خميني شهرهمچنان بيداراست
متولدکه شدم اسمم راتوي ثبت احوال ثبت کردند ،محل صدورشناسنامه ام را زدند خميني شهر
بزرگترکه شدم پابه عرصه ي علم ودانش گذاشتم ،وقتي حرف ازعلماوشهدا مي شد يادم مي افتاد،به 23هزارشهيد ،به سرداراعتصامي، ابراهيمي، نواب صفوی ،به آيت الله اشرفي ،آيت الله معرفت، وآيت الله جبل آملي، آیت الله فیاض ،آیت الله شیخ محمد حسین نجفی ،….
نيازنبودکه بگويند محرم است همه جا سياه پوش بود،نام حسين بر سردرهمه دلها حک شده بودتاجايي که نام شهرمان راگذاشتند حسينيه ايران ….
روزي که شيپورجنگ به صدا درآمددسته دسته سبکبالان عاشق ازپيروجوان جان به کف دست گرفتندوشربت شهادت نوشيدند….
خيابان هاي شهرما صداي پاي مردان وزنان سلحشورراهنوزبه يادداردکه بامشت هاي گره شده فريادخودرابرسرابرقدرت ها سردادند وباحجاب فاطمي سروده ي زنان برومندراآويزه عالم کردند….
سنگرمساجدومحفل نماز جمعه ماهنوز ازعطرعاشقان ولايت پراست….
سراسرشهرم جز غيرت وعفت وجوانمردي نيست اماامروزچه شده ….
چه شده که دست نامحرمان روزگار به شهرمان درازشده ؟!
مگرخبرندارندکه خميني شهري ها همچنان بيدارند!!
وافسوس که بعضي ناآگاهان روزگار بدون درنظرگرفتن سابقه تابناک خميني شهر پرده جهل تاريک خويش رابررخ پرفروغ آن کشيدند…(بزگنمایی حادثه اراذل و اوباش)
آيا با ابوجهل ها وابوسفيان ها مکه هارابدنام مي کنند؟
مردم خميني شهر همگي محمدي وحسيني اند،،جهالت ها رادرخاک بهشتي خود دفن ونابود مي کنند
عرفان، معنى دارى زندگى فاطمه عليهاالسلام
سنت بانوى بزرگ، ادامه جريان وجودى انسان را تا مراحل ناب عرفان مثبت (مراحل فنا و انقطاع تا اعتصام و استعانت و توكل و تفويض و رضا و تسليم) در خود دارد و ما را تا اوج فلاح و رستگارى راه مىبرد.
انسان بالنده، در سطح معينى از تنش و تجربه رنجها است. سطحى ميان آنچه بدان دست يافته يابه انجام رسانيده و آنچه كه بايد بدان دست يابد و به انجام رساند، يعنى فاصلهاى ميان آنچه هست و آنچه بايد بشود. تجربه رنجها و تنشهاى برآمده از سرعت بالندگى وجود آدمى، مراتب عرفان وجود را ژرفتر و پايدارتر مىسازد.
نمايى از عرفان بانو
عرفان راهبر گذار از عالم فوق عقل است؛ با اعتصام و استعانت و رتبه فناى از غير و با قدم تفويض و توكل و رضا و تسليم به ژرفايى بينش و سلوك در رسيدن است.
نجواى لحظههاى بانو عليهاالسلام با خداى خويش، مضمون ژرف عرفان ناب دينى را نشان مىدهد:
«خداى من! به حقِ آگاهى غيبيّت و قدرتت بر تمامى هستى، مرا تا آنگاه كه براى من همراه با خير ونيكويى است؛ زنده بدار و هم آن هنگام كه مرگ، انتخابى برتر براى من است مرا بميران. خداى من! نياز همه وجودم در آستانهات، اخلاص و خشيت در خشنودى و غضب تو است و قصد و پايدارى و دوام نيز در فقر و غنا است؛ از تو دادههايى چون، فناناپذيرى و روشنبينى پايدار را مىطلبم. مىخواهم كه همواره خشنود به قضاى تو باشم و سرمستى سزاوار پس از مرگ را مىطلبم. از تو بينش و ديدى توانمند در نگاه به وجه تو را مىخواهم و هم شوق به ديدارت بدون آنكه پريشانحالى و رنجى در آن باشد، يا در آشوبى قرار گيرم.»(1)
عرفان با آموزههاى بانوى بزرگ، ترس از تعقل و به كار بستن شناختها و تحليلهاى عينى و استدلال و برخورد آگاهانه با واقعيتهاى ملموس نظرى، اجتماعى و سياسى نيست.
عرفان با گريز از انديشه، عقل و تدبير به دست نمىآيد؛ بلكه پس از گذار از قله و اوج عقل و انديشه و حضور در ميدان جهاد و عبور از حوزه محدوديت عقل و انديشه و تعقل و نظر و حتى در مرتبه عبور از عشق و با عمل صالح بدست مىآيد. عرفان، محصول شجاعت و دليرى و پهلوانى و عشق و احساس و ايمان است.
آدمى با ايمان و عمل صالح در طريق ربوبى، با قدم تفويض و توكل و رضا و تسليم در جريان عظيم والايش و تعالى خود و ژرفا گرفتن جريان آرامش درونيش به مرتبه نفس مطمئنه مىرسد.
و اين «رضا» است كه موجب آرامش متعالى روح، از ميان رفتن حزن، راحتى و آسايش، رفع حوائج با قناعت و غناى طبع و مقام استجابت دعا مىشود.
نيايش بانو
با زندگى و نيايشهاى بانو آموختهايم كه:
دعا، درخواست و خواهش از سر نياز خودآگاه براى وصلت به مراتب بالاتر، رويش و رستگارى وجود است كه به درك روشن بينانه فاصله وضعيت وجودى خويش (آنچه كه هست) تا آنچه كه بايد باشد، در رسيده است.(2)
«دعا» تبلور خودآگاهى به وضعيت و جايگاه و فقر خويش و نياز به مطلوبيتها و كشش و گرايش و عشق خودآگاه است.(3)
خواهانى در انديشه، فكر رسيده به بيدارى و دانايى و خردورزى و در تب و تاب باز شدن بىمنتهاى خويش؛(4)
خواهانى در روح براى تعالى انگيزشها و نيتها تا به بهترين نيتها؛(5)
و خواهانى بالندگى اراده و تصميم تا اختيار خلاق؛(6)
و خواهانى رويش احساس و عاطفه و عشق تا مراتب كامل ايمان؛
و خواهانى پاكيزگى عمل تا مرحلهگذار از خودى متعين و وصلت به خودى نهايى؛(7)
«دعا» كشش وجودى از خودآگاهى تا طلب رويش تا رتبه پرستش و ستايش؛(8)
«دعا» مضمون متصل و سازنده قطعات جداگانه حيات آدمى است تا انديشه و عاطفه و سلوك و ارتباطات اجتماعى تبلور يك خواهانى واحد باشد.
«دعا» نشانه گذر از رويه گذران عالم به حقيقت ثابت جاودان آن است.
«دعا» نشانه عشق به معبود و تجلى عشق ورزيدن و احساس كردن و دوست داشتن به حقيقتى فراتر از خود و عالم محدوديتها است. «خدا» اين رمز اعلايى است كه دو معجزه حيات و وجود از او سر زده است، به همان گونه كه خود را در برابر چشم كسى كه جز فهميدن، نمىفهمد، پنهان مىدارد، به همان اندازه، خود را در برابر كسى كه، جز دوست داشتن نمىفهمد، آشكار مىكند.(9)
نيايش با اين توضيح، مضمون خواهانى تعالى خودى است، خواستن نيازهاى بالاتر از زندگى موجود هر انسانى است. براى روح بزرگ و عاشق و تشنه، نيايش معراج به سوى ابديت، پرواز به قله مطلق و صعود به ماوراى آنچه هست مىباشد. همين جويايى، مضمون اصلى همه زندگانى اهل سلوك است و نيايش زبان اين جستجوست.(10)
در اين خواهانى «اراده معطوف به معنا» خواهانيى كه ثمره آن فرديت يافتن و به صورت فردى يكتا شدن، خودشدن و تحقق خود است. خود شدنى كه از دل آن تكاپوى خواهانى بر مىآيد و در تعبير «انّى»(11) تبلور مىيابد. خوديى خواهان و اهل طلب رويش و فلاح و كمال(12) با اين نيازهاى خودآگاه انتظار ما از دين و انگيزه رويكرد به بانو براى ما فهميدنى است
پى نوشتها:
1- بحارالانوار؛ ج91؛ ص225
2- «اللهم قد ترى مكانى و تسمع كلامى و تطلع على امرى و تعليم ما فى نفسى… و انت الرب الجواد بالمغفرة…» - دعاى صديقه كبرى.
3- «وانا فقير الى رحمتك فاسألك بفقرى اليك و غناك عنى….» - همان مأخذ
4- «سلام على جبرييل و ميكاييل…. و ملائكتك … و سلام على النبيين والصديقين و على الشهداء والصالحين والحمدلله رب العالمين و لاحول ولاقوة الاّ بالله العلى العظيم…» - همان مأخذ
5- «واكفنى ما اهمنى و ما غاب عنى…» - همان مأخذ
6-
7- «اللهم انزع العجب والرّيأ والكبر والحسد زالضعف والشك» - همان مأخذ
8- «… يا اله الهدى» - همان مأخذ
9- كارل، الكسيس، به نقل از على شريعتى، فلسفه نيايش، حسينيه ارشاد؛ بىتا؛ ص11
10- سبحانك يا ذالجلال والاكرام ما فعلت بالغريب الفقير اذا اتاك متحيرا مستغيثا دعاى صديقه طاهره؛ در تعقيب نماز مغرب؛ صحيفة الزهرا؛ جواد قيومى اصفهانى
11- در مانند «انى اسئلك….» و … دعاى صديقه كبرى؛ در تعقيب نماز عصر؛ مسند فاطمه زهرا عليهاالسلام ؛ شيخ الاسلامى؛ ص401
12- اللهم .. يا اله الهدى دعاى صديقه كبرى
برگرفته ازمقاله زن در انديشه ترقى(احمد آكوچكيان)
فاطمه زهراسلام اله عليها؛ اخلاق و ارزشهاى پايدار الهى
دخت آفتاب، حضرت زهرا(ع)، نمادى جامع و كامل از «فرهنگ فلاح» و رستگارى در قرآن بود و به خوبى ارزشهاى اخلاقى، معنوى و معرفتى را در پندار، گفتار و رفتار خويش جلوهگر مىساخت. او به خوبى مىدانست كه «فلاح» يعنى رستگارى، سعادت و خير تمامعيار در زندگى، آنگاه دائم و ثابت خواهد بود كه آرمانى ماندگار داشته باشد و هرگز وابسته به امورى ظاهرى، زودگذر و يا كوتاهمدت نگردد؛ حقيقتى چشمگير و روشنگر كه آيات قرآن، همگان را به عبرتآموزى آن فرا مىخواند و به طور پى در پى هشدارى حياتبخش مىدهد؛ گاه كه از جلوههاى جارى و ظاهرى زندگى، سخن مىگويد، به سطحىنگرى زراندوزان و پولپرستان اشاره مىكند كه منطق و گمان يكايك آنان چنين است:
«يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ؛(1)
گمان مىكند مال و دارايى، او را جاودان و ابدى مىسازد.»
از اينرو بسيارى سر به شورش و طغيان در برابر احكام پروردگار سبحان برمىدارند، چون خود را در رفاه و بىنيازى مىنگرند: «إِنَّ الإِنسانَ لَيَطْغى أَنْ رَّءَاهُ اسْتَغْنى؛(2) همانا انسان سركشى مىكند، آن زمان كه خود را بىنياز پندارد.»
و يا آنان كه «شخصيت» و «هويت» خود را در «قدرت» مىنگرند، داراى اين شعار مىداند كه:
«قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى؛(3)
در حقيقت امروز هر كه فايق آيد و برتر شود، خوشبخت مىشود.»
اين بينش قرآنى و آسمانى موجب گرديده بود كه زهراى عزيز(ع)، فلاح و رستگارى را تنها و تنها در بهرهگيرى از ارزشهاى الهى بداند و با تمام وجود به اين باور دست يابد كه:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى …(4) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها …؛(5) قَدْ أَفْلَحَ المؤمنون …؛(6)
رستگار كسى است كه خود را [از پليدىها ]پاك گردانيد … هر كس نفس خود را طاهر و پاكيزه ساخت سعادتمند شد … همانا مؤمنان رستگارند.»
در نگاه پرنور زهراى مرضيه(ع)، بهترين و برجستهترين مقام، «مقام امين» و «مقام كريم» بود، چنان كه قرآن با اشاره بدان مىفرمايد:
«اِنَّ الْمُتَّقيِنَ فى مَقَامٍ أَمِينٍ …(7) و كنوزٍ و مَقامٍ كريم؛(8)
به راستى كه پرهيزگاران در جايگاهى آسودهاند … [كه در بردارنده] گنجينهها و محلهاى پرناز و نعمت است.»
از اينرو هيچ گاه «عزّت و عظمت» و «حقيقت و شخصيت» خويش را در زينتهاى زندگى كه بقايى بىمقدار و فنايى فراوان دارد، نمىنگريست و با نگاه عميق خود «خيرها» يعنى بهترينها و برترينها را - آن هم نزد پروردگار بزرگ و مهربان كه هميشگى و ابدى است - جستجو مىكرد تا هماره همراه او باشند و تا ابديت از يكايك آنها بهره ببرد. بدين خاطر نگاه او نگاه آسمانى بود و چون آيات قرآن بر اين باور بود كه:
«الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيوةِ الْدُّنْيا وَ الْباقياتُ الصّالحاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً؛(9)
مال و پسران زينت زندگى دنيايند و نيكىهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد برتر است.»
و چنين بود كه در لحظه لحظههاى حيات خويش به «روز نياز» توجه شايانى داشت و از ژرفاى دل و انديشه، اندوختههايى براى آن روز فراهم مىساخت، روزى كه:
«لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ اِلّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبِ سَلِيمٍ؛(10)
هيچ مال و فرزندى سود نمىدهد، مگر كسى كه دلى پاك [از تيرگىها و تاريكىها ]به سوى خدا بياورد.»
زندگى جز نفسى نيست، غنيمت شمرش
نيست اميد كه همواره نفس برگردد
نه هر آن را كه لقب بوذر و سلمان باشد
راست كردار چون سلمان و چو بوذر گردد
هر نفس كز تو برآيد، چو نكو در نگرى
آز تو بيشتر و عمر تو كمتر گردد
پاكىآموز به چشم و دل خود، گر خواهى
كه سراپاى وجود تو مُطهَّر گردد
هر كه شاگردى سوداگر گيتى نكند
هرگز آگاه نه از نفع و نه از ضرّ گردد11
1 همزه، آيه 3؛ ر.ك: تفسير التحرير، ج2، ص188؛ تفسير الجديد، ج3، ص347؛ تفسير الكاشف، ج1، ص48.
2 علق، آيه 6 و 7؛ ر.ك: عبس، آيه 5؛ الليل، آيه 8.
3 طه، آيه 64؛ ر.ك: تفسير الكاشف، ج2، ص20؛ تفسير الكبير فخر، ج5، ص205 و ج10، ص80؛ تفسير كشفالاسرار، ج2، ص87.
4 الاعلى، آيه 14؛ ر.ك: تفسير المراغى، ج5، ص166؛ تفسير ملاصدرا، ج5، ص54؛ تفسير المنير، ج9، ص98.
5 الشمس، آيه 9؛ ر.ك: الكافى، ج1، ص401 و ج2، ص101، 107 و 232؛ وسائلالشيعه، ج2، ص13، 107 و 142.
6 مؤمنون، آيه 1؛ ر.ك: بحارالانوار، ج1، ص168 و ج9، ص95 و ج40، ص89.
7 دخان، آيه 51؛ ر.ك: اعلامالدّين، ص117 و 136؛ بصائرالدرجات، ص25؛ تحفالمؤمن، ص207 و 297.
8 شعراء، آيه 58؛ ر.ك: دخان، آيه 36.
9 كهف، آيه 46؛ ر.ك: بحارالانوار، ج106، ص108؛ الاحتجاج، ج1، ص207؛ ارشادالقلوب، ج1، ص133.
10 شعراء، آيه 88 و 89؛ ر.ك: تفسير الميزان، ج7، ص73؛ تفسير كشفالاسرار، ج9، ص345.
11 پروين اعتصامى.(13)
برگرفته از مقاله پيام زن >> شماره ( 139 ) ،ارزشهاى جاودان زندگى ،احمد لقمانى
وظايف زنان در دوران غيبت امام زمان
وظايف و مسئوليتهايي در دوران غيبت امام زمان بر عهده شيعيان قرار گرفته که براي حفظ خود و جامعه خود و مهيا نمودن آن براي ظهور حضرت بقية الله ارواحنا فداه بسيار مفيد و مؤثر است و اهميت اين وظايف بحدي است که در روايات بسيار تأکيد شده لذا هرگاه زنان يا مردان به وظايف و مسئوليتهايي که بر عهده شان گذاشته اند عمل نمايند و پايبند به آن باشند، اين اشخاص بس با ارزشتر و پراهميت تر از مسلمان صدر اسلام خواهند بود که محضر پيامبر اکرم (ص) را درک کردند چنانکه حضرت رسول خدا (ص)، در جمع اصحابشان فرمودند:
بعد از شمار گروهي بيايند که براي يک نفر از آنان به اندازه پنجاه نفر از شما اجر و مزد منظور گردد.
عرض کردند: اي رسول خدا! ما در جنگهاي «بدر» و «احد» و«حنين» در کنار شما بوديم و در راه خدا جنگ ها کرديم و قرآن در زمان ما نازل شد.
پيامبر فرمود: اگر مشکلات و سختي هاي که براي آنها پيش مي آيد و آنان در مقابل، پايدراي و مقاومت مي ورزند، براي شما پيش مي آمدع نمي توانستيد مانند آنها پايدار و ثابت قدم باشيد.
و در روايت ديگري پيامبر اکرم به حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند:
بزرگترين مردم از جهت يقين، افرادي هستند که در آخرالزمان مي آيند زيرا آنها پيامبر خدا را نديدند و درک نکردند و همچنين حجت خدا (و امام زمانشان) در غيبت بسر مي برد، ولي آنها به خطوط ترسيم شده بر کاغذ ايمان مي آورند.
خلاصه اينکه در ايام غيبت و دوري از امام عصر زنان که نيمي از جامعه را تشکيل مي دهند بايد نقش سازنده اي داشته باشند و بدانند که آنها نيز موظفند دوش به دوش مردان براي زمينه سازي ظهور امام زمان تلاش عميق و پي گير و خستگي ناپذير بنمايند.
لذا زنان ما نبايد در مقابل وظاي مهم فردي و اجتماعي از خود سستي يا بي تفاوتي نشان دهند بلکه وظايفي که بعضي از آنها در اين نوشته اورده شده است با جديت کامل عمل کنند و با هر فساد و تباهي مبارزه کنند و با عمل و تزکيه نفس خود را از منتظران واقعي حضرت بقية الله ارواحنا فداه قرار دهند. و بر ايمان و صراط مستقيم دين پايدار و مقاومت ورزند تا مصداق کلام گوهر بار پيامبر اکرم (ص) گردند.
حکايت
مرحوم شهيد دستغيب نقل مي کند که در چند سال قبل خانم محترمه و علويه اي که مداومت بر نماز جماعت مسجد جامع داشته به بنده گفت مدتها است که بجدم صديقه طاهره فاطمه زهرا براي نجاتم متوسل شده ام تا اينکه شب گذشته در عالم رؤيا آن حضرت را ديدم عرض کردم: بي بي ما زنان چه کنيم که اهل نجات باشيم؟
فرمود: شما زنان به شش چيز مواظبت کنيد تا اهل نجات شويد. و من غفلت کردم از پرسش آن شش چيز و از خواب بيدار شدم حال شما بگوئيد آن شش چيز کدام است؟
بنده به نظرم رسيد که در قرآن مجيد آخر سورة الممتحنة وظايف زنان و شروط پذيرفته شدن بيعت آنها با رسول خدا را بيان فرموده است.
سپس به آيه 12 از سوره مزبور مراجعه نموده و شماره کردم، ديدم شش چيز است به آن علويه تذکر دادم که قطعاً مراد حضرت صديقه کبري همين شش چيز است و براي اينکه زنان مسلمان وظايف خود را بدانند آيه مزبور با مختصر ترجمه اي نقل مي گردد.
يا ايها النبي اذا جائک المؤمنات يبايعنک علي ان لايشرکن بالله شيئاً و لايسرقن و لايزنين و لا يقتلن اولادهن و لا يأتين ببهتان يفترينه بين ايديهن و ارجلهن و لا يعصينک في معروف فبايعهن و استغفرلهن الله ان الله غفور رحيم.
يعني اي پيغمبر چون زنان مؤمنه پيش تو آِند و بخواهند که با تو بيعت کنند، بايد عهد ببندند که شش چيز را ترک کنند (نخست) آنکه براي خدا هيچ چيز را شريک قرار ندهند.
(يعني در ذات و صفات و افعال و عبادت به تفصيلي که در کتاب گناهان کبيره است).
(دوم) لايسرقن دزدي نکنيد، از مال شوهران و اغربايشان و از هر کس ديگر.
سوم: لايزنين زنا نکنند.
چهارم: لايقتلن اولادهنّ؛ فرزندان خود را نکشند(و از کشتن فرزند سقط جنين، بلکه ماده تکوين بچه است يعني نطفه و علقه و مضغه که سقط آنها هم حرام و موجب ديه است بتفصيلي که در کتاب گناهان کبيره است.
پنجم: لايأتين ببهتان؛ يعني بهتان و دروغ از پيش دست و پاي خود نبافند و بر کسي نبندند مانند اينکه بچه اي را از سر راه بردارد و بگويد آنرا زائيده ام و فرزندم هست و مانند اينکه زنان پاکدامن را قذف کنند و بهتان زنا بر آنها ببندند و بطور کلي هر بهتاني را بايد ترک کنند.
ششم: لايعصينک؛ و اي محمد (ص) مخالفت تو را نکنند در هر چيز بآن فرمان دهي ( مانند: نماز و روزه، حج، زکوة، و ولايت و مانند لزوم اطاعت از شوهر و پرهيز از نظر و لمس با اجنبي و غيره).
فبايعنّ؛ يعني پس با اين زنان بر شرطهائي که گفته شد بيعت کن و بر ايشان از خدا آمرزش خواه که خدا آمرزنده و مهربانست.
تعداد 50 نفر طلاب مدرسه علميه حضرت زهرا سلام اله عليها روز دوشنبه 91/1/28 ساعت 12 ظهر به اتفاق معاون فرهنگي مدرسه در نماز جماعت ظهر و عصر به امامت آيت اله ناصري در مسجد كمر زرين اصفهان شركت نمودند و به درخواست طلاب سفارشاتي به ايشان نمودند و آنها راسفارش به استغاثه به امام زمان نمودند. و بعد از آن به زيارت علامه مجلسي رفتند وبعد از صرف ناهار به امامزاده درب امام رفته و زيارت نمودند
وظايف جوانان در جامعه مهدوي
پيروي از نائبان امام زمان عليه السلام
در دوره غيبت کبري، فقهاي جامعالشرايط به نصب امام زمانعليه السلام مسؤوليت نمايندگي عام امامعليه السلام را در استمرار حرکتحياتبخش امامت و پاسداري از احکام و مقررات اسلامي برعهده دارند. بر اين اساس، يکي از وظايف افراد در عصر غيبت، پيروي از رهنمودهاي فقهاي عادل است. چرا که فقها به دليل آشنايي با شيوههاي صحيح استنباط احکام از منابع اصيل ديني، قادرند تا به پرسشهاي مختلف مردم در زمينه مسائل ديني پاسخ دهند. امام صادقعليه السلام در اشاره به چنين امر مهمي فرمودند: «فقها از سوي ما منصوب شدهاند تا به سؤالات شما پاسخ دهند و شما نيز مؤظف هستيد در شرايطي که به ما دسترسي نداريد به آنها مراجعه کنيد و بر اساس نظر آنان در چهارچوب احکام الهي عمل کنيد و هرگز حکم آنها را که براساس موازين شرعي ارائه ميشود، رد ننماييد. چون رد نظر آنان، به منزله رد حکم و نظر ماست و رد نظر ما، به منزله رد نظر و حکم خداوند است.» (4)
در همين باره زماني که از حضرت مهدي (عج) سؤال کردند که در دوران غيبت کبري که به شما دسترسي نداريم جواب احکام و مسائلي را که با آنها مواجه ميشويم چگونه به دست آوريم؟ آنحضرت در پاسخ فرمودند: «در پيشامدها و حوادثي که رخ ميدهد به آشنايان با احاديث ما (يعني مجتهدان جامعالشرايط که متخصصان متون ديني و احاديث اهلبيتعليهم السلام هستند) مراجعه کنيد و آنها حجت من براي شما و من حجتخدا بر آنان هستم.» (5) پس، برخلاف نظر نادرستبرخي افراد ناآشنا به معارف اسلامي، مسلمانان در دوران غيبت کبري بدون راهنما نماندهاند که مجبور باشند با شيوههاي ناصواب متکي به انديشههاي ناقص بشري و نظريههاي غيرعلمي به حل مشکلات اقدام کنند و در نتيجه، گرفتار معضلات فرهنگي و اقتصادي و اجتماعي فراوان گردند. بلکه در دوراني که بنابر مصالحي امام معصومعليه السلام در دسترس همگان نيست مردم موظفاند که به فقهاي عالم و عادل مراجعه کنند و آنان نيز موظفند بدون کوتاهي و سهلانگاري بر اساس موازين شرعي از طريق مراجعه به آيات قرآن و روايات اهلبيتعليهم السلام به همه سؤالات و نيازهاي فکري و اعتقادي و فقهي و فرهنگي و سياسي و… آنها پاسخهاي مناسبي ارائه دهند.
******************
جامعهسازي
از آنجا که يکي از شرايط مهم رشد ارزشها و فراهم شدن زمينه حاکميت احکام الهي، اصلاح وضع عمومي جامعه است لذا در تعليمات روشنگرانه اسلام اهتمام به وضع جامعه و مبارزه با نارساييهاي اجتماعي و فساد و کجرويها از طريق اموري چون امر به معروف و نهي از منکر مورد تاکيد قرار گرفته است. به گونهاي که حتي انسانهاي بيتوجه به امور اجتماعي و مشکلات ساير مردم، خارج از زمره مسلمانان محسوب ميشود: «من اصبح ولايتهم بامورالمسلمين فليس بمسلم»
علاوه بر اينکه بر اساس روايات اهلبيتعليهم السلام تا آمادگيهاي لازم فکري و فرهنگي و… در احاد جامعه براي پذيرش و ياري امام زمانعليه السلام پيدا نشود، ظهور حضرت محقق نخواهد شد. از سوي ديگر، تحصيل آمادگيهاي لازم نياز به بستر سالمي دارد که افراد در سايه آن بتوانند به کسب مهارتها و کمالات لازم بپردازند.
اين بسترسازي مشروط به احساس مسؤوليت همگاني و مشارکت همه جانبه تک تک افراد در پاکسازي فضاي عمومي جامعه است که براي انجام کامل و به موقع اين امر نيز مکانيزمهاي زيادي پيشبيني شده است که مهمترين آنها، اقامه فريضه امر به معروف و نهي از منکر است. يعني همه افراد جامعه اسلامي موظفند از طريق تحصيل آشنايي کامل با شرايط و احکام آن، به اصلاح نارساييهاي اجتماعي و حفظ سلامت فضاي جامعه بپردازند تا از اين طريق، اولا: شرايط لازم براي ظهور آن حضرت فراهم گردد و ثانيا، امکان زندگي براساس احکام نوراني اسلام در دوره غيبت، ولو به ضرورت ناقص، بوجود آيد.
******************
خودسازي و تهذيب نفس
اصلاح نفس و ترک گناهان و آراستن به فضايل اخلاقي در همه احوال ضرورت دارد. ولي خودسازي و اصلاح نفس در دوره غيبت، که زمينه لغزش و انحراف و آلوده گشتن به رذايل اخلاقي بيشتر است، از اهميت زيادي برخوردار است.
امام صادقعليه السلام در اين زمينه ميفرمايند: «صاحبالامرعليه السلام غيبتي خواهد داشت اگر کسي در آن دوره بخواهد ديندار بماند، سخت در مشقتخواهد بود. بنده خالص خدا در آن شرايط بايد تقواي الهي پيشه کند و دو دستي به دين خود بچسبد.»
به علاوه، چون فراهم شدن زمينه ظهور امام زمانعليه السلام از يک نظر وابسته به وجود افراد خودساخته و آراسته به فضايل اخلاقي است و جز از طريق تهذيب نفس و پيدا کردن پرورش اسلامي نميتوان در سلک ياران و زمينهسازان حضور آن حضرت قرار گرفت.
بنابراين، يکي از وظايف افراد تلاش در راه خودسازي و تهذيب نفس است. بر اين اساس، امام صادقعليه السلام ميفرمايند: «من سره ان يکون من اصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق … هر کس دوست دارد از ياران حضرت قائمعليه السلام باشد بايد در انتظار ظهور آن حضرت باشد و در اين حال، به پرهيزکاري و اخلاق نيکو رفتار نمايد» و حتي در توقيعي که امام زمانعليه السلام آن را به مرحوم شيخ مفيد نوشتهاند چنين آمده است که اعمال ناشايست و گناهاني که از شيعيان سر ميزند، يکي از عوامل طولاني شدن دوره غيبت و محروميت آنها از ديدار امامعليه السلام است.
********************
دعا براي تعجيل فرج
با توجه به نقش و جايگاه مهمي که دعا در تفکر اسلامي دارد، اگر دعا با شرايط لازم انجام گيرد همچون ساير علل و عوامل موثر در نظام هستي، ميتواند در امور تکويني تغيير ايجاد نمايد. در بخشي از روايات پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام توصيه شده است که براي فرج امام زمانعليه السلام زياد دعا کنيد و از خود حضرت بقيةالله (عج) نقل شده است که آن حضرت فرمودند:
«اکثروا الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم» براي تعجيل در فرج و ظهور، زياد دعا کنيد چرا که اينکار موجب فرج و خوشحالي شماست.
بنابراين، از ديگر تکاليف عاشقان امام زمان (عج) درخواست تعجيل فرج آن حضرت است. البته، توجه به اين نکته نيز ضروري است که اولا، دعا زماني به مرحله اجابت ميرسد که دعا کننده شرايطي را در خود ايجاد نموده باشد که دعاي او شرايط استجابت را داشته باشد. ثانيا، بايد توجه داشت که دعا هرگز جاي عمل به وظايف ديگر را نميگيرد بلکه دعا در صورتي مفيد است که همراه با عمل به ساير تکاليف ديني باشد.
علاوه بر موارد فوق، پايداري در راه ولايت اهلبيتعليهم السلام، استقامت در برابر مشکلات و نارساييها، کمک و مساعدت به همنوعان، تحصيل علم و به دست آوردن تخصصهاي لازم، احياء شعائر اسلامي و پاسداري از ارزشهاي اصيل و… از جمله مسائلي هستند که اهتمام به آنها سعادت و سلامت جامعه، به ويژه نسل جوان را تضمين ميکند.
************************
شناخت امام زمان عليه السلام
يکي از مهمترين و اساسيترين اصولي که از ارکان اصلي مکتب تشيع محسوب ميشود، مساله امامت و آشنايي با امام هر عصر است. به اعتقاد شيعه، در هيچ برهه از زمان، زمين خالي از حجت و انسان بدون امام معصوم نخواهد بود. چرا که هدايت و رهبري صحيح و همه جانبه انسان بر اساس تعاليم الهي تنها از طريق پيروي از رهنمودها و روشنگريهاي امامي ممکن است که علاوه بر، آشنايي با سنتهاي حاکم بر نظام هستي، از تمامي مصالح بشر و حقايق تعليمات پيامبران الهي آگاه باشد.
با توجه به اين حقيقت، يکي از وظايف مهم آحاد جامعه، بهويژه قشر جوان آن است که در هر عصري، نسبتبه امام و حجت الهي موجود در آن زمان به گونهاي شناخت پيدا کنند که بر تعاليم مسؤوليتهاي خود آگاهي پيدا کرده و بر اساس آن عمل نمايند.
اهميتشناخت امام زمان (عج) در هر عصري به گونهاي است که در برخي روايات، عدم کسب معرفت لازم از امام همرديف، بلکه مساوي با کفر و بيايماني شمرده شده است. پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله در همين زمينه ميفرمايند:
«هرکسي که بميرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.» و يا در يکي از ادعيه که بر آن نيز بسيار سفارش شده است. به همين مساله اشاره شده است: پروردگارا حجتخودت را به من بشناسان چرا که اگر حجتت را به من نشناساني من از دين و آئينم گمراه ميشوم.
مضمون اينگونه روايات زماني بهتر روشن خواهد شد که به پيامدهاي مثبت و منفي يک جامعه، در اثر برخورداري و عدم برخورداري جامعه از امام و رهبري شايسته توجه و دقتبيشتري شود. در طول تاريخ، چه بسيار بودهاند حرکتها و يا نهضتهاي عظيم مردمي که به دليل فقدان رهبر شايسته با شکست مواجه شدهاند و يا پس از پيروزي به جهت افتادن زمام امور در دست زمامداران بيکفايتبه انحراف و اضمحلال کشيده شدهاند…
البته، کم و کيف شناخت امامعليه السلام با توجه به نياز و توانايي و ظرفيت افراد متفاوت است. مهم اين است که اين شناختبه گونهاي باشد که در صورت مواجه افراد با تهديدها و شبههافکنيهاي دشمنان و بدخواهان، در تشخيص راه صحيح و شيوه درست از دچارشدن به گمراهي و انحراف آنها را نجات دهد. و گرنه شناخت کامل و همه جانبه حجتهاي الهي براي افراد عادي با توجه به محدوديت استعدادها و تواناييهاي فکري غيرممکن است.
********************
بعد امر به معروف و نهي از منکر
از بهترين راههاي عملي مبارزه جوانان با فساد و تهاجم فرهنگي بيگانگان در جامعه عصر غيبت، امر به معروف و نهي از منکر و احياء آن در جامعه اسلامي است.
با اين دو عمل است که احکام و فرايض الهي در جامعه برقرار مي ماند و جامعه ديني از انحراف نجات مي يابد.
رضا و خشنودي امام زمان (عج) در آن است که معروف عملي شود و منکر ترک گردد. بنابراين جوان منتظر نمي تواند در اين باره بي تفاوت باشد.
بزرگترين امر کننده به معروف و نهي کننده از منکر در روزگار ظهور، خود مهدي (عج) است پس چگونه ممکن است که جامعه منتظر، خشنودي مهدي را بخواهد ولي در اين بعد به مهدي(عج) اقتدا نکند. اهميت امر
به معروف و نهي از منکر در حفظ جامعه اسلامي از گرداب فساد چنان است که حضرت علي (عليه السلام) در بستر شهادت به فرزندانش امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) سفارش مي کند:
«لا تترکوا الامر بالمعروف و النهي عن المنکر فيولي عليکم شرارکم ثم تدعون فلا يستجاب لکم»:
امر به معروف و نهي از منکر را ترک نکنيد که در اين صورت اشرار شما بر شما چيره مي شوند. پس شما براي دفع آنها دعا کنيد ولي دعاي شما اجابت نمي شود.
هدف امام حسين نيز از برپايي قيام عاشورا احياء امر به معروف و نهي از منکر در جامعه اسلامي آن زمان بوده است.
در بحث از مقابله با تهاجم فرهنگي آنچه مهم است و بايد به آن بيشتر از ساير موارد عنايت شود مسئله امر به معروف و نهي از منکر است. امر به معروف و نهي از منکر قوي ترين سلاح پاسداري از فرهنگ و ارزشهاي اسلامي و حفظ جامعه اسلامي از فساد و تعرض دشمنان دين مي باشد. اين دو فريضه بر حسب روايات، همه واجبات بوسيله اين دو پا برجاست.
با توجه به اهميت اين دو فريضه در دين اسلام، جوانانِ عصر انتظار بايستي پيشگام در اجراي اين اصل مهم اسلامي باشند و در واقع جوانان با اجراي اين اصل مهم مي توانند بصورت عملي جامعه رااز وجود آلودگيها پاک سازند و سلامت جامعه را تضمين کنند. جوانانِ منتظر در عصر غيبت با استفاده و بکارگيري نيروي جواني خويش در ستادهاي امر به معروف و نهي از منکر بخوبي مي توانند جامعه اسلامي را از عناصر بيماري زا و ميکروب گناه پاک سازي کنند تا جامعه اسلامي امروز پذيراي منجي عالم و صاحب حق گردد.
اصلاح امت و نجات دادن اجتماع از انحراف و فساد اخلاقي در گرو احيا و اجراي اصل امر به معروف و نهي از منکر است لذا شايسته است که جوانانِ منتظر، خود را به آداب معروف آراسته کرده و با شناخت اهميت و جايگاه رفيع اين اصل در نظام توحيدي اسلام در اجراي اين اصل بکوشند و با تشکيل هسته هاي امر به معروف و نيز همکاري با ستادهاي امر به معروف ونهي از منکر ضمن طرد هر گونه فساد اخلاقي و اجتماعي در سطح جامعه، شرائط مطلوب را براي ظهور حضرت مهدي(عج) فراهم سازند پس بعد امر به معروف و نهي از منکر از مهمترين ابعاد تکليف جوانان در عصر انتظار بوده که توجه به آن بيش از پيش ضروري بنظر مي رسد.
*********************
بعد پارسايي
دوران جواني مرحله اي است که انسان بيشتر در معرض لغزشها و انحرافات اخلاقي قرار دارد و در واقع احساس بر عقل چيره مي گردد و چه بسا انسان به همين خاطر از انجام عمل صالح غافل بماند. از حساس ترين دوران زندگي انسان، دوران جواني است که مراقبت از خود در اين مرحله از عمر بسيار مهم و حائز اهميت فراوان است.
پيشه کردن تقوي الهي، تدين و پارسايي در اين دوره از زندگي (دوران جواني) از برجستگي خاصي برخوردار مي باشد و شايد کمي مشکل باشد ولي با تمرين و ممارست مي توان اين بعد را تقويت نمود.
داشتن اين بعد از ابعاد تکليف در عصر انتظار از سوي جوانان مهم و قابل توجه است.چرا که در جواني پاک بودن شيوه پيغمبري است.
در دوره جواني زاهد و پارسا بودن مطلوب زندگي بشري است. بخصوص در عصر غيبت جوانان از طريق زهد و تقوي مي توانند در زمره ياران شايسته امام زمان(عج) قرار گيرند و زمينه و شرائط ظهور آن امام همام را به بهترين وجه ممکن فراهم سازند. و در گسترش عدل و داد در سراسر گيتي و احقاق حقوق مستضعفين مؤثر واقع شوند.
وقتي جوان عصر انتظار به لباس تقوي آراسته شود فساد در وي هرگز راه نمي يابد و القائات شوم فرهنگي دشمنان در وي اثر بخش نخواهد بود.
براي مبارزه با فساد در عصر غيبت داشتن اين صفت (پارسايي و تقوي) از سوي جوانان يک ضرورت است.
با وجود جوانان مؤمن با خصوصيات فوق در صحنه هاي مختلف جامعه اسلامي، مظاهر فساد در جامعه از بين رفته و جامعه در مسير سعادت و کمال انسانها حرکت خواهد کرد.
همين جوانان هستند که ياران مهدي(عج) در عصر ظهور مي باشند و ثبات و تداوم حکومت جهاني ولي عصر(عج) به حضور و مشارکت جوانان متعهد و وارسته نيازمند است و از تعرض دشمنان در امان خواهد بود.
*********************
بعد فرهنگي
منظور از بعد فرهنگي نگهباني و حراست فرهنگ ديني در جامعه و ميان جوانان است و اينکه فرهنگ اسلامي و ديني با مشخصات و ويژگيهايي که قبلاذکر آن رفت در ميان جوانان وجامعه زنده بماند و نقش آفرين و جهت بخش باشد.
امروز، همين فرهنگ اسلامي و ديني مورد تهاجم بيگانگان و دشمنان دين قرار گرفته است. دشمن سعي دارد با حذف فرهنگ ديني و اسلامي در جامعه اسلامي و دور کردن جوانان از مفاهيم فرهنگ ديني، سلطه فرهنگي خود را در جامعه اسلامي گسترش دهد و بر حذف آن تاکيد مي کند. تهاجم فرهنگي چيزي جز حذف و به ابتذال کشانيدن فرهنگ ديني در جامعه اسلامي عصر غيبت نمي باشد.
امروز آنچه در جامعه اسلامي عصر انتظار ضرورت دارد تقويت جبهه فرهنگي است. ديروز مسئله نظامي مطرح بود ولي امروز نبرد فرهنگي.
در اين جبهه فرهنگي جوانان بخصوص جوانان تحصيلکرده نقش مهمي را بازي مي کنند و رسالت سنگيني را بر عهده دارند.
جدايي و بيگانگي اين قشر از جامعه از فرهنگ اسلامي و ديني ضررهاي جبران نا پذيري را متوجه اسلام و مسلمين مي گرداند.
بديهي است که تحقق ظهور مهدي(عج) در گرو حفظ ارزشهاي اسلامي و فرهنگ متعالي ديني در جامعه و پايبند بودن جوانان بعنوان اصحاب آن امام در عصر ظهور به اين فرهنگ اسلامي و استمرار آن تا زمان ظهور حجت حق مي باشد.
صيانت از اين فرهنگ يکي از راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمنان دين در عصر غيبت از جانب جوانان مي باشد.
جوانان مي توانند با مطالعه و پژوهش و کاوش در مفاهيم عميق فرهنگ اسلامي و ديني در نشر اين فرهنگ و شناساندن آن به جهانيان نه تنها بر غنا و پويايي آن بيافزايند بلکه مي توانند از اين طريق اسلام حقيقي را به جهانيان معرفي کنند و زمينه جذب فرهنگهاي ديگر را به دين مبين اسلام فراهم سازند. مبارزه فرهنگي کار فرهنگي مي خواهد.
بنابراين در مبارزه با تهاجم فرهنگي بايد ابزار فرهنگي را به خدمت گرفت. گسترش فرهنگ اسلامي در سطح جامعه و حتي در فراسوي مرزهاي جامعه اسلامي گامي موثر در اين راستا مي باشد.
نوشتن مقالات تحقيقي پيرامون فرهنگ اسلامي و مقايسه آن با فرهنگهاي الحادي معاصر، برگزاري نشستهاي علمي فرهنگي در زمينه تبيين فرهنگ متعالي اسلامي، برگزاري سمينارهاي علمي، تشکيل انجمنهاي علمي و تحقيقي در زمينه معارف اسلامي و حتي بر پايي مجالس مناظره فرهنگي با شرکت گروههاي مختلف و دعوت از صاحبنظران علوم ديني و مسائل فرهنگي از سوي جوانان از جمله اقداماتي است که مي تواند در شناسايي و ترويج فرهنگ اسلامي در جامعه عصر غيبت موثر بوده و جامعه اسلامي را در برابر هجمه فرهنگي بيگانگان واکسينه نمايد.
بخاطر داشته باشيم که در تهاجم فرهنگي دشمنان با سرمايه گذاريهاي فراوان سعي مي کنند در مسلمين عقده حقارت و خود کم بيني ايجاد کنند که صاحب فرهنگ مترقي نيستند و اينکه فرهنگ اسلامي فرهنگي متروک و کهنه است.
لذا مي توان با معرفي فرهنگ اسلامي و نماياندن کاربرد آن در زندگي بشري عملا به دشمنان فهماند که فرهنگ اسلامي بالاتر از آن چيزي است که آنها مي پندارند جوانان از طريق تمسک به فرهنگ اسلامي بهتر مي توانند خوديابي و خودشناسي کنند.
يکي از نمونه هاي ايمان به غيب و امام غايب همين تمسک به فرهنگ ديني و اسلامي است.
ايمان به قيام مهدي(عج) در گرو ايمان به فرهنگ اسلامي و ارزشهاي ديني است که امروز همين فرهنگ مورد هجوم دشمنان دين قرار گرفته است. بدليل اهميت اين فرهنگ است که دشمنان از هر سو تلاش مي کنند آنرا زير سؤال ببرند.
<< 1 ... 85 86 87 ...88 ...89 90 91 ...92 ...93 94 95 ... 101 >>