گرفتند و برای رهائی از وجدان بيدار او را به دامن فردگرائی و نسبيت در ارزشها فراخواندند که هر فکر بيداری را خفته گرداند.
لذا زنان دچار يک ورشکستگی فرهنگی شدند که اوج آن با سکس و بی بندوباری خاتمه می يافت . تجاوز به عنف و سوء استفاده جنسی سرنوشت زن عصر پست مدرن را رقم می زند . زنان نه تنها هدف اصلی اکثر فيلم های پر خشونت و سکس شدند بلکه بايد کاملا مطابق معيارهای کليشه يي رسانه ها عمل می کردند .
زنان غربی از بند اسارت در خانه رها شده اند وعده ها و آزادی های جديد برايشان مسجل شد اما پيامد آن غربت و تنهايي ، آزار و خشونت و تجاوز و بهره کشی مضاعف بود32 . و امروزه همه شهرهای دنيا از آريزونا گرفته تا آفريقای جنوبی و از آنجا تا کراچی و سيدنی همه وسايل زندگی و خوراک و پوشاکشان يکجور شده و حتی آرزوهايشان يکسان شده و از غايت حيات خود خواست واحد دارند .
اين فرهنگ همرا با سينمای هاليوود و محصولات مک دونالد در رديف صادرات دنيای غرب قرار می گيرد .و اين جاست که با سلاح رسانه ها - ماهواره – اينترنت در غالب توسعه فرهنگ از پيش تعيين شده دهکده جهانی را سازمان دهی می کنند .
در اين رهگذر از اهرمهای فشار مهمی که به تحميل فرهنگ جهانی می پردازد وبدست سرمايه دار جهانی است می توان سازمانها و موسسات بين المللی را نام برد .همچون سازمان تربيتی ، علمی و فرهنگی ملل متحد ( يونسکو ) و کمسيون حقوق بشر می باشد . هدف تعريف شده يونسکو ترويج و کمک به برقراری و حفظ و صلح و امنيت جهانی از طريق رشد و تعالی فرهنگ و آموزش و پرورش در ميان ملتهاست .اما متأسفانه طراحان استراژی همسان سازی فرهنگی همواره در پی اين بودند که ازاين سازمان نير برای رسيدن به اهداف خود سوء استفاده کنند .33
پرفسورهربرت آی شيلراستاد دانشگاه کاليفرنيا ازفرآيند فرهنگ سازی جهانی باعنوان امپرياليسم فرهنگی يادمی کند ومی گويد : واژه امپرياليسم فرهنگی نشان دهنده نوعی نفوذ اجتماعی است که از طريق ان کشوری اساس تصورها، ارزشها ، معلومات ، و هنجارهای رفتاری و همچنين روش زندگی خود را بر کشورهای ديگر تحميل می کند .34
طبيعتاً همسان سازی فرهنگ جهانی راهی برای ايجاد ثبات سياسی درجهان است و زمينه لازم را برای رسيدن غرب به منافع سياسی و اقتصادی فراهم می سازد و با ايجاد حس اعتماد در بين مردم جهان نظام سرمايه داری به تضمين منافع اقتصادی دراز مدت در غالب مصرف کالاها دست می يابد همان چيزی که بعضی به آن استعمار کوکا کولايی می گويند و چه متين و جالب رهبرانقلاب فرمود: تا خانمها توجهشان به اين است که فلان مدازغرب بايد بيايد فلان زينت بايداز آنجا سرايت کند … نمی توانيد مستقل باشيد اگر بخواهيد شما را به اينکه يک ملتی هستيد بشناسند و بشويد يک ملت از تقليد بايد دست برداريد تا در اين تقليد هستيد آرزوی استقلال را نکنيد .35
زنان در هر جامعه ای بطور مستقيم در شکل گيری فرهنگ و تمدن آن جامعه نقش بسزايي دارند و نقش آنان در پايداری و نابودی تمدنها بر کسی پوشيده نيست و همانطور که امام راحل فرمودند زنان در استقلال يک کشور می توانند بسيار تاثير گذار باشند . بحث از زوايای مثبت و منفی نقش زنان در سرنوشت معنوی و مادی انسانها بحثی گسترده است که جايگاه خاص خود را می طلبد .
گرايش طبيعی زنان به زيبائی ، آراستگی ، زيور و زينت دنيوی می تواند خود مايه دلپذير شدن فضای خانه و خانواده گردد و موجب رونق حيات مادی اعضا گردد اما همين موهبت الهی اگر در مسير تعادل قرار نگيرد می تواند مايه ابتذال زن و خانواده شده و حيات معنوی آنها را به مخاطره اندازد و همه را اسيراميال و غرايز پست مادی کند . تاثير پذيری شديد مردان از زن و خانواده می تواند عاملی برای حرکت پسران و همسران در مسير عبوديت عارفانه باشد و از سوی ديگرمی تواند موجب بازداشتن آنها از هر فداکاری و گذشت برای حفظ ارزشهای انسانی و صيانت از سرمايه های مادی و معنوی اجتماع شود .
همينطور نقش حساس زنان در اقتصاد خانواده وتعيين الگوی مصرف می تواند خانواده را به سوی فرهنگ ساده زيستی و قناعت وخود داری ازمصرف کالاهای غير ضروری سوق دهد که اگردرمسيرمخالف تغيير جهت دهد می تواند خانواده ،اجتماع و کشور را بسوی اهداف اُمانيستی و زندگی مرفه و اسراف و تبذير رهنمون شود .36
از آنجا که نيمی از جهان را زنان تشکيل می دهند و در شکل گيری الگوی شخصيتی نيمه ديگر زنان نقش بسزايي دارند لذا اين نقش حساس در شکل گيری فرهنگ و مدنيت يک قوم و ملت باعث شده که نظريه پردازان فرهنگ جهانی و کسانيکه در پی همسان سازی فرهنگها هستند دربرنامه ريزی خود زنان را مورد توجه قرار می دهند و آنان را بعنوان نقطه عطف فعاليتهای خود در نظر بگيرند .
از اين جهت همراه با ترويج دمکراسی، سکولاريسم ، توسعه ، اقتصاد آزاد … به عنوان نسخه های رهايي بخش ملتها فمينيسم ( زن گرائی ) را در سراسر جهان مطرح کردند و به مدد روشنفکران بومی کشورهای شرقی درصدد تلقی اين انديشه اند که آنها هم می خواهند حقوق از دست رفته خود را باز يابند که در اين گذر چاره ای جز بهره گيری از راهکارهای فمينيسم و کنارگذاری ارزشهای بومی و دينی ندارند37. ومی توان بروز اين اهداف شوم را در نظرات صهيونيسم جهانی يافت که می گويد:… کلمات آزادی – عدالت – برابری کلماتی هستند که بوسيله آنها مبلغان و عمال بی جيره مواجب ما موفق شدند در چهار گوشه دنيا تعداد بيشماری را به زير بيرق ما درآورند . در حالی که اين کلمات همواره مثل خوره به جان آنها افتاده و امنيت و آسايش را از خانه های آنها ريشه کن کرده و روح همبستگی را از آنها گرفته است .38
حقوق زن در روند جهانی شدن :
بعد از سلطه قدرتهای بزرگ بر منابع اقتصادی و سياسی جهان آنچه بعنوان يک نيازمندی بويژه پس از جنگ جهانی دوم خود را نشان داد تدوين يک سری قوانين و خطوط جهانی بود که بواسطه آن بتوان نظم و چارچوبی را بر کشورهای جهان حاکم کرد زيرا بيم آن می رفت که با تزاحم قدرتهای بزرگ درشرق و غرب هرآن حيات بشری دچار تهديد جدی و جبران ناپذيری گردد . لذا تشکيل سازمان ملل متحد همزمان با پايان يافتن جنگ جهانی دوم نقطه عطفی در تاريخ روابط دولتها بود . ضرورت هماهنگی فرا منطقه ای و اتخاذ سياستهای هماهنگ در جامعه بين الملل اين سازمان جهانی را در جايگاه مديريت نظام بين الملل قرار داده است و در راستای اِعمال اين مديريت ، تدوين معاهدات بين المللی نقشی مهم و اساسی در تنظيم رفتارهای جامعه جهانی و حرکت به سمت نظم واحد ايفا می نمود .
به هر حال جامعه جهانی خود را نيازمند به وضع يکسری قواعد و قوانين جهانی می ديد که می توانست مايه اميدواری بسياری ملتها باشد. اما آنچه از عملکرد اين معاهدات بين المللی و به ويژه ناظران و متوليان و نوع پيگيری آنها در برابر کنوانسيونها و معاهدات بر جای مانده ، اين بود که عليرغم اينکه می توانستند نقطه تسلی برای بشر باشند به نقاط تسلط بر بشر تبديل شدند و عملا منشورها و قواعد معاهدات بين المللی حقوق بشر و کنوانسيون رفع تبعيض از زنان تا کنوانسيو ن حقوق کودک به حربه ای برای افکار سازی جهانی در يک دهکده جهانی به نفع قدرتهای بزرگ تبديل شدند و ابزار توجيه آنها برای ابعاد تسلط شان گرديد.
اين معاهدات با هدف همگرائی جهانی بين سياستها ، سرمايه ها ، و نيروهای انسانی در جهان مطرح شد و در بسياری از موارد مفاد و محتوايش حاوی خطوطی بود که انهدام فرهنگها و قوانين و سنن کشورها را در برداشت و در مواردی هم که خالی ازاشکال بود مصداق کلمةُ الحق يُراد بها الباطل بود که حرف حقی با اراده باطل بکار گرفته می شد و صرفاً قصدشان اهداف غير خير خواهانه و غير انسانی بود .39
موضوع کنوانسيون رفع تبعيض از زنان که به دنبال شکل گيری جنبشهای دفاع از حقوق زن و فمينيست شکل گرفت که به عنوان مهمترين سند سازمان ملل متحد پيرامون زنان در سال 1979(1358) به تصويب مجمع عمومی سازمان ملل رسيد . اين معاهده در 30 ماده تنظيم شده که از جامعه جهانی می خواهد با يک نگاه جهانی به زن او را در فرصتهای برابر در قبال مرد در خانواده و محيط اجتماعی قرار دهد .40
به دنبال آن 4 کنفرانس جهانی با هدف يکسان کردن قوانين و مقررات حاکم بر زنان در کشورهای مختلف تشکيل شد که عبارتند از : کنفرانس مکزيکوسيتی (1975) – کنفرانس کپنهاک (1980)- کنفرانس نايروبی (1985) – کنفرانس پکن (1994) که البته طرفداران آن با اعتقاد به اينکه سوای تفاوتهای زيستی يا بيولوژيک بين زن و مرد با تعريفی اجتماعی دارد که جامعه به زنان و مردان با توجه به فرهنگ و سنت اطلاق کرده به شدت به دنبال فرصتهای برابر با مردان هستند .41
مدعيان پذيرش اسناد بين الملل بر اين باورند که با اين الحاق گام مهم در روند و فرايند شکل گيری قوانين يکسان و هماهنگ در سطح جهانی برداشته می شود زيرا امکان ندارد کشوری بدون نياز از کشورهای ديگر بتواند زندگی کند و هرگونه تعاملی با جهان اطراف ، وقتی امکان پذير است که در نظام واحد جهانی مطرح باشد و تنها چيزی که می تواند ظرف اين تعامل باشد پذيرش کنوانسيو ن است .42
حتی درجريان همه گير شدن حقوق در جهان عده ای می گويند : « در قصه حقوق بشر ما به يونيورساليسم ( انگاره های عام و همه شمول ) احتياج داريم يعنی بايد يک حقوق مبنايي عام را برای همه آدميان به رسميت بشناسيم و الا حقوق بشر با نفی حقوق بشر مساوی است …»43
و اين در حالی است که طرفداران توسعه اصرار دارند زنان از هر فرصتی با ديدگاههای سنتی مخالفت ورزند و به دولتها بقبولانند که بدون حضور آنها انتقال قدرت و توسعه متوازن ممکن نيست تا دستيابی به اهداف کنوانسيون که خواست قلبی زنان جهان است تأمين شود .44
البته گسترش ارتباطات و روند رو به ازدياد پيمان ها و کنوانسيون ها و اتحاديه های بين المللی باعث تقويت روز افزون حقوق بين الملل شده و اين فکر را به ذهن می رساند که در آينده نه چندان دور مرزها کم رنگ شده و حاکميت دولتها تضعيف شود و حقوق جهانی و يکسان در همه کشورها تحميل شود . اما سؤال مهم اين است که واقعاً کدام حقوق قابليت جهانی شدن را دارد ؟ آيا حقوقی که دولتهای استکباری بر مجامع بين الملل تزريق می کنند و با ادعای حکومت بر دهکده جهانی به تدوين سياستهای فرهنگی – سياسی – اقتصادی و حقوقی می پردازند: بايد مورد پذيرش باشد ؟
امروزه تلاش می شود که کنوانسيون رفع هر گونه تبعيض عليه زنان به عنوان معتبرترين معيارهای بين المللی برای رفاه زنان به سراسر جهان تحميل شد تا جايي که در بند 39 بخش دوم اعلاميه کنفرانس جهانی حقوق بشر وين در سال 1993 آمده « سازمان ملل بايد دولتها را به پذيرش کنوانسيون تشويق کند به گونه ای که تا سال 2000 تمامی دولتها کنوانسيون را تصويب کنند .»45
و اين در حالی است که بسياری از مواد اين کنوانسيون با حدود 90 مورد از احکام و قوانين داخلی و فقه اسلامی و بسياری از ارزشهای اخلاقی و ملی کشورمان در تغاير کامل است و مورد انتقاد جمع کثيری از علما و انديشمندان بويژه رهبر معظم انقلاب قرار گرفته است. 46
مواد اين کنوانسيون بيش از آنکه به ارتقای وضعيت حقوقی و اجتماعی زنان درکشورهای مختلف ياری رساند به تحقق آرمان سردمداران نظام سلطه جهانی برای همسان سازی فرهنگ و از بين بردن ارزشهای اخلاقی و مذهبی حاکم بر کشورهای غير غربی کمک می کند .
در همين راستا بارها و بارها رهبر فرزانه انقلاب فرمودند : حرکت در جهت احقاق حقوق زنان در جامعه اسلامی و در جامعه ما حتما بايد انجام بگيرد منتها بر مبنای اسلامی و باهدف اسلامی .47
پس چه نيکوست که متوليان امور دينی و کارشناسان در زمينه تدوين منشوری از حقوق زنان که مجموعه از مبانی اسلامی و اخلاقی باشد همت گمارند و و آن را به مجامع بين المللی عرضه نموده تا کارآمدی قوانين و حقوق دين اسلام هر چه بيشتر به جامعه جهانی نمايان شود .
جهانی سازی چالشها و فرصتها
با توجه به مطالب گفته شده در ابعاد مختلف پديده جهانی سازی بدست آمد که موافقان و مخالفان زيادی در مقابل اين پديده هستند که دريک چشم انداز کوتاه می توان از نگاه کسانی که به اين پديده با ديد مثبت می نگرند به چند مولفه اشاره کرد :
1- انتقال سريع اطلاعات و افکار
2- ارزان شدن و بروز شدن آموزش فراگير
3- کوتاه شدن مسير و کم شدن هزينه 48
4- تقويت امنيت انسان با نظارت بر رژيم های جهانی برایکنترل جنگ افزارها
5- گسترش نظارت فوق دولتی بر بازارهای مالی جهان
6- توجه به عدالت جنسيتی در زمامداری جهان و شغل زنان
7- افزايش مشارکت دولتهای محلی درسياستهای جهانی
8- مقابله با جهانی شدن نئو ليبرال
9- افزايش مشارکتهای مردمی49
در مقابل می توان گفت به رغم نظر برخی از نويسندگان جهانی شدن چه در حوزه نظر و چه در ميدان عمل با چالشها و کاستی ها و ضعف های فراوانی رو به روست که در اين رهگذر به چند نمونه آن اشاره می کنيم:
1- سلطه سياسی – اقتصادی – فرهنگی … نظام سرمايه دار بر کل جهان و تحت فشار قرارگرفتن ارزشهای دينی و بومی کشورها50بويژه اسلام
2- تحميل نظام حقوقی غرب در شکل معاهدات و ميثاقهای بين المللی
3- تغيير نظام ارزشی و تزلزل خانواده و ترويج بی بندوباری
4- تغيير چهره ظلم بر عليه زنان 51
5- تخريب محيط زيست با فعاليت بی حد و حصر شرکتهای ضد مليتی در استفاده بی جا از طبيعت 52
6- افزايش معضلات حقوق بشر با معاهدات و کنوانسيونهای جهانی
7- گسترش جرايم و خلاف ها و قاچاق زنان و کودکان
8- بی هويت کردن انسانها و حذف مليت و انتساب دينی
9- تبديل جهان به دو قطب غنی و ضعيف از نظر اقتصادی و گسترش نابرابری و بهره کشی از مستضعفان و افزايش نرخ بيکاری53
10- رواج فرهنگ تجمل پرستی و مصرف گرايي در تمامی جهان ، بويژه در بين زنان
حضور مسلمانان در روند جهانی شدن
با توجه به اين مشکلات ، نارسائی ها و کاستی ها و نيز با دقت و تامل در نيازها و خواسته های بشر در حرکت به سوی يکپارچگی و اتحاد جهانی _ که متناسب با فطرت آنان است _ به اين نتيجه روشن و بديهی دست می يابيم که اينک بهترين فرصت و موقعيت برای ترسيم چهره ای روشن و گويا از نظام جهان مهدوی و دين اسلام است .
زيرا دين خصوصاً دينی جامع ماننداسلام که ادعای پاسخ گويي به همه نيازهای اساسی جامعه انسانی را دارد و برای همه ابعاد مختلف زندگی انسان ارائه طريق می کند و حتی در روابط اجتماعی و بين المللی بامسلمين و غير مسلمين زبانی گويا و متين دارد به عنوان يک منبع قدرت می تواند حاوی پيامهای مهم و کارسازی باشد . لذا با توجه به شرايط و مقتضيات زمان و تعريفی مناسب از آن و تشخيص عوامل انحطاط و پيشرفت و طی کردن مسير تعادل در پيدا کردن بهترين روش می تواند رهيافت مناسبی دراين رهگذر باشد ، منتها بايد به اين نکته دقت کرد ، هر زمان هر چه پيدا شد چون پديده قرن است پس بايد تابع آن شد ، تفکر غلط و دور از عقل است .54
در اين راستا امير مومنان می فرمايد : «اليمين و الشمال مضلَّةٌ و الطريق الوسطی هی الجادَّة»55راست روی و چپ روی گمرا کننده است . راه راست راه مستقيم است.
پس شناخت کامل مبانی و تکنولوژی جهانی سازی و مدرنيسم و ارائه نظريه های روشن در اصلاح ساختار سياسی ، حقوقی ، اقتصادی و فرهنگی در سطح بين المللی ، از راههای حضور جدی در صحنه جهانی است و پروژه اسلامی کردن فن آوری و دانش و فرهنگ در مفهوم درست آن می تواند از لوازم اين حضور باشد . در اين راستا می توان از وسايل ارتباط جمعی فرصتهای لازم را بدست آورد .که ممکن است البته مورد استقبال جهانی قرار نگيرد ولی بر کسی پوشيده نيست که در زمان فعلی بيش از هر دوره ديگر گوشها و چشم های متعددی در اقصی نقاط دنيا برای شنيدن احکام اسلام آماده است و بقول بيان شريف امير مومنان : « ايها الناس لا تستوحشوا فی طريق الهدی لقلة اهله»56 نبايد از حق کناره گرفت به خاطر اينکه در اقليت هستيم .
در اتوبان رسانه ها می توان به معرفی شايسته ترين الگوی عالم و رسوا کردن تمام الگوهای دروغين وفاسد به مبارزه با اين غارت فرهنگی رفت . با يد گل وجود اهل بيت (عليهم السلام) و بويژه جمال دل آرای بانوی نمونه اسلام فاطمه زهرا (سلام الله عليها) را به دنيا نشان داد تا عطر روح افزای اقتدا به سيره ايشان فضای جهانی را پرکند.57 و بايد به خاطر سپرد که حکومت جهانی مهدوی (عجل الله فرجه) خط بطلانی بر انواع گوناگون حکومت ها ، نظريات و برنامه های ارائه شده در عرصه جهانی است به طوری که تمامی اين نظريات و حکومتها امتحان خود را پس خواهند داد و مردم به پوچی ، ضعف و بطلان آن پي خواهند برد و با آغوش باز پذيرای « دولت عادلانه مهدوی » خواهند بود چنانکه امام صادق فرمود : امر ظهور واقع نمی شود مگر بعد از آن که هر طبقه ای به حکومت برسند و ديگر طبقه ای در روی زمين باقی نباشد که حکومت نکرده باشد تا ديگر کسی نتواند ادعا کند که اگر زمام امور به دست ما می رسيد ما عدالت را پياده می کرديم . آن گاه حضرت قائم (عجل الله فرجه) قيام کرده ، حق و عدالت را پياده می کند .58
نبايد فراموش کرد که اَلاسلام يَعلو و لايُعلی عليه . پس بويژه در بحث رهائی جامعه زنان از جاهليت مدرن و ناکارآمدی الگوهای بيگانه می توان با تکيه بر اصول اسلامی زنان را به يک خود باوری در عرصه فعاليتهای مهم و سرنوشت ساز و تعليم و تربيت جامعه انسانی رساند وشان مادری را به افق اعلای خود نزديک ساخت و با تبيين اين مسئله که با محوريت شرط تناسب در نظامهای حقوقی می توان به عدالت واقعی دست يافت از تنش های موجود ميان جامعه اسلامی در بحث حقوقی جلوگيری کرد و عملکرد غلط بعضی مسلمانان را در اجرای حقوق زنان به پای شجره طيبه اسلام نگذاشت که : اسلام به ذات خود ندارد عيبی ، هر عيب که هست از مسلمانی ماست .
چرا که کتاب آسمانی و رهائی بخش ما قرآن کريم افق اعلای جايگاه زن و مرد را اينطور ترسيم می کند :
« من عمل صالحاً من ذکر اَو اُنثی و هو مومن فلنحيينه حياة طيبة و لنجزينهم اجرهم باحسن ما کانوا يعلمون »59
هريک از مرد و زن که کار نيکی به شرط ايمان به خدا به جای آرد ما او را درزندگانی خوش وبا سعادت زند ه می گردانيم و پاداشی بسيار بهتر از عمل نيکی که کرده به او می دهيم و باز در يک نگاه متعالی می فرمايد هيچ تفاوتی در ويژگيهای ذاتی انسانی در تلاش برای رسيدن به مراتب کمال نيست .
«ان المسلمين و المسلمات و المومنين و المومنات و القانتين والقانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين والصائمات و الحافظين فروجهم والحافظات و الذاکرين الله کثيراً و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظيما»60
همانا کليه مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان اهل طاعت و عبادت و مردان وزنان راستگوی و مردان و زنان صابر و مردان و زنان خداترس خاشع و مردان وزنان خيرخواه مسکين نواز و مردان و زنان روزه دار ومردان و زنان با حفاظ خوددار از تمايلات حرام و مردان و زنانی که ياد خدا بسيار کنند برای همه آنها خدا مغفرت و پاداش بزرگ مهيا ساخته است.
پس با بررسی دقيق مشکلات زنان می توان باتکيه بر فرهنگ غنی اسلامی زمينه شکل گيری حکومت جهانی مهدوی(عجل الله تعالی فرجه) را که دشمن سرسخت استعمار سرمايه داری است فراهم کرد .
زيرا جهانی سازی اسلامی راهی ميانه را در پيش می گيرد دنيا طلبی و فردگرائی افراطی سرمايه داری و آزادی های عنان گسيخته در مالکيت فردی را تنها معيار نمی شناسد و بر محور حق و عدل در رابطه بين انسانها دور می زند و با هر گونه مانعی برای دست يابی به حقوق انسانها می ستيزد . و اگر ما نتوانيم به درستی ، ابعاد و زوايای مختلف الگوی رهائی زنان را در انديشه مهدوی در عصر حاضر بازگو کنيم و نسبت و ارتباط آن را با جهانی شدن بسنجيم ، از قافله انديشه و گفتمان روز به دور خواهيم بود و نخواهيم توانست درک و فهم بشری را درباره آينده درخشان جهان به خوبی شکل دهيم .
ملل مختلف در جهان بويژه داعيه داران رهائی زنان از تبعيض را بايد به اين باور نزديک کرد که جهانی شدن حکومت مهدوی (عجل الله فرجه) به معنای جهانی شدن فضيلتها ، عدالتها _ فيملأ الارض به قسطا و عدلا کما ملئت جوراً و ظلماً61 _ نيکی ها ، برابری ها و معنويتها خواهند بود.
مردم بويژه زنان در عرصه حکومت جهانی مهدی موعود (عجل الله فرجه) فرصتی خواهد يافت که خوب بينديشند و حکمت و دانش واقعی را بياموزند بطوريکه زنان در خانه خود به کتاب خدا و سنت پيامبر حکم می کنند . 62
امنيت و آرامش چنان در جهان سايه گستر می شود که زنان به تنهايي بين کشورها رفت و آمد می کنند بدون ترس از خطرات و ناکسان .63
در عرصه حکومت مهدوی (عجل الله فرجه) مردم ياد می گيرند يکديگر را دوست بداريد به حق هم تجاوز نکنند ، توحيد محورو اخلاق گرا باشند و جامعه ای عاری از فساد و تباهی تشکيل دهند … در مدينه فاضله مهدوی همه جا نحن از عدالت و قسط است و ديگر اثری از تبعيضها ، ظلمها بر عليه زنان و کودکان نخواهد بود و مردم شاهد لبريز شدن زمين از عدل و داد خواهند بود و دامنه عدالت او تا اقصا نقاط جهان و زوايای ناپيدای جامعه گسترده خواهد شد . به اميد آن روز
پی نوشت ها
1. قرآن کريم ، سوره قصص ، آيه 4
2 .شولت ، يان آرت : نگاهی موشکافانه بر پديده جهانی شدن ، مسعود کرباسيان ، علمی فرهنگی ، تهران ، 1382، ص7
3.اصغری ، محمود : نگاهی به چيستی پديده جهانی شدن ، انديشه حوزه ، شماره 40 ، دانشگاه علوم رضوی ،مشهد، 1382،ص6
4. Globalization
5. حييم ،سليمان: فرهنگ معاصر، 1375،ص358
6. Global - Covering or affecting the whole world Ashornby, Oxford Advance, Nashergahan, 1374- P 503
7. صاحبی ، محمد جواد : جهانی شدن ودين ، مقالات چهارمين کنگره دين پژوهان ، نشر احياگران ،1382
8. پيتر مارتين ، هانس ، هارالد شومن : دام جهانی شدن ، حميدرضا شهميرزادی، دانش و انديشه معاصر، تهران، 1381،ص13
9. شولت ، يان آرت: نگاهی موشکافانه بر پديده جهانی شدن، ص7
10. Liberalization
11. Universalization
12.همان ، ص9
13. صاحبی ، محمدجواد: جهانی شدن و دين ،ص131
14. همان
15. اصغری ، محمود : نگاهی به چيستی پديده جهانی شدن،ص11
16. صانعی پور،محمود:استراژی جهانی شدن شرکتها و موسسات ، سيمرغ،1379،ص11
17. هينس، جف: دين و جهانی شدن…، داوود کيانی،پژوهشکده مطالعات کاربردی، تهران، 1381 ص10
18. اصغری ، محمود : نگاهی به چيستی پديده جهانی شدن، ص1
19. هافمن،مرادويلفريد: جهان وآينده جهان اسلام، بازتاب انديشه ، شماره17، مرکزپژوهشهای صداوسيما، قم،1382، ص61
20. پيتر مارتين ، هانس ، هارالد شومن : دام جهانی شدن، ص16
21. بازتاب انديشه ، شماره17،ص63
22. نويهض،عجاج: پروتکلهای دانشوران صهيون، حميدرضاشيخی،آستان قدس رضوی ، مشهد ،1381، ص252
23.همان ، ص256
24.آرياس،اسکار: چالش اخلاقی جهانی شدن،صادق باقری،انديشه حوزه، شماره40،دانشگاه علوم رضوی، مشهد ،1382 ، ص132
25. زيبائی نژاد، محمدرضا، محمدتقی سبحانی: درآمدیبرنظام شخصيت زن در اسلام، ج1، دارالثقلين، قم،1379، ص20
26.همان ، ص26
27. نويهض،عجاج: پروتکلهای دانشوران صهيون، ص279
28. زيبائی نژاد، محمدرضا:درآمدیبرنظام شخصيت زن در اسلام، ص33
29. مطهری ، مرتضی: نظام حقوق زن در اسلام ،صدرا، تهران،1382، ص17
30. ليس تورس، اماری، روزا ريودل روزاريو:جنسيت و توسعه، جواد يوسفيان ، بانو، تهران، 1375،ص26
31. مطهری ،مرتضی: نظام حقوق زن در اسلام، ص18
32.احمد، اکبراس:پست مدرنيسم و اسلام،فرهاد فرهمندفر، نشرثالث، تهران، 1380،ص497
33. شفيعی سروستانی،ابراهيم:جريان شناسی دفاع از حقوق زنان،تازه های انديشه،ش8،موسسه طه، قم،1379 ،ص 18
34.همان، ص31
35. جايگاه زن در انديشه امام خمينی ره، موسسه تنظيم آثار امام خمينی، تهران،1378،ص226
36. شفيعی سروستانی،ابراهيم: تازه های انديشه،ش8 ، ص40
37.همان ، ص42
38. نويهض،عجاج: پروتکلهای دانشوران صهيون،ص258
39. سويزی ، مهری:کتاب زنان ،ش16، شورایفرهنگی اجتماعی زنان، تهران،1381،ص3
40. زيبائی نژاد، محمدرضا: درآمدیبرنظام شخصيت زن در اسلام، ص100
41. ليس تورس، اماری: جنسيت و توسعه، ص15
42. راعی ، مسعود:الحاق به کنواسيون از منظر موافقان و مخالفان ، بازتاب انديشه، ش46، مرکزپژوهشهای صدا وسيما، قم، 1382،ص54
43. تشکری، زهرا: زن در نگاه روشنفکران،طه،قم،1381، ص89
44. کار، مهرانگيز: رفع تبعيض عليه زنان، قطره، تهران،1378، ص41
45. شفيعی سروستانی،ابراهيم: تازه های انديشه، ش8 ، ص39
46. بررسی وارزيابی کنواسيون محو کليه اشکال تبعيض عليه زنان ، مرکزپژوهشهای صدا و سيما ، قم، 1376 ، ص43
47. زن ريحانه آفرينش ، نشر آثار مقام معظم رهبری، قم ، 1381، ص102
48. ولايتی ، علی اکبر: جهانی شدن ، فرصتهاو پيامدها ، انديشه حوزه، ش40، ص174
49. شولت ، يان آرت : نگاهی موشکافانه بر پديده جهانی شدن، ص393
50. ولايتی ، علی اکبر: انديشه حوزه، ش40،ص175
51. نگاهی به فمينيسم، تازه های انديشه ، ش2، طه، قم،1377، ص46
52. پيتر مارتين ، هانس : دام جهانی شدن، ص364
53 .عبدالحميد ، محسن : پگاه حوزه، ش34، شاکرلوائی ، دفتر تبليغات اسلامی قم ، 1380، ص10
54. مطهری ، مرتضی: اسلام و مقتضيات زمان،ج1، صدرا، تهران،1379، ص185
55. نهج البلاغه:خ 16، ترجمه محمد دشتی، لاهيجی، قم، 1379، ص60
56. همان ، خ 201، ص422
57. مصباح يزدی ، محمد تقی: جامی از زلال کوثر، موسسه آموزشی امام خمينی ره ، قم ، 1380، ص61
58. کارگر ، رحيم : جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) ، انتظار ، ش 6 ، مرکزتخصصی مهدويت ، قم، 1382، ص144
59. قرآن کريم ، سوره نحل ،آيه97
60. سوره احزاب ، آيه 35
61. صافی گلپايگانی ، لطف الله : امامت ، مهدويت ، ج2 ، دفتر انتشارات اسلامی ، قم، 1380، ص85
62. کارگر، رحیم: جهانی شدن و حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)، ص 181
63. ميرجهانی طباطبائی ، سيد حسن : نوائب الدهور فی علائم الظهور ، کتابخانه صدر ، بی جا ، 1369،ص308
فهرست منابع و مأخذ
1. قرآن کريم
2. Ashornby, Oxford Advance, Nashergahan, 1374
3. احمد، اکبراس: پست مدرنيسم و اسلام، فرهاد فرهمندفر، نشرثالث، تهران، 1380
4.انديشه حوزه، شماره40،دانشگاه علوم رضوی، مشهد،1382
5. انتظار، شماره 6، مرکز نخصصی مهدويت ، قم ، 1382
6. بررسی وارزيابی کنواسيون محو کليه اشکال تبعيض عليه زنان ، مرکزپژوهشهای صدا و سيما ، قم، 1376
7. بازتاب انديشه ،شماره17،مرکزپژوهشهای صداوسيما، قم، 1382
8. پيتر مارتين ، هانس ، هارالد شومن : دام جهانی شدن ، حميدرضا شهميرزادی، دانش و انديشه معاصر، تهران،1381
9. تشکری، زهرا: زن در نگاه روشنفکران، طه، قم،1381
10. جايگاه زن در انديشه امام خمينی ره، موسسه تنظيم آثار امام خمينی ره، تهران،1378
11. حييم ، سليمان: فرهنگ معاصر، نو بهار، تهران، 1375
12. راعی ، مسعود:الحاق به کنواسيون از منظر موافقان و مخالفان ، بازتاب انديشه ، ش46، مرکزپژوهشهای صدا و سيما، قم، 1382
13. زن ريحانه آفرينش ، نشر آثار مقام معظم رهبری، قم ، 1381
14. زيبائی نژاد، محمدرضا، محمدتقی سبحانی: درآمدیبرنظام شخصيت زن در اسلام،ج 1، دارالثقلين، قم،1379
15. سويزی ، مهری: کتاب زنان ،ش16، شورایفرهنگی اجتماعی زنان، تهران،1381
16. شولت ، يان آرت : نگاهی موشکافانه بر پديده جهانی شدن ، مسعود کرباسيان ، علمی فرهنگی ، تهران ، 1382
17. شفيعی سروستانی،ابراهيم: تازه های انديشه، ش8، موسسه طه، قم،1379
18. صافی گلپايگانی ، لطف الله : امامت و مهدويت ، ج2 ، دفتر انتشارات اسلامی ، قم، 1380
19. صاحبی ، محمدجواد: جهانی شدن و دين، مقالات چهارمين کنگره دين پژوهان ، نشر احيا گران ، 1382
20. صانعی پور،محمود:استراژی جهانی شدن شرکتها و موسسات ، سيمرغ،1379
21. عبدالحميد ، محسن :پگاه حوزه،ش34، شاکرلوائی ، دفتر تبليغات اسلامی قم ، 1380
22. کار، مهرانگيز: رفع تبعيض عليه زنان، قطره، تهران،1378
23. ليس تورس، اماری، روزا ريودل روزاريو: جنسيت و توسعه، جواد يوسفيان، بانو، تهران،1375
24. ميرجهانی طباطبائی ، سيد حسن : نوائب الدهور فی علائم الظهور ، کتابخانه صدر ، بی جا ، 1369
25. مصباح يزدی ، محمد تقی: جامی از زلال کوثر، موسسه آموزشی امام خمينی ره ، قم ، 1380
26. مطهری ، مرتضی: نظام حقوق زن در اسلام ، صدرا، تهران،1382
27. مطهری ، مرتضی: اسلام و مقتضيات زمان،ج1، صدرا، تهران،1379
28. نويهض،عجاج: پروتکلهای دانشوران صهيون، حميدرضاشيخی،آستان قدس رضوی،مشهد ،1376
29. نهج البلاغه: ترجمه محمد دشتی، لاهيجی، قم، 1379
30. نگاهی به فمينيسم، تازه های انديشه ، ش2، طه، قم،1377
31. هينس، جف: دين و جهانی شدن، داوود کيانی، پژوهشکده مطالعات کاربردی، تهران،
هويت در عصر اينترنت
انقلاب ارتباطات در عصر حاضر تأثيرات شگرفي را در ابعاد مختلف زندگي انسان ها گذاشته است که از مهمترين آنها مي توان به تأثيرات فناوري هاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي بر فرهنگ ها اشاره کرد. فناوري هاي نوين و در رأس آنها شبکه جهاني اينترنت با دگرگوني در مفاهيم زمان و مکان، تغيير در اشکال نوين ارتباطي و ايجاد مراجع جديد هويت، موجب پيدايش ذهنيت هاي ناپايدار و هويت هاي جديد شده است. در جوامع امروزي براثر تحولات ساختاري ناشي از اين انقلاب، ذهنيت و هويت سيال و ناپايدار شکل مي گيرد و برداشت انسان ها از مفاهيم مختلف زندگي دگرگون مي شود.
مفهوم هويت
واژه هويت که در فارسي مورد استفاده قرار مي گيرد، در اصل کلمه اي عربي (الهويه) است، اين کلمه از «هو» يعني «او» که ضمير مفرد مذکر است، مشتق شده است. هويت عبارت است از فرايند معناسازي براساس يک ويژگي خاص يا مجموعه به هم پيوسته اي از ويژگي هاي خاص که بر منابع معنايي ديگر اولويت داده مي شود. «گيدنز» در اين باره مي نويسد: «هويت، منابع معنا براي کنشگران است وبه دست آنها از رهگذر فرآيند فرديت بخشيدن ساخته مي شود. با اين حال ممکن است از نهادهاي مسلط نيز ناشي شود، اما حتي در اين صورت نيز هنگامي هويت خواهد بود که کنشگران اجتماعي آنها را دروني کنند و معناي آنها را حول اين دروني سازي بيافرينند.» دو ويژگي را مي توان براي هويت برشمرد: اول آن که هويت وجه تمايز ميان «من» و «ما» با «ديگران» است؛ و دوم آن که هويت مهم ترين منبع شناخت، عواطف، احساسات و سازماندهي رفتارهاي جمعي و فردي محسوب مي شود. بنابراين، مفهوم هويت ضرورتاً با دو امر متضاد تعريف مي شود، يعني همساني و تفاوت. اين ادعا که چيزي يا فردي هويتي ويژه دارد، بدين معناست که اين چيز يا فرد مانند ديگر وجودها، داراي آن هويت است و در عين حال چونان چيز يا فردي متمايز، هويت و خاصيتي دارد. به بيان روشن تر، هويت يعني کيفيت يکسان بودن در ذات، ترکيب و ماهيت و نيز يکسان بودن در هر زمان و همه شرايط. در هر حال، هويت داشتن يا يگانه بودن، داراي دو جنبه متفاوت است: همانند ديگران بودن در طبقه خود و همانند خود بودن در گذر زمان.لذا هويت عبارت است از نيازهاي رواني انسان و پيش نياز هرگونه زندگي اجتماعي است. اگر محور و مبناي زندگي اجتماعي را برقراري ارتباط پايدار و معنادار با ديگران بدانيم، هويت اجتماعي چنين امکاني را فراهم مي کند. به بيان ديگر، بدون تعيين چارچوبي براي هويت اجتماعي، افراد مانند ديگران خواهند بود و هيچ کدام از آنان نخواهند توانست به صورتي معنادار و پايدار با ديگران پيوند يابند.
هويت در جامعه
هويت در طول تاريخ و در زمانها و مکان هاي گوناگون ويژگي هاي مختلفي داشته است. در يک جامعه سنتي هويت انسان ها بر آمده از يک نظام مقتدر سنت راهبردي و باورهاي ثابت آئيني و اسطوره اي است. در چنين جامعه اي هويت افراد شامل ويژگي هايي همچون ثابت بودن، يکسان بودن، يکنواخت بودن و قابل پيش بيني بودند است. در اين جوامع هويت همواره اجتماعي بوده و کمتر ديده شده که ترديدها و شک انديشي هاي فردي در آن خللي وارد کند. هويت فردي اغلب ثابت و ايستا و بر تعريف مشخصي استوار بوده که از سوي اسطوره ها و نظام هاي قانوني و تعريف شده ديرينه پشتيباني مي شده است. در اين نظام هر فرد بخشي از يک نظام خويشاوندي قديمي است. انديشه ها و رفتار او به چارچوبي معين محدود مي شوند و سمت و سوي زندگي او کم و بيش مشخص است. از همين روست که پرسش و چون و چرايي درباره جايگاه و موقعيت انسان در جهان به ميان آورده نمي شود.اما در مقابل در جوامع مدرن هويت ها در ميان افراد متغير بوده و متکي بر تفاوت آنهاست. در اين جوامع ذهنيت افراد ثابت نيست، بلکه درگير عدم پايداري هاست. هويت در جامعه مدرن خصلت شخصي و مدرن دارد اما در واقع امري اجتماعي و وابسته به مناسبات بين سازماني است.
در عصر مدرن، هويت براي نخستين بار با بحران مواجه مي شود. در اين دوران هم مانند دوران سنتي، هويت فردي بر شالوده رابطه با ديگران استوار است، از ثباتي نسبي برخوردار است، اما تأثير گذاري ها و تأثيرپذيري ها، سمت و سوي آن را چند وجهي مي کند. در اين دوران هر فرد چندين نقش اجتماعي را ايفا مي کند و بنابراين مي تواند هويت هاي متعددي را براي خود انتخاب کند. انسان اين دوره، نگران آن بود که مبادا هويت اش گذرا و شکننده و يا کاذب باشد. در شرايطي اين گونه، همواره يک خويشتن واقعي و فطري در زير نقش هايي که انسان در اجتماع بازي مي کند احساس مي شد و تلاش فرد همه آن بود که اين خويشتن واقعي را پيدا کند و دست کم در خلوت با آن روراست باشد.اما در دوره پست مدرنيته زندگي اجتماعي بسيار پيچيده تر از دوران مدرنيته است و گردش و شتاب بيشتري دارد. در اين دوران گستره اي از هويت هاي گوناگون پيش روي انسان قرار دارد و اوباخواسته هاوآرزوهايي آشنايي يافته است که در گذشته با آنها بيگانه بود. جوامع به سرعت تکه پاره مي شوند، انسان بايد در فرصت ها و مجال هاي کوتاه، شماري از نقش هايي را که مدام بر دامنه و گستره آن افزوده مي شود، به شکلي گذرا ايفا کند و همين واقعيت، برخورداري از يک هويت يکپارچه را دشوار و حتي ناممکن کرده است. در اين دوره که با عناويني همچون «عصر اطلاعات» و «عصر مجازي» مترادف شده فناوري هاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي و در رأس آنها شبکه عظيم جهاني اينترنت منابع متعدد و گوناگون هويتي را به افراد عرضه مي کنند و زمينه بروز چالش هاي متعدد در هويت انسان امروزي را موجب مي شوند.
هويت در عصر اينترنت
در عصر حاضر با ورود وسايل ارتباط جمعي از قبيل روزنامه،کتاب،تلويزيون، ماهواره و اينترنت زندگي انسان ها دستخوش تغييرات گسترده اي گرديده است. امروزه رسانه ها قادرند در يک پروسه شتابان، هويت هاي مجازي براي افراد و گروه ها درست کنند، بدون اين که از مرزهاي سياسي مورد تجاوز نظامي قرار گيرند. از نتايج رشد شتابان فناوري هاي نوين ارتباطي مي توان به بحران هويت در جوامع اشاره کرد. بحران هويت واژه اي است که براي توصيف عدم توانايي افراد در قبول نقشي که جامعه از آنها انتشار دارد به کار رفته است.
جدي ترين بحراني که يک شخص با آن مواجه مي شود، در خلال شکل گيري هويت رخ مي دهد.اين بحران بدان جهت جدي است که عدم موفقيت در رويارويي با آن پيامدهاي بسياري دارد. در هنگامه بحران، کسي نمي داند هر آدمي واقعاً کيست و چه کاره است، چون در واقع چيزي مشخص نيست. امروز چيزي است و فردا چيز ديگر. همانند آدمي که کاملاً حس جهت يابي اش را از دست داده باشد، چند گامي به يک سمت برمي دارد و سپس در جهت ديگر و شايد هم در جهت مخالف جهت اول گام نهد. انساني که دچار بحران هويت شده است به حال خود رها شده، به درون آشوب ها و نابساماني هاي يک محيط ناب افتاده و در يک وضع حسرت بار فاقد هر نوع جهت يابي گرفتار شده است. در مجموعه گزارش هايي که به وسيله گروه نويسندگان و منتقدان طراز اول باشگاه معروف رم در سال ???? منتشر شده است به صراحت بحران مدرن به عنوان بزرگترين خطر زمينه ساز زوال فرهنگي و اخلاقي جهان امروز، تلقي شده است. آثار اين بحران در تمام شئون زندگي کشورهاي پيشرفته، در حال توسعه و عقب مانده به چشم مي خورد.
از پيامدهاي جدي و اساسي انقلاب ارتباطات و جامعه اطلاعاتي تحول در مفاهيم مکان و زمان و نيز چند منبعي هويت در عصر جديد است که هر يک به نوبه خود مفهوم هويت را دستخوش تغيير، ناپايداري و حتي بحران ساخته اند. فناوري هاي نوين ارتباطي مفهوم مکان و زمان را دستخوش تغيير کرده اند، در حالي که مکان و فضا از توانايي هويت سازي بسيار بالايي برخوردارند. به بيان روشن تر، مرزپذيري و قابل تحديد بودن مکان اين امکان را فراهم مي سازد که انسان ها با احساس متمايز بودن، ثبات داشتن و تعلق به گروه، امنيت و آرامش لازم را براي زندگي کسب کنند.در واقع، سه کار ويژه هويت آفرين مکان، بر خاصيت اصلي آن يعني، مرزپذيري و ثابت بودن استوار است.
اما فناوري هاي نوين ارتباطي با از بين بردن مرزها، مکان ها و فضاها هويت افراد را دستخوش ناپايداري و بحران مي سازند. از آنجا که مکان در مقايسه با فضا، توانايي و قابليت بسيار بيشتري براي تأمين نياز به ثبات، تمايز و همبستگي اجتماعي دارد، جامعه اطلاعاتي و شبکه اي با سرزمين زدايي و فضامند ساختن زندگي اجتماعي، نوعي ناپايداري، تزلزل و ثبات نداشتن در هويت و ذهنيت پديد مي آورد.جامعه اطلاعاتي با تبديل زمان تاريخي به حالت بي پايان، گذشته هويت بخش را نابود مي کند. نابودي گذشته به معناي از ميان رفتن خاطره و تاريخ، از ميان رفتن پيوند ميان گذشته مشترک و حال مشترک است. در چنين شرايطي انسان نوعي همزماني را تجربه مي کند و در دنيايي لحظه اي قرار مي گيرد که در چارچوب آن گذشت زمان را نمي توان احساس کرد، در حالي که يکي از پيش نيازهاي اصلي هويت، احساس تداوم در گذر زمان است و ذهنيت چونان آگاهي از زمان قلمداد مي شود.بنابراين هنگامي که زمان چونان تداوم از ميان مي رود، وحدت سوژه هم مخدوش مي شود و احساسي از موقتي بودن و متغير بودن بر ذهن انسان چيرگي مي يابد. فناوري هاي نوين ارتباطي در عصر ارتباطات نه تنها فرهنگ هاي گوناگون و پرشماري را در دسترس افراد و گروه هاي مختلف قرار مي دهد، بلکه دنياها و مرجع هاي اجتماعي آنان را افزون مي سازد.
بنابراين، اندک و حتي واحد بودن مرجع هاي اجتماعي در جوامع سنتي که نياز هويتي انسان ها به تعلق و همبستگي اجتماعي را به آساني تأمين مي کرد، از ميان مي رود و فرد ناگزير مي شود که با واحدهاي اجتماعي کوچک و بزرگ مختلفي هويت پيدا کند. منابع و گزينه هاي هويتي که در چنين شرايطي عرضه مي شوند، نه تنها متعدد و متنوع هستند، بلکه گاهي در تعارض با يکديگر نيز قرار دارند. به اين ترتيب، مرجع هاي اجتماعي و در نتيجه هويت ها نسبي مي شوند. اين نسبيت فراگير، هويت سازي را به مسووليت دشوار فردي و زندگي اجتماعي را به عرصه اي تعارض گونه تبديل مي کند.نسبي شدن فرهنگ ها نيز نوعي ناپايداري و ثبات نداشتن در هويت پديد مي آورد.کنار هم قرار گرفتن فرهنگ هاي خاص در درون فضاي اجتماعي بسيار گسترده و پهناور و نسبي شدن حاصل از آن، دنيايي فارغ از اصول عام و مطلق پديد مي آورد و بنيادهاي هرگونه يقين و قطعيت معناساز و هويت بخشي را متزلزل مي سازد. اين تزلزل، در واقع تزلزل پايه هاي ايمان و باور است. اما در جهت حفظ هويت فرهنگي بايد راهبردهاي متعددي از سوي مسوولان و برنامه ريزان اتخاذ شود. از جمله اين راهبردها تقويت باورها، ارزش ها و نگرش هاي اصيل مذهبي و ملي است که از اصلي ترين عوامل حفظ هويت فرهنگي جامعه به شمار مي رود.
ارزش هاي اصيل مذهبي و ديني به عنوان يک ابزار مهم در هويت بخشي به انسان ها و به ويژه نسل جوان و دادن معنا به زندگي و جهت بخشيدن به آن مطرح هستند، به طوري که «ساموئل هانتيگتون» نيز به نقش ارزشمند و والاي دين در حفظ هويت جوامع اشاره کرده و مي نويسد: «دين به زندگي نخبگان نوپاي جوامعي که در حال مدرن شدن هستند، جهت و معنا مي دهد». آفرينش فرهنگي با اتکا به عناصر و مواريث فرهنگي غني گذشتگان نيز يکي ديگر از راهکارهاي حفظ هويت فرهنگي افراد است. بي شک چنانچه نسل جوان، از لحاظ فکري و فرهنگي پرمايه و غني بوده و پايه هاي محکمي براي تفکر، جهان بيني و معناي زندگي داشته باشند، در برخورد با هجمه فرهنگي فناوري هاي نوين، معقولانه برخورد کرده و به درستي آنها را در ترکيب شخصيتي خود جذب مي کند.)"برگرفته از سايت مركز مديريت”
شبهاتي پيرامون امام عصر
1-فلسفه غيبت چيست ؟
علت و سبب اساسي غيبت، براي مردم بيان نشده و بجز ائمه اطهار کسي از آن اطلاع ندارد.
عبدالله بن فضل هاشمي ميگويد: امام صادق(ع) فرمود: حضرت صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد داشت، بطوريکه گمراهان در شک واقع مي شوند. عرض کردم: چرا؟ فرمود: ماذون نيستيم علتش را بيان کنيم. گفتم: حکمتش چيست؟ فرمود همان حکمتي که در غيبت حجتهاي گذشته وجود داشت، در غيبت آن جناب نيز وجود دارد. اما حکمتش ظاهر نميشود مگر بعد از ظهور او، چنانکه حکمت سوراخ کردن کشتي و کشتن جوان و اصلاح ديوار بدست خضر(ع) براي موسي(ع) آشکار نشد جز هنگاميکه مي خواستند از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از هم جدا شوند. اي پسر فضل! موضوع غيبت سريست از اسرار خدا و غيبي است از غيوب الهي. چون خدا را حکيم ميدانيم بايد اعتراف کنيم که: کارهايش از روي حکمت صادر ميشود گرچه تفصيلش باي ما مجهول باشد[1]. از حديث مذکور استفاده مي شود که علت اصلي و اساسي غيبت بيان نشده است، يا براي اينکه اطلاع بر آن صلاح مردم نبوده يا اينکه استعداد فهمش را نداشته اند.
در احاديث سه حکمت براي غيبت بيان شده است:
فائده اول: امتحان و آزمايش، تا گروهيکه ايمان محکمي ندارند. باطنشان ظاهر شود و کسانيکه ايمان در اعماق دلشان ريشه کرده بواسطه انتظار فرج و صبر بر شدائد و ايمان بغيب ارزششان معلوم شود و بدرجاتي از ثواب نائل گردند.
موسي بن جعفر(ع) فرمود: هنگاميکه پنجمين فرزند امام هفتم غائب شد، مواظب دين خود باشد، مبادا کسي شما را از دين خارج کند. اي پسرک من! براي صاحب الامر ناچار غيبتي خواهد بود، بطوريکه گروهي از مومنين از عقيده برميگردند. خدا بوسيله غيبت، بندگانش را امتحان ميکند[2].
فائده دوم: آن حضرت از بيعت نمودن با ستمکاران محفوظ مي ماند. حسين بن فضال ميگويد: علي بن موسي الرضا(ع) فرمود: گويا شيعيانم را مي بينم که هنگام مرگ سومين فرزندم (امام حسن عسکري) در جستجوي امام خود همه جا را ميگردند اما او را نمي يابند. عرض کردم: چرا يابن رسول الله؟ فرمود براي اينکه امامشان غائب مي شود؟ فرمود: براي اينکه وقتي با شمشير قيام نمود بيعت احدي در گردنش نباشد[3].
فائده سوم: امام عصر(ع)بوسيله غيبت از خطر قتل نجات مي يابد. زراره ميگويد: حضرت صادق(ع) فرمود:قائم بايد غائب شود. عرض کردم! چرا؟ فرمود: از کشته شدن مي ترسد، و با دست بشکم خود اشاره کرد[4].
2_ امام زمان (ع) اگر ظاهر بود چه محذوري داشت؟
سوال: اگر اما زمان در ميان بشر ظاهر بود، در يکي از شهرهاي جهان زندگي ميکرد و رهبري ديني مسلمين را بعهده داشت، و با همين روش بطندگي ادامه مي داد تا هنگاميکه اوضاع عالم مساعد مي شد، با شمشير قيام مي نمود و دستگاه کفر و ستم را بر ميچيد،اين فرض چه مانعي داشت؟
جواب: اين فرضيهي خوبي است ولي بايد حساب کرد که چه نتايج و عواقبي را در بر دارد. موضوع را بايد طبق جريان عادي، تشريح کرد:
چون پيغمبر اکرم و ائمه اطهار عليهم السلام کرارا گوشزد مردم کرده بودند که دستگاه ظلم و ستم، عاقبت بدست مهدي موعود، برچيده ميشود، کاخهاي بيدادگري را واژگون خواهد نمود، از اين جهت، وجود مقدس امام زمان همواره توجه دو دسته مردم واقع مي شد: يکي مظلومين و ستم ديدگان که متاسفانه هميشه عده آنان زياد بوده و هست و آنان بقصد تظلم و اميد و حمايت و دفاع، دور وجود اما زمان اجتماع نموده تقاضاي نهضت و دفاع مي نمودند، و هميشه گروهي کثيري اطرافش را احاطه نموده انقلاب و غوغايي برپا بود.
دسته دوم زورگويان و ستمکاران خونخوارند که بر ملت محروم تسلط يافته و در راه رسيدن بمنافع شخصي و حفظ مقام خويش از هيچ عمل زشتي پروا ندارند، حاضرند تمام ملت را فداي مقام خود کنند، اين گروه چون وجود مقدس امام را سد راه منافع و مقاصد شوم خود تشخيص مي دادند و رياست و فرمانروايي خويش را در خطر ميديدند، ناچار بودند وجود مقدس آنجناب را از ميان بردارند و خودشان را از اين خاطر بزرگ برهانند و در اين تصميم اساسي که حياتشان بدان بسته بود با هم متحد شده تا ريشهي عدالت و دادخواهي را قطع نميکردند هرگز از پاي نمينشستند.
آيا از مرگ ميترسد؟
سوال: امام زمان اگر در راه اصلاح جامعه و ترويج دين و دفاع از مظلومين کشته ميشد چه مانعي داشت؟ مگر خون او از خون پدران و جدش عزيزتر است؟ اصلا چرا بايد از مرگ بترسد؟
جواب: امام غائب نيز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دين باکي نداشته و ندارد، ليکن در عين حال، کشته شدنش بصلاح جامعه و دين نيست. زيرا هر يک از پدرانش که از دنيا رحلت مينمود اما ديگري جانشيني ميشد، ولي امام زمان اگر کشته شود جانشيني ندارد و زمين از حجت خالي ميگردد. در صورتيکه مقدر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و بواسطه وجود مقدس امام دوزادهم، دنيا بکام حق پرستان گردد.
مگر خدا قدرت حفظ امام را ندارد؟
سوال: مگر خدا قدرت ندارد وجود امام زمان را از شر دشمنان نگهداري کند؟
جواب: با اينکه قدرت خدا محدود نيست ليکن کارها را بر طبق اسباب و از مجراي عادي عادي انجام ميدهد. بنا نيست براي حفظ وجود مقدس انبياء و ائمه و ترويج دين، از روش عمومي اسباب و علل دست بردارد . بر خلاف جريان عادي عمل کند والا دنيادار تکليف و اختيار و امتحان نخواهد شد.
ستمکاران تسليم ميشدند.
سوال: اگر آن حضرت ظاهر بود، کفار و ستمکاران چون دسترسي بوي داشتند و ميتوانستند يخنان حقش را استماع نمايند، احتمال داشت درصد قتلش برنيايند بلکه بدستش ايمان بياورند و از رفتارشان دست بردارند.
جواب: هر کسي در مقابل حق تسليم نميشود بلکه از آغاز عالم تا حال، هميشه گروهي در يبن بشر وجود داشتهاندکه دشمن حق و درستي بوده و براي پايمال کردن آن با تمام قوا کوشيدهاند. مگر پيمبران و ائمه اطهار حق نميگفتند؟ مگر سخنان حق و معجزاتشان در دسترس ستمکاران نبود؟ با وجود آن، در نابود کردن آنان و خاموش نمودن چراغ هدايت از هيچ عملي پروا نکردند. حضرت صاحب الامر نيز اگر از ترس ستمکاران غائب نشده بود به سرنوشت آنان گرفتار ميشد.
سکوت کند تا محفوظ بماند
دکتر: به نظر من، اگر آن حضرت بکلي از سياست کنارهگيري ميکرد و با کفار و ستمکاران کاري نداشت و در مقابل اعمالشان سکوت اختيار مينمود و به راهنمايي اخلاقي و ديني خود ميپرداخت، از شر دشمنان محفوظ ميماند.
جواب: ستمکاران چون شنيده بودند که: مهدي موعود دشمن آنان ميباشد و بدست وي کاخهاي ستم در هم فرو ميريزد، مسلماً بسکوت او اکتفا نکرده خطظر را از خودشان رفع مينمودند. علاوه بر اين، مومنين وقتي مشاهده ميکردند، آن حضرت در مقابل تمام جنايات و ستمها سکوت نموده آن هم نه يک سال و دو سال بلکه صدها سال، کم کم از اصلاح جهان و غلبهي حق مايوس ميگشتند و در نويدهاي پيغمبر اکرم و قرآن شريف شک ميکردند. علاوه بر همهي اينها، اصلا مظلومين اجازهي سکوت به آن جناب نميدادند.
پيمان عدم تعرض ببندد
سوال: مکن بود با ستمکاران وقت، پيمان عدم تعرض و معاهده ببندد که در کارهايشان هيچگونه دخالتي ننمايد و چون با مانت و درستي معروف بود معاهداتش محترم و اطمينان بخش بود و با وي کاري نداشتند.
جواب: برنامهي مهدي موعود، با سائر ائمه اطهار (ع) تفاوت دارد. ائمه مامور بودند که در ترويج و انذار و امر به معروف و نهي از منکر تا سرحد امکان کوشش نمايند ولي ماور بجنگ نبودند ليکن از اول بنا بود که سيره و رفتار مهدي دادگستر برخلاف آنان باشد. بنا بود در مقابل باطل و ستم سکوت نکند و با جنگ و جهاد جور و ستم و بيديني را ريشه کن نمايد و ستمگر آن را از کاخ خودسري سرنگون سازد.
اصلا اينگونه رفتار از علائم و خصائص مهدي شمرده ميشد.
بهر امامي گفته ميشد: چرا در مقابل ستمکاران قيام نميکني؟ جواب ميداد: اينکار بعهده مهدي ماست. به بعضي از امامان با شمشير اظهار ميشد: آيا تو مهدي هستي؟ جواب ميداد: مهدي با شمشير جنگ ميکند و در مقابل ستم ايستادگي مينمايد ولي من چنين نيستم و توانايي آن را هم ندارم.
به بعضي اظهار ميشد: اميداريم تو قائم باشي. ميفرمود: من قائم هستم اما قائميکه زمين را از کفر و ستم پاک ميکند غير منست. از اوضاع آشفتهي جهان و ديکتاتوري ظالمين و محروميت مومنين شکايت ميشد، ميفرمودند: قيام مهدي مسلم است، در آن وقت اوضاع جهان اصلاح و از ستمکارن انتقام گرفته خواهد شد. از کمي عدد مومنينو کثرت کفار و قدرت آنان سخن رانده ميشد، ائمه (ع) شيعيان را دلداري اده ميفرمودند: حکومت آل محمد حتمي است و پيروزي و غلبه با حق پرستي خواهد شد، صبر کنيد و در انتظار فرج آل محمد باشيد و دعا کنيد. مومنين و شيعيان هم باين نويدها دلخوش بودند و هر گونه رنج و محروميتي را بر خود هموار مي کردند.
با اين همه انتظاراتي که مومنين بلکه بشريت از مهدي موعود داشتند، آيا امکان داشت آن جناب، با ستمکاران عصر پيمان مودت و دوستي ببندد؟! و اگر چنين عملي را انجام ميداد، آيا ياس و نااميدي بر مومنين چيره نميشد؟ و آن جناب را متهم نميکردند که: با ستمکاران سازش نموده قصد اصباح ندارد؟.
بنظر ميرسد اين عمل اصلا امکان نداشت و اگر انجام مي گرفت، آن جمعيت قليل مومنين هم در اثر ياس و بدبيني از اسلام و درستي خارج شده طريق کفر و ستم را پيش ميگرفتند.
علاوه بر اين، اگر با ستمکاران قرار داد دوستي و عدم تعرض امضا ميکرد، ناچار بود به عهد و پيمان خويش وفادار باد و در نتيجه هيچ وقت اقدام به جنگ نکند، زيرا اسلام عهد و پيمان را محترم شمرده و عمل به آن را لازم دانسته است[5].
از اين جهتاست که در احاديث تصريح شده که يکي از اسرار غيبت و مخفي شدن ولادت حضرت صاحب الامر (ع) اين است که ناچرا نشود با ستمکاران بيعت کند تا هر وقت خواست هضت کند بيعت کسي در گردنش نباشد از باب نمونه :
حضرت صادق (ع) فرمود: ولاد ت صاحب الامر مخفي ميشود تا اينکه وقتي ظاهر گشت پيمان هيچ کس در گردنش نباشد. خدا کارش را در يک شب اصلاح ميکند[6] علاوه بر همهي اينها، ستمکاران و زمامداران خود خواه، چون رياست و منافع خودشان را در خطر ميديدند، باين پيمانها مطمئن نميشدند و چارهي نهايي رادر قتلش تشخيص ميدادند و زمين را بي رحمت و امام ميگردانيدند.
3_فائده امام غائب چيست؟
امام غائب چه فايدهاي دارد؟
سوال: اما اگر پيشواي مردم است بايد ظاهر باشد. بروجرد اما ناپيدا چه فايدهاي مترتب است؟ امامي که صدها سال غائب بماند، نه دين را ترويج کند، نه امر جامعه را حل کند، نه پاسخ مخالفين را بدهد، نه امر به معروف و نهي از منکر کند، نه از مظلومين حمايت کند نه حدود و احکام الهي را جاري سازد، نه مسائل حلال و حرام مردم را روشن سازد، وجود چنين امامي چه سودي دارد؟!
جواب: مردم در زمان غيبت ، آن هم يواسطهي اعمال خودشان از فوائدي که شمرديد محرومند ليکن فوائد وجود اما محضر به اينها نيست بلکه فوائد ديگري نيز وجود دارد که در زمان غيبت نيز مرتب است از جمله، دو فائده ذيل را ميتوان شمرد:
اول: بر طبق سخنان گذشته و براهينيکه در کتب دانشمندان اقامه شده است و احاديثي که در موضوع امامت وارد شده، وجود مقدس امام، غايت نوع و فرد کامل انسانيت و رابطهي ميان عالم مادي و عالم ربوبي است. اگر امام روي زمين نباشد نوع انسان منقرض خواهد شد. اگر امام نباشد خدا بحد کامل شناخته و عبادت نميشود. اگر امام نباشد رابطهي بين عالم مادي و دستگاه آفرينش منقطع ميگردد. قلب مقدس امام بمنزلهي ترانسفورموتوريست که برق کارخانه را به هزاران لامپ ميرساند. اشراقات وافاضات عوالم غيبي، اولا بر آينه پاک قلب امام و به وسيله او بر دلهاي ساير افراد نازل ميگردد. امام قلب عالم وجود و رهبر و او، مربي نوع انسان است، و معلوم است که حضور و غيبت او، در ترتب اين آثار تفاوتي ندارد. آيا باز هم مي شود گفت: امام ناپيدا را چه نفعي است؟! گمان ميکنم: منشأ و ريشهي اشکال نويسنده اين باشد که بحاق معناي ولايت و امامت پينبرده و امام را جز يک مسئله گو و جاري کنندهي حدود نميداند، در صورتيکه مقام امامت و ولايت از اين مقامات ظاهري بسي شامختر است.
امام سجاد (ع) فرمود: ما پيشواي مسلمين و حجت بر اهل عالم وسادات مومنين و رهبر نيکان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم چنانکه ستارگان امان اهل آسمانند. بواسطهي ماست که آسمان بر زمين فرود نميآيدمگر وقتيکه خدا بخواهد. بواسطهي ما باران رحمت حق نازل و برکات زمين خارج ميشود. اگر ما روي زمين نبوديم اهلش را فر ميبرد، آنگاه فرمود: از روزيکه خدا آدم را آفريده تا حال هيچگاه زمين از حجتي خالي نبوده است ولي آن حجت، گاهي ظاهر و مشهور و گاهي غائب و مستور بوده است، تا قيامت نيز از حجت خالي نخواهد شد، اگر امام نباشد خدا پرستش نميشود، سليمان ميگويد عرض کردم: مردم چگونه از وجود اما غائب منتفع ميشوند فرمود: همانطور که از خورشيد پشت ابر انتفاع مي برند[7].
در اين حديث و چندين حديث ديگر، وجود مقدسصاحب الامر و انتفاع مرد از وي، تشبيه شده بخورشيد پشت ابر و انتفاع مردم از آن. وجه تشبيه از اين قرار است: در علوم طبيعي و فلکيات ثابت شده است که: خورشيد مرکز منظومهي شمسي است، جاذبهاش حافظ زمين و آنرا از سقوط نگه ميدارد. زمين را بدور خود چرخانده شب و روز و فصول مختلف را ايجاد ميکند. حرارتش سبب حيات و زندگي حيوانات و گياهان و انسانيت، نورش روشني بخش زمين مي باشد. در ترتيب اين آثار بين اينکه ظاهر باشد يا پشت ابر، تفاوتي وجود ندارد. يعني جاذبه و نور و حرارتش در هر دو حال موجود است، گرچه کم و بيش دارد.
4-چرا غيبت به دو صورت صغري و کبري محقق شده؟
غيبت صغري و کبري
سوال: مراد از غيبت صغري و کبري چيست؟
جواب: امام دوزادهم دو مرتبه از ديدهي مردم مخفي شد. مرتبه اول از سال تولدش 255 يا 256 يا از سال وفات پدرش – 260 – شروع شد و تا سال « 329 » امتداد يافت. در طول اين مدت گرچه از نظر عامه مردم غائب بود ليکن ارتباطات کاملا منقطع نبود بلکه نواب خدمتش رسيده و احتياجات مردم را مرتفع مينمودند. غائب بودن در اين – 74 – يا – 69 – سال را غيبت صغري گويند.
غيبت دوم از سال « 329 » که سال انقراض نيابت نواب بود، شروع شد و تا زمان ظهور امتداد دارد. اين را غيبت کبري گويند. پيغمبر اکرم و ائمه اطهار (ع) قبلا از وقوع اين دو غيبت خبر داده بودند. ار باب نمونه:
اسحاق بن عمار ميگويد: از حضرت صادق شنيدم که ميفرمود: قائم را دو غيبت خواهد بود يکي طولاني و ديگري کوتاه. در غيبت اول شيعيان خاص جايش را ميدانند ولي در دومي جز خواص دوستان ديني او، کسي از جايش اطلاع ندارد[8].
امام صادق (ع) فرمود: حضرت صاحب الامر دو غيبت دارد، يکي از آنها طولاني که گروهي ميگويند: مرده است. گروهي ميگويند: کشته شدهاست. گروهي مي گويند: رفته است. فقط عدهي معدودي باقي ميمانند که بوجود آنجناب عقيده دارند و ايمانشان ثابت و استوار است. در آن زمان کسي از جايگاه آن حضرت اطلاع ندارد مگر خدمتکار مخصوصش[9] و « 8» حديث ديگر.
غيبت صغري و ارتباط شيعيان
فهيمي: من شنيدهام که: بعد از شروع غيبت صغري، بعضي از فريبکاران، از جهل مردم سوء استفاده نموده با ادعاي نيابت و بابيت اما غائب، مردم عوام و ساده لوح را فريب دادند و بدين وسيله، موقعيت و مقامي را کسب کردهاند و اموال مردم را بجيب زدند، لازم است جنابعالي توضيح بدهيد که: نواب چه اشخاصي بودهاند و ارتباط و تماس مردم با امام زمان چگونه و بچه وسيلهاي بوده است؟
جواب: در زمان غيبت صغري تودهي مردم از درک ملاقات حضرت صاحب الامر(ع) محروم بودند ليکن ارتباطلات کاملا منقطع نبود و بوسيله عده معدودي که باب و نائب و وکيل ناميده ميشدند، با امام خود تماس گرفته حوائج خويش را رفع مي نمودند و مشکلات ديني خود را حل مي کردند. سهم اماميکه باموالشان تعلق مي گرفت بوسيلهي همان نواب فرستاده مي شد. گاهي از ناحيهي مقدسه تقاضاي کمک مادي مينمودند، گاهي براي سفر حج يا سفرهاي ديگر کسب اجازه مي کردند. گاهي براي شفاي مريض و طلب فرزند خواهش دعا ميکردند. گاهي هم ابتداء ار ناحيه مقدسه براي اشخاصي پول يا لباس يا کفن فرستاده ميشد. و مانند اين کارها. در تمام اين موارد، افراد معيني واسطه بودند، تقاضاها هم بوسيله نامه فرستاده ميشد. پاسخ آنان نيز کتباً از ناحيهي مقدسه صادر ميشد که آنها را اصطلاحاً توقيع ميگويند.
چرا از اول غيبت کامل واقع نشد؟
دکتر: غيبت صغري چه فائدهاي داشت؟ اگر بنا بود اما زمان غائب شود چرا از همان زمان وفات امام حسن عسگري(ع) غيبت و انتطاع کامل شروع نشد؟.
جواب: غائب شدن اما و رهبر جمعيت، آنهم زماني طولاني امري است بس غريب و غير مأنوس و باور کردنش براي مردم دشوار است از اين جهت، پيغمبر و ائمه اطهار عليهم السلام تصميم گرفتند که: کم کم مردم را با اين موضوع آشنا سازند و افکار را براي پذيرش آن آماده نمايند لذا گاه و بيگاه از غيبتش خبر داده گرفتاريهاي مردم آن عصر و انکار و سرزنش منکرين و ثواب ثبات قدم و انتظار فرج را گوشزد مي نمودند گاهي هم با رفتارشان عملا شبيه غيبت را فراهم ميساختند. مسعودي: در اثبات الوصيه نوشته است: امام هادي (ع) با مردم کم معاشرت ميکرده جز با خواص اصحاب با کسي تماس نميگرفت وقتي امام حسن عسگري بجايش نشست در اکثر اوقات از پشت پرده با مردم سخن ميگفت تا شيعيان براي پذيرش غيبت اما دوازدهم مهيا و مانوس گردند[10]. اگر بعد از رحلت امام حسن عسگري (ع) غيبت کامل شروع ميشد شايد وجود مقدس امام زمان مورد غفلت واقع شده کم کم فراموش مي گشت، از اين جهت، ابتداء غيبت صغري شروع شد تا شيعيان در آن ايام، بوسيله نواب با امام خود تماس گرفته علائم و کراماتي را مشاهده نمايند و ايمانشان کامل گردد. امام هنگاميکه افکار مساعد گشت و آمادگي بيشتري پيدا شد غيبت کبري شروع گرديد.
آيا غيبت کبري حدي دارد؟
سوال: آيا براي غيبت کبري حدي تعيين شده است؟
جواب: حدي معين نشده ليکن احاديث دلالت ميکنند که: مدتش بقدري طولاني ميشود که گروهي بشک ميافتند. از باب نمونه: اميرالمومنين (ع) دربارهي حضرت قائم فرمود: غيبتش بقدري طولاني مي شود که شخص جاهل ميگويد: خدا به اهل بيت پيغمبر احتياجي ندارد[11]. حضرت سجاد (ع) فرمود: يکي از خصائص نوح در قائم وقوع خواهد يافت و آن طولعمرش مي باشد[12].
پي نوشت ها :
[1]- بحار الانوار ج 52 ص 91
[2] -قال موسي بن جعفر عليه اسلام: اذا فقد الخامس من ولد السابع من الائمه فالله الله في اديانکم لايزيلنکم عنها احد، يا بني انه لابد لصاحب هذا الامر من غيبته حتي يرجع عن هذا الامر من کان يقول به، انما هي محنه من الله امتحن الله بها خلقه – بحار ج 52 ص 113
[3] - بحارالانوار ج 51 ص 152
[4] - زراره عن ابي عبدالله عليه السلام قال يازراره لابد للقائم من غيبه قلت: و لم؟ قال يخاف علي نفسه و او ميبيده الي بطنه – اثبات الهداه ج 6 ص 437.
[5] _ در سوره مائده آيه 1 مي گويد: ي ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود. و در سوره اسراء آيه 34 ميگويد: و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا. و در سوره مومنون آيه 8 مي گويد: و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون
[6] _ بحارالانوار ج 52 ص 96.
[7] _ عن جعفر الصادق عن ابيه عن جده علي بن الحسين عليه السلام قال: نحن ائمه المسلمين و حجج الله علي العالمين و سادات المومنين وقاده الغر المحجلين و موالي المسلمين و نحن امان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء و بنايمسک السماء ان تقع علي الارض الاباذنه و بناينزل الغيث و تنشر الرحمه و تخرج برکات الارض و لولا ما علي الارض منالساخت باهلها.
ثم قال: ولم تخل منذ خلق الله آدم من حجه الله فيها، اما ظاهر مشهور او غائب مستور، ولاتخلو الارض الي ان تقوم الساعه من حجه ولو لاذلک لم يعبدالله.
قال سليمان: فقلت لجعفر الصادق عليه السلام کيف ينتفع الناس بالحجه الغائب المستور؟ قال: کما ينتفعون بالشمس اذاستر هاسحاب. ينا بيع الموده ج 2 ص 217.
[8] _ اسحاق بن عمار قال: سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول: للقائم غيبتان؛ احديهما طويله و الاخري قصيره، فالاولي يعلم بمکانه فيها خاصه من شيعته، و اما الاخري فلا يعلم بمکانه فيها الاخلاصه مواليه فيدينه – اثبات الهداه ج 7 ص 69. و بحارلانوار ج 52 ص 155.
[9] _ بحارالانوار ج 52 ص 153
[10] _ اثبات الوصيه ص 206.
[11] _ اثبات الهداه ج 6 ص 393.
[12] _ قال علي بن الحسين عليه السلام في القائم سنه من نوح و هو طول العمر – بحار ج 51 ص 217 - .
وظايف زنان در دوران غيبت امام زمان
وظايف و مسئوليتهايي در دوران غيبت امام زمان بر عهده شيعيان قرار گرفته که براي حفظ خود و جامعه خود و مهيا نمودن آن براي ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه بسيار مفيد و مؤثر است و اهميت اين وظايف بحدي است که در روايات بسيار تأکيد شده لذا هرگاه زنان يا مردان به وظايف و مسئوليتهايي که بر عهده شان گذاشته اند عمل نمايند و پايبند به آن باشند، اين اشخاص بس با ارزشتر و پراهميت تر از مسلمان صدر اسلام خواهند بود که محضر پيامبر اکرم (ص) را درک کردند چنانکه حضرت رسول خدا (ص)، در جمع اصحابشان فرمودند:
بعد از شمار گروهي بيايند که براي يک نفر از آنان به اندازه پنجاه نفر از شما اجر و مزد منظور گردد.
عرض کردند: اي رسول خدا! ما در جنگهاي «بدر» و «احد» و«حنين» در کنار شما بوديم و در راه خدا جنگ ها کرديم و قرآن در زمان ما نازل شد.
پيامبر فرمود: اگر مشکلات و سختي هاي که براي آنها پيش مي آيد و آنان در مقابل، پايدراي و مقاومت مي ورزند، براي شما پيش مي آمدع نمي توانستيد مانند آنها پايدار و ثابت قدم باشيد.
و در روايت ديگري پيامبر اکرم به حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:
بزرگترين مردم از جهت يقين، افرادي هستند که در آخرالزمان مي آيند زيرا آنها پيامبر خدا را نديدند و درک نکردند و همچنين حجت خدا (و امام زمانشان) در غيبت بسر مي برد، ولي آنها به خطوط ترسيم شده بر کاغذ ايمان مي آورند.
خلاصه اينکه در ايام غيبت و دوري از امام عصر زنان که نيمي از جامعه را تشکيل مي دهند بايد نقش سازنده اي داشته باشند و بدانند که آنها نيز موظفند دوش به دوش مردان براي زمينه سازي ظهور امام زمان تلاش عميق و پي گير و خستگي ناپذير بنمايند.
لذا زنان ما نبايد در مقابل وظاي مهم فردي و اجتماعي از خود سستي يا بي تفاوتي نشان دهند بلکه وظايفي که بعضي از آنها در اين نوشته اورده شده است با جديت کامل عمل کنند و با هر فساد و تباهي مبارزه کنند و با عمل و تزکيه نفس خود را از منتظران واقعي حضرت بقية الله ارواحنا فداه قرار دهند. و بر ايمان و صراط مستقيم دين پايدار و مقاومت ورزند تا مصداق کلام گوهر بار پيامبر اکرم (ص) گردند.
حکايت
مرحوم شهيد دستغيب نقل مي کند که در چند سال قبل خانم محترمه و علويه اي که مداومت بر نماز جماعت مسجد جامع داشته به بنده گفت مدتها است که بجدم صديقه طاهره فاطمه زهرا براي نجاتم متوسل شده ام تا اينکه شب گذشته در عالم رؤيا آن حضرت را ديدم عرض کردم: بي بي ما زنان چه کنيم که اهل نجات باشيم؟
فرمود: شما زنان به شش چيز مواظبت کنيد تا اهل نجات شويد. و من غفلت کردم از پرسش آن شش چيز و از خواب بيدار شدم حال شما بگوئيد آن شش چيز کدام است؟
بنده به نظرم رسيد که در قرآن مجيد آخر سورة الممتحنة وظايف زنان و شروط پذيرفته شدن بيعت آنها با رسول خدا را بيان فرموده است.
سپس به آيه 12 از سوره مزبور مراجعه نموده و شماره کردم، ديدم شش چيز است به آن علويه تذکر دادم که قطعاً مراد حضرت صديقه کبري همين شش چيز است و براي اينکه زنان مسلمان وظايف خود را بدانند آيه مزبور با مختصر ترجمه اي نقل مي گردد.
يا ايها النبي اذا جائک المؤمنات يبايعنک علي ان لايشرکن بالله شيئاً و لايسرقن و لايزنين و لا يقتلن اولادهن و لا يأتين ببهتان يفترينه بين ايديهن و ارجلهن و لا يعصينک في معروف فبايعهن و استغفرلهن الله ان الله غفور رحيم.
يعني اي پيغمبر چون زنان مؤمنه پيش تو آِند و بخواهند که با تو بيعت کنند، بايد عهد ببندند که شش چيز را ترک کنند (نخست) آنکه براي خدا هيچ چيز را شريک قرار ندهند.
(يعني در ذات و صفات و افعال و عبادت به تفصيلي که در کتاب گناهان کبيره است).
(دوم) لايسرقن دزدي نکنيد، از مال شوهران و اغربايشان و از هر کس ديگر.
سوم: لايزنين زنا نکنند.
چهارم: لايقتلن اولادهنّ؛ فرزندان خود را نکشند(و از کشتن فرزند سقط جنين، بلکه ماده تکوين بچه است يعني نطفه و علقه و مضغه که سقط آنها هم حرام و موجب ديه است بتفصيلي که در کتاب گناهان کبيره است.
پنجم: لايأتين ببهتان؛ يعني بهتان و دروغ از پيش دست و پاي خود نبافند و بر کسي نبندند مانند اينکه بچه اي را از سر راه بردارد و بگويد آنرا زائيده ام و فرزندم هست و مانند اينکه زنان پاکدامن را قذف کنند و بهتان زنا بر آنها ببندند و بطور کلي هر بهتاني را بايد ترک کنند.
ششم: لايعصينک؛ و اي محمد (ص) مخالفت تو را نکنند در هر چيز بآن فرمان دهي ( مانند: نماز و روزه، حج، زکوة، و ولايت و مانند لزوم اطاعت از شوهر و پرهيز از نظر و لمس با اجنبي و غيره).
فبايعنّ؛ يعني پس با اين زنان بر شرطهائي که گفته شد بيعت کن و بر ايشان از خدا آمرزش خواه که خدا آمرزنده و مهربانست.
وظايف جوانان در جامعه مهدوي
پيروي از نائبان امام زمان عليه السلام
در دوره غيبت کبري، فقهاي جامعالشرايط به نصب امام زمانعليه السلام مسؤوليت نمايندگي عام امامعليه السلام را در استمرار حرکتحياتبخش امامت و پاسداري از احکام و مقررات اسلامي برعهده دارند. بر اين اساس، يکي از وظايف افراد در عصر غيبت، پيروي از رهنمودهاي فقهاي عادل است. چرا که فقها به دليل آشنايي با شيوههاي صحيح استنباط احکام از منابع اصيل ديني، قادرند تا به پرسشهاي مختلف مردم در زمينه مسائل ديني پاسخ دهند. امام صادقعليه السلام در اشاره به چنين امر مهمي فرمودند: «فقها از سوي ما منصوب شدهاند تا به سؤالات شما پاسخ دهند و شما نيز مؤظف هستيد در شرايطي که به ما دسترسي نداريد به آنها مراجعه کنيد و بر اساس نظر آنان در چهارچوب احکام الهي عمل کنيد و هرگز حکم آنها را که براساس موازين شرعي ارائه ميشود، رد ننماييد. چون رد نظر آنان، به منزله رد حکم و نظر ماست و رد نظر ما، به منزله رد نظر و حکم خداوند است.» (4)
در همين باره زماني که از حضرت مهدي (عج) سؤال کردند که در دوران غيبت کبري که به شما دسترسي نداريم جواب احکام و مسائلي را که با آنها مواجه ميشويم چگونه به دست آوريم؟ آنحضرت در پاسخ فرمودند: «در پيشامدها و حوادثي که رخ ميدهد به آشنايان با احاديث ما (يعني مجتهدان جامعالشرايط که متخصصان متون ديني و احاديث اهلبيتعليهم السلام هستند) مراجعه کنيد و آنها حجت من براي شما و من حجتخدا بر آنان هستم.» (5) پس، برخلاف نظر نادرستبرخي افراد ناآشنا به معارف اسلامي، مسلمانان در دوران غيبت کبري بدون راهنما نماندهاند که مجبور باشند با شيوههاي ناصواب متکي به انديشههاي ناقص بشري و نظريههاي غيرعلمي به حل مشکلات اقدام کنند و در نتيجه، گرفتار معضلات فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي فراوان گردند. بلکه در دوراني که بنابر مصالحي امام معصومعليه السلام در دسترس همگان نيست مردم موظفاند که به فقهاي عالم و عادل مراجعه کنند و آنان نيز موظفند بدون کوتاهي و سهلانگاري بر اساس موازين شرعي از طريق مراجعه به آيات قرآن و روايات اهلبيتعليهم السلام به همه سؤالات و نيازهاي فکري و اعتقادي و فقهي و فرهنگي و سياسي و… آنها پاسخهاي مناسبي ارائه دهند.
******************
جامعهسازي
از آنجا که يکي از شرايط مهم رشد ارزشها و فراهم شدن زمينه حاکميت احکام الهي، اصلاح وضع عمومي جامعه است لذا در تعليمات روشنگرانه اسلام اهتمام به وضع جامعه و مبارزه با نارساييهاي اجتماعي و فساد و کجرويها از طريق اموري چون امر به معروف و نهي از منکر مورد تاکيد قرار گرفته است. به گونهاي که حتي انسانهاي بيتوجه به امور اجتماعي و مشکلات ساير مردم، خارج از زمره مسلمانان محسوب ميشود: «من اصبح ولايتهم بامورالمسلمين فليس بمسلم»
علاوه بر اينکه بر اساس روايات اهلبيتعليهم السلام تا آمادگيهاي لازم فکري و فرهنگي و… در احاد جامعه براي پذيرش و ياري امام زمانعليه السلام پيدا نشود، ظهور حضرت محقق نخواهد شد. از سوي ديگر، تحصيل آمادگيهاي لازم نياز به بستر سالمي دارد که افراد در سايه آن بتوانند به کسب مهارتها و کمالات لازم بپردازند.
اين بسترسازي مشروط به احساس مسؤوليت همگاني و مشارکت همه جانبه تک تک افراد در پاکسازي فضاي عمومي جامعه است که براي انجام کامل و به موقع اين امر نيز مکانيزمهاي زيادي پيشبيني شده است که مهمترين آنها، اقامه فريضه امر به معروف و نهي از منکر است. يعني همه افراد جامعه اسلامي موظفند از طريق تحصيل آشنايي کامل با شرايط و احکام آن، به اصلاح نارساييهاي اجتماعي و حفظ سلامت فضاي جامعه بپردازند تا از اين طريق، اولا: شرايط لازم براي ظهور آن حضرت فراهم گردد و ثانيا، امکان زندگي براساس احکام نوراني اسلام در دوره غيبت، ولو به ضرورت ناقص، بوجود آيد.
******************
خودسازي و تهذيب نفس
اصلاح نفس و ترک گناهان و آراستن به فضايل اخلاقي در همه احوال ضرورت دارد. ولي خودسازي و اصلاح نفس در دوره غيبت، که زمينه لغزش و انحراف و آلوده گشتن به رذايل اخلاقي بيشتر است، از اهميت زيادي برخوردار است.
امام صادقعليه السلام در اين زمينه ميفرمايند: «صاحبالامرعليه السلام غيبتي خواهد داشت اگر کسي در آن دوره بخواهد ديندار بماند، سخت در مشقتخواهد بود. بنده خالص خدا در آن شرايط بايد تقواي الهي پيشه کند و دو دستي به دين خود بچسبد.»
به علاوه، چون فراهم شدن زمينه ظهور امام زمانعليه السلام از يک نظر وابسته به وجود افراد خودساخته و آراسته به فضايل اخلاقي است و جز از طريق تهذيب نفس و پيدا کردن پرورش اسلامي نميتوان در سلک ياران و زمينهسازان حضور آن حضرت قرار گرفت.
بنابراين، يکي از وظايف افراد تلاش در راه خودسازي و تهذيب نفس است. بر اين اساس، امام صادقعليه السلام ميفرمايند: «من سره ان يکون من اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق … هر کس دوست دارد از ياران حضرت قائمعليه السلام باشد بايد در انتظار ظهور آن حضرت باشد و در اين حال، به پرهيزکاري و اخلاق نيکو رفتار نمايد» و حتي در توقيعي که امام زمانعليه السلام آن را به مرحوم شيخ مفيد نوشتهاند چنين آمده است که اعمال ناشايست و گناهاني که از شيعيان سر ميزند، يکي از عوامل طولاني شدن دوره غيبت و محروميت آنها از ديدار امامعليه السلام است.
********************
دعا براي تعجيل فرج
با توجه به نقش و جايگاه مهمي که دعا در تفکر اسلامي دارد، اگر دعا با شرايط لازم انجام گيرد همچون ساير علل و عوامل موثر در نظام هستي، ميتواند در امور تکويني تغيير ايجاد نمايد. در بخشي از روايات پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام توصيه شده است که براي فرج امام زمانعليه السلام زياد دعا کنيد و از خود حضرت بقيةالله (عج) نقل شده است که آن حضرت فرمودند:
«اکثروا الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم» براي تعجيل در فرج و ظهور، زياد دعا کنيد چرا که اينکار موجب فرج و خوشحالي شماست.
بنابراين، از ديگر تکاليف عاشقان امام زمان (عج) درخواست تعجيل فرج آن حضرت است. البته، توجه به اين نکته نيز ضروري است که اولا، دعا زماني به مرحله اجابت ميرسد که دعا کننده شرايطي را در خود ايجاد نموده باشد که دعاي او شرايط استجابت را داشته باشد. ثانيا، بايد توجه داشت که دعا هرگز جاي عمل به وظايف ديگر را نميگيرد بلکه دعا در صورتي مفيد است که همراه با عمل به ساير تکاليف ديني باشد.
علاوه بر موارد فوق، پايداري در راه ولايت اهلبيتعليهم السلام، استقامت در برابر مشکلات و نارساييها، کمک و مساعدت به همنوعان، تحصيل علم و به دست آوردن تخصصهاي لازم، احياء شعائر اسلامي و پاسداري از ارزشهاي اصيل و… از جمله مسائلي هستند که اهتمام به آنها سعادت و سلامت جامعه، به ويژه نسل جوان را تضمين ميکند.
************************
شناخت امام زمان عليه السلام
يکي از مهمترين و اساسيترين اصولي که از ارکان اصلي مکتب تشيع محسوب ميشود، مساله امامت و آشنايي با امام هر عصر است. به اعتقاد شيعه، در هيچ برهه از زمان، زمين خالي از حجت و انسان بدون امام معصوم نخواهد بود. چرا که هدايت و رهبري صحيح و همه جانبه انسان بر اساس تعاليم الهي تنها از طريق پيروي از رهنمودها و روشنگريهاي امامي ممکن است که علاوه بر، آشنايي با سنتهاي حاکم بر نظام هستي، از تمامي مصالح بشر و حقايق تعليمات پيامبران الهي آگاه باشد.
با توجه به اين حقيقت، يکي از وظايف مهم آحاد جامعه، بهويژه قشر جوان آن است که در هر عصري، نسبتبه امام و حجت الهي موجود در آن زمان به گونهاي شناخت پيدا کنند که بر تعاليم مسؤوليتهاي خود آگاهي پيدا کرده و بر اساس آن عمل نمايند.
اهميتشناخت امام زمان (عج) در هر عصري به گونهاي است که در برخي روايات، عدم کسب معرفت لازم از امام همرديف، بلکه مساوي با کفر و بيايماني شمرده شده است. پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله در همين زمينه ميفرمايند:
«هرکسي که بميرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.» و يا در يکي از ادعيه که بر آن نيز بسيار سفارش شده است. به همين مساله اشاره شده است: پروردگارا حجتخودت را به من بشناسان چرا که اگر حجتت را به من نشناساني من از دين و آئينم گمراه ميشوم.
مضمون اينگونه روايات زماني بهتر روشن خواهد شد که به پيامدهاي مثبت و منفي يک جامعه، در اثر برخورداري و عدم برخورداري جامعه از امام و رهبري شايسته توجه و دقتبيشتري شود. در طول تاريخ، چه بسيار بودهاند حرکتها و يا نهضتهاي عظيم مردمي که به دليل فقدان رهبر شايسته با شکست مواجه شدهاند و يا پس از پيروزي به جهت افتادن زمام امور در دست زمامداران بيکفايتبه انحراف و اضمحلال کشيده شدهاند…
البته، کم و کيف شناخت امامعليه السلام با توجه به نياز و توانايي و ظرفيت افراد متفاوت است. مهم اين است که اين شناختبه گونهاي باشد که در صورت مواجه افراد با تهديدها و شبههافکنيهاي دشمنان و بدخواهان، در تشخيص راه صحيح و شيوه درست از دچارشدن به گمراهي و انحراف آنها را نجات دهد. و گرنه شناخت کامل و همه جانبه حجتهاي الهي براي افراد عادي با توجه به محدوديت استعدادها و تواناييهاي فکري غيرممکن است.
********************
بعد امر به معروف و نهي از منکر
از بهترين راههاي عملي مبارزه جوانان با فساد و تهاجم فرهنگي بيگانگان در جامعه عصر غيبت، امر به معروف و نهي از منکر و احياء آن در جامعه اسلامي است.
با اين دو عمل است که احکام و فرايض الهي در جامعه برقرار مي ماند و جامعه ديني از انحراف نجات مي يابد.
رضا و خشنودي امام زمان (عج) در آن است که معروف عملي شود و منکر ترک گردد. بنابراين جوان منتظر نمي تواند در اين باره بي تفاوت باشد.
بزرگترين امر کننده به معروف و نهي کننده از منکر در روزگار ظهور، خود مهدي (عج) است پس چگونه ممکن است که جامعه منتظر، خشنودي مهدي را بخواهد ولي در اين بعد به مهدي(عج) اقتدا نکند. اهميت امر
به معروف و نهي از منکر در حفظ جامعه اسلامي از گرداب فساد چنان است که حضرت علي (عليه السلام) در بستر شهادت به فرزندانش امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) سفارش مي کند:
«لا تترکوا الامر بالمعروف و النهي عن المنکر فيولي عليکم شرارکم ثم تدعون فلا يستجاب لکم»:
امر به معروف و نهي از منکر را ترک نکنيد که در اين صورت اشرار شما بر شما چيره مي شوند. پس شما براي دفع آنها دعا کنيد ولي دعاي شما اجابت نمي شود.
هدف امام حسين نيز از برپايي قيام عاشورا احياء امر به معروف و نهي از منکر در جامعه اسلامي آن زمان بوده است.
در بحث از مقابله با تهاجم فرهنگي آنچه مهم است و بايد به آن بيشتر از ساير موارد عنايت شود مسئله امر به معروف و نهي از منکر است. امر به معروف و نهي از منکر قوي ترين سلاح پاسداري از فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و حفظ جامعه اسلامي از فساد و تعرض دشمنان دين مي باشد. اين دو فريضه بر حسب روايات، همه واجبات بوسيله اين دو پا برجاست.
با توجه به اهميت اين دو فريضه در دين اسلام، جوانانِ عصر انتظار بايستي پيشگام در اجراي اين اصل مهم اسلامي باشند و در واقع جوانان با اجراي اين اصل مهم مي توانند بصورت عملي جامعه رااز وجود آلودگيها پاک سازند و سلامت جامعه را تضمين کنند. جوانانِ منتظر در عصر غيبت با استفاده و بکارگيري نيروي جواني خويش در ستادهاي امر به معروف و نهي از منکر بخوبي مي توانند جامعه اسلامي را از عناصر بيماري زا و ميکروب گناه پاک سازي کنند تا جامعه اسلامي امروز پذيراي منجي عالم و صاحب حق گردد.
اصلاح امت و نجات دادن اجتماع از انحراف و فساد اخلاقي در گرو احيا و اجراي اصل امر به معروف و نهي از منکر است لذا شايسته است که جوانانِ منتظر، خود را به آداب معروف آراسته کرده و با شناخت اهميت و جايگاه رفيع اين اصل در نظام توحيدي اسلام در اجراي اين اصل بکوشند و با تشکيل هسته هاي امر به معروف و نيز همکاري با ستادهاي امر به معروف ونهي از منکر ضمن طرد هر گونه فساد اخلاقي و اجتماعي در سطح جامعه، شرائط مطلوب را براي ظهور حضرت مهدي(عج) فراهم سازند پس بعد امر به معروف و نهي از منکر از مهمترين ابعاد تکليف جوانان در عصر انتظار بوده که توجه به آن بيش از پيش ضروري بنظر مي رسد.
*********************
بعد پارسايي
دوران جواني مرحله اي است که انسان بيشتر در معرض لغزشها و انحرافات اخلاقي قرار دارد و در واقع احساس بر عقل چيره مي گردد و چه بسا انسان به همين خاطر از انجام عمل صالح غافل بماند. از حساس ترين دوران زندگي انسان، دوران جواني است که مراقبت از خود در اين مرحله از عمر بسيار مهم و حائز اهميت فراوان است.
پيشه کردن تقوي الهي، تدين و پارسايي در اين دوره از زندگي (دوران جواني) از برجستگي خاصي برخوردار مي باشد و شايد کمي مشکل باشد ولي با تمرين و ممارست مي توان اين بعد را تقويت نمود.
داشتن اين بعد از ابعاد تکليف در عصر انتظار از سوي جوانان مهم و قابل توجه است.چرا که در جواني پاک بودن شيوه پيغمبري است.
در دوره جواني زاهد و پارسا بودن مطلوب زندگي بشري است. بخصوص در عصر غيبت جوانان از طريق زهد و تقوي مي توانند در زمره ياران شايسته امام زمان(عج) قرار گيرند و زمينه و شرائط ظهور آن امام همام را به بهترين وجه ممکن فراهم سازند. و در گسترش عدل و داد در سراسر گيتي و احقاق حقوق مستضعفين مؤثر واقع شوند.
وقتي جوان عصر انتظار به لباس تقوي آراسته شود فساد در وي هرگز راه نمي يابد و القائات شوم فرهنگي دشمنان در وي اثر بخش نخواهد بود.
براي مبارزه با فساد در عصر غيبت داشتن اين صفت (پارسايي و تقوي) از سوي جوانان يک ضرورت است.
با وجود جوانان مؤمن با خصوصيات فوق در صحنه هاي مختلف جامعه اسلامي، مظاهر فساد در جامعه از بين رفته و جامعه در مسير سعادت و کمال انسانها حرکت خواهد کرد.
همين جوانان هستند که ياران مهدي(عج) در عصر ظهور مي باشند و ثبات و تداوم حکومت جهاني ولي عصر(عج) به حضور و مشارکت جوانان متعهد و وارسته نيازمند است و از تعرض دشمنان در امان خواهد بود.
*********************
بعد فرهنگي
منظور از بعد فرهنگي نگهباني و حراست فرهنگ ديني در جامعه و ميان جوانان است و اينکه فرهنگ اسلامي و ديني با مشخصات و ويژگيهايي که قبلاذکر آن رفت در ميان جوانان وجامعه زنده بماند و نقش آفرين و جهت بخش باشد.
امروز، همين فرهنگ اسلامي و ديني مورد تهاجم بيگانگان و دشمنان دين قرار گرفته است. دشمن سعي دارد با حذف فرهنگ ديني و اسلامي در جامعه اسلامي و دور کردن جوانان از مفاهيم فرهنگ ديني، سلطه فرهنگي خود را در جامعه اسلامي گسترش دهد و بر حذف آن تاکيد مي کند. تهاجم فرهنگي چيزي جز حذف و به ابتذال کشانيدن فرهنگ ديني در جامعه اسلامي عصر غيبت نمي باشد.
امروز آنچه در جامعه اسلامي عصر انتظار ضرورت دارد تقويت جبهه فرهنگي است. ديروز مسئله نظامي مطرح بود ولي امروز نبرد فرهنگي.
در اين جبهه فرهنگي جوانان بخصوص جوانان تحصيلکرده نقش مهمي را بازي مي کنند و رسالت سنگيني را بر عهده دارند.
جدايي و بيگانگي اين قشر از جامعه از فرهنگ اسلامي و ديني ضررهاي جبران نا پذيري را متوجه اسلام و مسلمين مي گرداند.
بديهي است که تحقق ظهور مهدي(عج) در گرو حفظ ارزشهاي اسلامي و فرهنگ متعالي ديني در جامعه و پايبند بودن جوانان بعنوان اصحاب آن امام در عصر ظهور به اين فرهنگ اسلامي و استمرار آن تا زمان ظهور حجت حق مي باشد.
صيانت از اين فرهنگ يکي از راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمنان دين در عصر غيبت از جانب جوانان مي باشد.
جوانان مي توانند با مطالعه و پژوهش و کاوش در مفاهيم عميق فرهنگ اسلامي و ديني در نشر اين فرهنگ و شناساندن آن به جهانيان نه تنها بر غنا و پويايي آن بيافزايند بلکه مي توانند از اين طريق اسلام حقيقي را به جهانيان معرفي کنند و زمينه جذب فرهنگهاي ديگر را به دين مبين اسلام فراهم سازند. مبارزه فرهنگي کار فرهنگي مي خواهد.
بنابراين در مبارزه با تهاجم فرهنگي بايد ابزار فرهنگي را به خدمت گرفت. گسترش فرهنگ اسلامي در سطح جامعه و حتي در فراسوي مرزهاي جامعه اسلامي گامي موثر در اين راستا مي باشد.
نوشتن مقالات تحقيقي پيرامون فرهنگ اسلامي و مقايسه آن با فرهنگهاي الحادي معاصر، برگزاري نشستهاي علمي فرهنگي در زمينه تبيين فرهنگ متعالي اسلامي، برگزاري سمينارهاي علمي، تشکيل انجمنهاي علمي و تحقيقي در زمينه معارف اسلامي و حتي بر پايي مجالس مناظره فرهنگي با شرکت گروههاي مختلف و دعوت از صاحبنظران علوم ديني و مسائل فرهنگي از سوي جوانان از جمله اقداماتي است که مي تواند در شناسايي و ترويج فرهنگ اسلامي در جامعه عصر غيبت موثر بوده و جامعه اسلامي را در برابر هجمه فرهنگي بيگانگان واکسينه نمايد.
بخاطر داشته باشيم که در تهاجم فرهنگي دشمنان با سرمايه گذاريهاي فراوان سعي مي کنند در مسلمين عقده حقارت و خود کم بيني ايجاد کنند که صاحب فرهنگ مترقي نيستند و اينکه فرهنگ اسلامي فرهنگي متروک و کهنه است.
لذا مي توان با معرفي فرهنگ اسلامي و نماياندن کاربرد آن در زندگي بشري عملا به دشمنان فهماند که فرهنگ اسلامي بالاتر از آن چيزي است که آنها مي پندارند جوانان از طريق تمسک به فرهنگ اسلامي بهتر مي توانند خوديابي و خودشناسي کنند.
يکي از نمونه هاي ايمان به غيب و امام غايب همين تمسک به فرهنگ ديني و اسلامي است.
ايمان به قيام مهدي(عج) در گرو ايمان به فرهنگ اسلامي و ارزشهاي ديني است که امروز همين فرهنگ مورد هجوم دشمنان دين قرار گرفته است. بدليل اهميت اين فرهنگ است که دشمنان از هر سو تلاش مي کنند آنرا زير سؤال ببرند.