خميني شهرهمچنان بيداراست
متولدکه شدم اسمم راتوي ثبت احوال ثبت کردند ،محل صدورشناسنامه ام را زدند خميني شهر
بزرگترکه شدم پابه عرصه ي علم ودانش گذاشتم ،وقتي حرف ازعلماوشهدا مي شد يادم مي افتاد،به 23هزارشهيد ،به سرداراعتصامي، ابراهيمي، نواب صفوی ،به آيت الله اشرفي ،آيت الله معرفت، وآيت الله جبل آملي، آیت الله فیاض ،آیت الله شیخ محمد حسین نجفی ،….
نيازنبودکه بگويند محرم است همه جا سياه پوش بود،نام حسين بر سردرهمه دلها حک شده بودتاجايي که نام شهرمان راگذاشتند حسينيه ايران ….
روزي که شيپورجنگ به صدا درآمددسته دسته سبکبالان عاشق ازپيروجوان جان به کف دست گرفتندوشربت شهادت نوشيدند….
خيابان هاي شهرما صداي پاي مردان وزنان سلحشورراهنوزبه يادداردکه بامشت هاي گره شده فريادخودرابرسرابرقدرت ها سردادند وباحجاب فاطمي سروده ي زنان برومندراآويزه عالم کردند….
سنگرمساجدومحفل نماز جمعه ماهنوز ازعطرعاشقان ولايت پراست….
سراسرشهرم جز غيرت وعفت وجوانمردي نيست اماامروزچه شده ….
چه شده که دست نامحرمان روزگار به شهرمان درازشده ؟!
مگرخبرندارندکه خميني شهري ها همچنان بيدارند!!
وافسوس که بعضي ناآگاهان روزگار بدون درنظرگرفتن سابقه تابناک خميني شهر پرده جهل تاريک خويش رابررخ پرفروغ آن کشيدند…(بزگنمایی حادثه اراذل و اوباش)
آيا با ابوجهل ها وابوسفيان ها مکه هارابدنام مي کنند؟
مردم خميني شهر همگي محمدي وحسيني اند،،جهالت ها رادرخاک بهشتي خود دفن ونابود مي کنند


موضوعات: عمومی
   چهارشنبه 1 تیر 1390نظر دهید »

ج ـ رفتارهای اجتماعی
1 ـ‌حضور سیاسی
بی‌تفاوتی در قبال آنچه در جامعه می‌گذرد، به خصوص در زمینه وضعیت سیاسی و اجتماعی و حقوق عمومی، دور از روش و منش اسلامی است.
حضرت زهرا(س)، دختر رسول بزرگواری است که «مدنیت اسلام» را برپایه وحی پدید آورد و به مسلمانان، تعهد اجتماعی و نظارت بر عملکرد مسئولان و حساسیت به معروف و منکر را آموخت.
دختر رسالت، به مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی بی‌تفاوت نبود و جبهه حق را یاری می‌کرد.
پس از رحلت پیامبر(ص) که خلافت را غصب کردند و فدک را از او گرفتند، او همراه زنان بنی هاشم به مسجد رفت و در جمع مسلمانان حاضر، ضمن خطبه‌ای که پشت پرده خواند، از بدعت ها، ستم ها، حق کشی‌ها و فراموش کردن وصیت رسول خدا(ص) و جان گرفتن دوباره سنت‌های جاهلی انتقاد کرد و ریشه‌های سهل انگاری در دفاع از حق، و فراموش کردن توصیه‌های قرآن و پیامبر را در عادت کردن به زندگی مرفه و دنیادوستی و لذت طلبی دانست و این را که به آن سرعت، دستاوردهای وحی و دین و خدمات و زحمات پیامبر را از یاد بردند، نکوهش کرد.
خطبه او (که تاکنون بارها از سوی دانشمندان دینی شرح شده است)، نشانه تعهد اجتماعی و حضور در صحنه دفاع از بنیان‌های دینی و مبارزه با بدعت‌ها و غفلت هاست.
تلاش برای اثبات حق و ولایت علی(ع) و مبارزه با انحراف در رهبری امت اسلامی را تکلیف خود می‌دانست. گاهی شب‌ها به همراه علی(ع) به در خانه مهاجران و انصار می‌رفت و در حمایت از ولایت، توصیه‌ها و وصیت‌های پدرش را به یادها می‌آورد و آنان را به دفاع از حق شوهرش در مسئله خلافت (که درواقع حق امت بود) و نیز حمایت از حق خودش فرامی خواند.
خط سیاسی فاطمه زهرا(س) بسیار روشن و روشنگر و ابهام زدا بود. چنان مدبرانه عمل می‌کرد که پس از او هم راه، روشن بماند. مراسم دفن او حضور نداشته باشند و از این حضور نتوانند بهره سیاسی ببرند و کارهای خود را تطهیر و توجیه کنند، نمونه‌ای از درایت و آینده نگری حضرت بود. هنوز هم مخفی بودن مکان دفن او، روشنگر حقیقت و نشانه ظلمی است که بر او و خاندان پاک پیامبر خدا رفته است.
2 ـ‌امر به معروف و نهی از منکر
قرآن کریم عمل به دو اصل حیاتی امر به معروف و نهی از منکر را از ویژگی‌های اهل ایمان می‌داند و در این باره می‌فرماید: (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ)[27] ؛ مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند. آنان همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.
نکته مهم در این آیه، اشاره به نقش زنان در عرصه امر به معروف و نهی از منکر است که خداوند متعال به صراحت بیان می‌دارد زنان نیز همانند مردان باید به ترویج ارزش‌های الهی بپردازند و در عرصه امر به معروف و نهی از منکر پیشقدم باشند؛ چرا که این دو فرضیه، از تمام برنامه‌های اسلام حتی جهاد در راه خدا افضل و بالاتر و مهم‌تر است. علی(ع) می‌فرماید:
و ما اعمال البر کلّها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنکر الاّ کنفثهِ فی بحرٍ لِجّی؛[28] تمام کارهای نیک و حتی جهاد در راه خداوند، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، همانند قطره‌‌ای در دریاست.
این دو اصل، محافظ و پاسبان تمام اعمال نیک است. اگر امر به معروف و نهی از منکر نباشد، بهترین اعمال نیک به فراموشی سپرده ‌شده و بقیه احکام خدا نیز عملی نخواهد شد. به این جهت امام باقر(ع) در مورد فلسفه این دو اصل می‌فرماید:
امر به معروف و نهی از منکر دو فرضیه مهم و برزگ الهی هستند که به وسیله آن دو، سایر واجبات الهی اقامه می‌شوند، راه‌ها امن می‌گردد، کسب و کار مردم حلال ، حقوق افراد تأمین، سرزمین‌ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته می‌شود و استواری تمام کارها، به عملی شدن این دو اصل بستگی دارد.[29]
طبق رهنمود پیشوای پنجم، اگر مسلمانان به دو اصل امر به معروف و نهی از منکر اهتمام بورزند، دنیا و آخرت خود را آباد خواهند کرد؛ زیرا انجام دیگر واجبات ، امنیت و آسایش، رفاه و آرامش، تأمین حقوق مردم و آبادی شهر و روستا همه و هم در گرو عمل به این دو اصل است؛ زیرا معروف از منظر وحی، تمام اعمال و رفتار‌هایی است که مصلحت مردم در آن است و منکر نیر تمام کارهای زشتی است که فساد و تباهی و بی‌بند و باری در پی دارد.
اگر اهل ایمان، به احیای معروف و جلوگیری از منکرات اهتمام بورزند، جامعه‌ای سالم و به دور از زشتی‌ها، آلودگی‌ها، نگرانی‌ها و تضییع حقوق انسان‌ها به وجود خواهد آمد.
با توجه به ضرورت نهی از منکر و الگو بودن حضرت زهرا(س) در این زمینه، بررسی شیوه‌های عملی نهی از منکر در سیره و سخن آن حضرت، امری پسندیده و مناسب می‌نماید:
عده‌ای در ستمی آشکار، فدک را که پیامبر(ص) آن را برای حضرت فاطمه(س) به ارث گذاشته بود، به او ندادند. استدلال این افراد کژاندیش این بود که پیامبران از خود مال دنیا به ارث نمی‌گذارند و بنابراین فدک به حضرت فاطمه(س) نمی‌رسد. امّا حضرت فرمود: شما که می‌گویید پیامبر ارث نمی‌گذارد، به کتاب خدا بنگرید. در آنجا خداوند می‌فرماید: (و ورث سلیمان داود)[30] ؛ سلیمان از پدرش داود ارث برد و در سوره مریم از زبان زکریای پیامبر می‌فرماید:خداوندا! به من فرزندی عطا کن که از من و آل یعقوب ارث برد. آن گاه حضرت فاطمه(س) به مردم حاضر در مسجد پیامبر(ص) فرمود:‌ای مردمی که به سوی باطل شتاب می‌کنید و کردار زشت و بیهوده را نادیده می‌گیرید، آیا به قرآن نمی‌نگرید که می‌فرماید: (افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها)[31] ؛ آیا در قرآن نمی‌اندیشید یا آنکه بر دل‌های شما مهر زده شده است؟
یکی دیگر از منکرات عصر حضرت فاطمه(س) ، غصب مقام حکومتی حضرت علی(ع) بود. حضرت فاطمه(س) در مقام نهی از منکر برای زنان اهل مدینه باز هم به آیات قرآن تمسک کرد و بعد از حمد و ثنای الهی به آنان فرمود:
وای بر دوستان دنیا! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود بماند و خلافت بر پایه‌های نبوت بچرخد؛ چرا که آنان خلافت را از خانه‌ای که جبرئیل نازل می‌شد، به جای دیگر بردند و حق را از علی(ع) که به مسائل دین و سیاست آگاه بود، گرفتند. سپس آن حضرت آیاتی از سوره‌های اعراف، زمر، رعد، کهف و … را قرائت فرمود.
آن حضرت برای نهی از منکر و جلوگیری از کارهای خلاف علاوه بر استدلالات قرآنی، به دلایل عقلی نیز تمسک می‌کرد؛ همچنان که در مناظره با ابوبکر، علاوه بر قرآن، به دلایل عقلی نیز استناده می‌کرد.
روزی آن حضرت به نزد ابوبکر رفت و او را از عمل زشت غصب فدک بر حذر داشت. او در پاسخ خلیفه که او را شایسته ارث نمی‌دانست، فرمود:‌ای ابوبکر! هر گاه تو بمیری چه کسی از تو ارث می‌برد؟ او گفت: زن و فرزندانم. حضرت زهرا(س) فرمود: پس چه شده که من نمی‌توانم از پدرم ارث ببرم؟[32]
هجوم به افکار و اندیشه‌های غلط مرتکبین منکرات و زیر سؤال بردن آنان، شیوه‌ای منطقی و عقلانی است و اگر هم نتوانند از کار منکر بازدارد، حداقل آنان را به تفکر وامی‌دارد و در مورد کار خلافشان مردّد می‌سازد. آن حضرت در مقام نکوهش مسلمانانِ بی‌تفاوت در ماجرای غصب خلافت، افکار آنان را به چالش می‌کشید و با سئوالات منطقی مواجه می‌ساخت و می‌فرمود: لیث شعری الی‌ای سناد استندوا؟ و علی‌ای عماد اعتمدوا؟ و بأی عروه تمسکوا؟ و علی ایه ذرّیه اقدموا و احتنکوا؛ ‌ای کاش می‌دانستنم به چه پناهگاهی تکیه زده‌اند؟ و به کدام ستون استوار اعتماد کرده‌اند؟ و به کدامین ریسمان تمسک جسته‌اند؟ و بر کدام فرزند و خاندانی پیشی گرفته و غلبه کرده‌اند؟[33]
حضرت فاطمه درمورد مسائلی که ممکن بود در جامعه آن را منکر کوچکی محسوب کنند، حساسیت نشان می‌داد. روزی آن حضرت به اسماء بنت عمیس فرمود:
انّی قد استقبحت ما یصنع بالنساء انّه یطرح علی المرأه الثوب فیصفها لمن رأی[34]؛ من بسیار زشت می‌دانم که جنازه زنان را بر روی تابوت گذارند و بر روی آن پارچه‌ای افکنند که حجم بدن او را برای مردان نامحرم نمایان می‌سازد.
اسماء بنت عمیس عرضه داشت:‌ای دختر رسول خدا! در سرزمین، حبشه برای حمل جنازه‌ها تابوتی درست می‌کنند که بدن میت را کاملاً می‌پوشاند. آن گاه اسماء چوب‌های تر و شاخه‌های نازک درخت، شبیه آن تابوت را برای حضرت فاطمه ساخت و آن را به او نشان داد. حضرت زهرا(س) با خشنودی و خوشحالی فرمود: چه طرح زیبایی که کاملاً بدن زن در آن از دید مردان پوشیده می‌ماند.‌ای اسماء! برای من تابوتی با همین طرح درست کن و بعد از وفات مرا با آن بپوشان. خداوند تو را از آتش دوزخ نگهدارد![35]
یکی از مراحل نهی از منکر قهر و سکوت است. انسان مسلمان وقتی نتواند با موعظه و گفتگو گنهکاران را از راه انحرافی بازدارد، با قهر و سکوت خود، به مبارزه می‌پردازد. این شیوه حتی در مسائل تربیتی نیز مؤثر است. حضرت زهرا(س) در عرصه نهی از منکر از این روش بازدارنده نیز بهره می‌گرفت. او بعد از رحلت پدر بزرگوارش، با انواع ناملایمات و گرفتاری‌ها روبه‌رو شد. او شاهد هجوم ناجوانمردان به خانه‌اش بود. اهانت به علی(ع)، سیاست‌های غیر اسلامی اهل سقیفه، بی‌تفاوت بودن مردم و ده‌ها مورد دیگر، از جمله کارهای ناپسند و زشت عده‌ای هواپرست و خودخواه بعد از وفات پیامبر بود. فاطمه زهرا(س) برای مقابله با این اعمال ناروا، به مبارزه منفی روی آورد و ناراحتی خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و خطاب به خلیفه اول فرمود:
و الله لا اکلمک ابداً و الله لادعونّ الله علیک فی کلّ صلوه[36]؛ به خدا قسم هرگز با تو سخن نخواهم گفت. به خدا سوگند در نمازهایم تو را نفرین خواهم کرد.
زمانی که آن حضرت در آستانه شهادت قرار گرفت و خلیفه اوّل و دوّم برای دلجویی، به عیادت حضرت فاطمه(س) آمدند و در مورد اعمال غیر اسلامی و جابرانه خود عذر خواهی کردند. آن حضرت نهایت اعتراض خود را با قهر و سکوت ابراز داشت و به آنان فرمود:
والله لا اَکلمِکما من رأسی حتی القی ربی فاشکونکما الیه بما صنعتما به و بی‌و ارتکبتما منی[37]؛ به خدا سوگند بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نخواهم گفت، تا اینکه خداوند را ملاقات کنم و از شما دو نفر در نزد خداوند شکایت خواهم کرد که چگونه با خدا و دین او و با من رفتار کردید و چه اعمال زشتی را مرتکب شدید.
3 ـ‌ عفاف و دوری از نامحرمان
حضرت فاطمه(س) در پاسخ این سؤال که «برای زنان چه چیز بهتر است؟» فرمودند: «برای زنان بهترین چیز آن است که مردان را نبینند و مردان آنان را نبینند».[38]
و نیز در پاسخ سؤال پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که از یاران خویش پرسیده بودند: «زن چه وقت به پروردگار، خویش نزدیکتر و مقرّب تر است؟» فاطمه(س) گفتند: «زن آنگاه به خدای خویش نزدیکتر و مقرّبتر است که در قعر منزل خویش اقامت گزیند (و بی‌جهت از منزل خارج نشود)».
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ (چون پاسخ فاطمه را شنید) فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»[39]
البته روشن است که بیرون آمدن زنان مادامی که سبب انجام حرامی نشود اشکال ندارد و احیاناً به خاطر پاره‌ای از امور رجحان یا لزوم پیدا کند، و منظور از این روایات، این نکته می‌باشد که: بهتر است زنان بدون جهت و ضرورت خود را در معرض دید مردان نامحرم قرار ندهند.
4 ـ ‌مقام سخاوت و بخشش
جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: یک روز رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز عصر را با ما خواند و چون از نماز فارغ شد در قبله گاه نماز خویش نشست، و مردم دور او جمع بودند، در این هنگام پیرمردی از مهاجران عرب که لباسی بسیار کهنه و مندرس بر تن داشت به سوی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و از پیری و ناتوانی نمی‌توانست خود را نگهدارد، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او رو کرد و جویای حالش شد؛ عرض کرد: «ای پیامبر خدا! گرسنه ام به من غذا بده، بدنم برهنه است مرا لباس بپوشان، فقیر و مستمندم، به من احسان و انعام کن.»
فرمود: «چیزی ندارم به تو بدهم ولی راهنمای به خیر مانند انجام دهنده آن است، برو به خانه کسی که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسول نیز او را دوست می‌دارند، و در راه خدا ایثار می‌کند، برو به حجره فاطمه(س) .» ـ و خانه فاطمه(س) چسبیده به خانه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن را جدا از منزل بانوان خویش برای خود قرار داده بود ـ و فرمود: «ای بلال! برخیز او را به منزل فاطمه(س) برسان.»
پیرمردی اعرابی همراه «بلال» آمد و بر در سرای فاطمه(س) ایستاد و با صدای بلند گفت: «سلام بر شما‌ای خاندان نبوّت و محلّ رفت و آمد فرشتگان و نزولگاه جبرئیل امین برای فرود آوردن وحی از سوی پروردگار جهانیان.»
فاطمه(س) سلام فرمود: «سلام بر تو، تو کیستی؟»
عرض کرد: پیرمردی از عرب که از سختی و مشقّت، مهاجرت اختیار کردم و به سوی پدرت سرور آدمیان رو آوردم، اینک‌ای دختر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! من برهنه و سخت گرسنه ام. با من احسان و مواسات[40] کن، خداوند بر تو رحمت آوَرَد.»
در این هنگام فاطمه و علی و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ سه روز بود غذایی نخورده بودند، و پیامبر وضع آنان را می‌دانست. فاطمه(س) دست برد و پوست دبّاغی شده گوسفندی را که حسن و حسین ـ علیهما السّلام ـ روی آن می‌خوابیدند گرفت و فرمود: «ای کسی که بر در سرای ایستادی! این را بگیر، امید است خداوند به رحمت خویش بهتر از آن را به تو عطا فرماید.»
اعرابی عرض کرد: «ای دختر محمد! نزد تو از گرسنگی شکوه کردم و تو پوست گوسفند به من می‌دهی من با این گرسنگی، آن را چه کنم؟!»
فاطمه(س) چون این سخن را شنید دست فرا برد و گردن بندی را که در گردن داشت و فاطمه دختر حمزه بن عبدالمطلب به او هدیه کرده بود، بیرون آورد و به اعرابی داد و فرمود: «این را بگیر و بفروش، امید است خداوند به جای آن چیزی بهتر برای تو بدهد.»
اعرابی گردن بند را گرفت و به مسجد رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد. در حالی که پیامبر در میان یاران خود نشسته بود، عرض کرد: «یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! فاطمه(س) این گردن بند را به من عطا کرد و فرمود: آن را بفروش امید است خدا برایت بسازد (با آن حوائجت را برآورده سازد).»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ گریست و فرمود: چگونه ممکن است خدا برایت نسازد در حالی که فاطمه دختر محمد «بانوی همه دختران آدم» آن را به تو عطا کرده است.
«عمار بن یاسر» (رحمه الله علیه) برخاست و عرض کرد:‌ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ ! آیا به من اجازه می‌فرمایی این گردنبند را خریدرای کنم؟
فرمود:‌ای عمار! آن را بخر، چه اگر در (خریداری) آن همه جنّ و انس شرکت جویند خدای متعال آنها را به آتش کیفر نخواهد فرمود.
عمار گفت: «ای اعرابی گردن بند را به چند می‌فروشی؟»
گفت: «در برابر آن قدر نان و گوشت که سیر شوم و ردائی یمانی که خود را با آن بپوشانم و در آن برای پروردگارم نماز بگزارم، و دیناری که مرا به خانواده ام برساند.»
و عمار در این هنگام سهم خود از غنیمت خیبر را که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او عطا کرده بود فروخته و چیزی از آن برایش باقی مانده بود، گفت: «به تو در برابر گردن بند بیست دینار و دویست درهم و یک بُرد (پارچه) یمانی و شترم را می‌دهم که تو را به خانواده ات برساند و از نان و گوشت هم سیرت می‌کنم.»
اعرابی گفت: «ای مرد! بسیار سخاوتمندی!» و همراه عمار رفت و عمار آنچه را تعهّد کرده بود به او داد، و اعرابی نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بازگشت و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به او فرمود: «آیا سیر و پوشانده شدی؟»
عرض کرد: «آری و بی‌نیاز شدم، پدر و مادرم فدای شما.»
فرمود: «اینک فاطمه را به جهت احسانش دعا کن.»
اعرابی گفت: «بار خدایا! تو همواره خدای ما بوده‌ای و جز تو خدایی را پرستش نمی‌کنیم، و تو از همه جهت رازق مایی، بار خدایا! به فاطمه آنچه چشمی ندیده و گوشی نشنیده عطا کن.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر دعای او آمین گفت، و به یاران خود رو کرد و فرمود: «همانا خداوند مضمون این دعا را در دنیا به فاطمه عطا کرده است، چرا که من پدر او هستم و هیچ کس از جهانیان همانند من نیست، و علی(ع) شوهر اوست و اگر علی(ع) نمی‌بود هرگز برای فاطمه تا ابد همسری نبود، و خدا به فاطمه «حسن» و «حسین» را عطا کرده است و برای جهانیان همانند آن دو نیست که دو سرور نوادگان انبیاء و دو سیّد جوانان بهشتند.»
در مقابل پیامبر، مقداد و عمار و سلمان قرار داشتند، به آنان فرمود: «آیا برایتان (در مدح و فضایل فاطمه) بیفزایم؟»
عرض کردند: «آری یا رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ !»
فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که فاطمه چون از دنیا برود و دفن شود، دو فرشته سؤال کننده در قبرش از او می‌پرسند: پروردگارت کیست؟»
می گوید: «الله پروردگار من است.»
می پرسند: «پیامبر تو کیست؟»
می گوید: «پدرم.»
می پرسند: «ولی و امام تو کیست؟»
می گوید: «همین که در کنار قبر من ایستاده است؛ علی بن ابیطالب(ع) »
پیامبر فرمود: «آگاه باشید که من برایتان از فضائل فاطمه باز هم می‌افزایم و بیشتر بیان می‌کنم:
همانا خداوند گروهی از فرشتگان را مأمور کرده است که فاطمه(س) را از پیش رو و پشت سر و راست و چپ نگهداری کنند، و آنان در زندگی با اویند و در قبر و پس از مرگ نیز همراه اویند و بسیار بر او و پدر و شوهر و فرزندان او درود می‌فرستند؛ پس آن که مرا پس از وفاتم زیارت کند چنان است که مرا در زندگی دیدار کرده باشد، و هرکس فاطمه(س) را زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد، و هرکس علی ابن ابیطالب(ع) را زیارت کند مثل آن است که فاطمه(س) را زیارت کرده باشد، و هرکس «حسن» و «حسین» را زیارت نماید مثل آن است که علی(ع) را زیارت کرده و هرکس ذریّه و فرزندان حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ را زیارت کند مثل آن است که آن دو را زیارت کرده باشد».
آنگاه عمار گردن بند را گرفت و با مشک خوشبو ساخت و در پارچه‌ای یمانی[41] پیچید، و غلامی داشت به نام «سهم» که او را از غنائمی که در خیبر به او رسیده بود خریداری کرده بود، گردنبد را به غلام داده و می‌گفت: «این را به رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بده و خودت هم به پیامبر تعلّق داری.»
غلام گردنبد را گرفت و خدمت پیامبر شرفیاب شد و گفته عمار را به عرض رسانید، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «نزد فاطمه(س) برو و گردنبد را به او بده، و تو نیز از آنِ او هستی.»
غلام گردنبند را به خدمت فاطمه(س) برد و فرموده پیامبر را به اطلاع او رسانید، فاطمه(ع) گردنبند را گرفت و غلام را آزاد کرد، غلام خندید، فاطمه(س) پرسید: «از چه می‌خندی‌ای غلام؟!» عرض کرد: «برکت فراوان این گردنبند مرا خندان ساخته است؛ که گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را لباس پوشاند و فقیری را بی‌نیاز ساخت و بنده‌ای را آزاد کرد، و خودِ گردنبند هم به صاحبش برگشت!»[42]
5 ـ انفاق
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای فاطمه و شب عروسی او پیراهنی تهیّه فرمودند زیرا پیراهنی که فاطمه بر تن داشت وصله دار بود، در این هنگام مستمندی به خانه آنان مراجعه کرد و لباس کهنه‌ای طلبید، فاطمه(س) خواست پیراهن وصله دار به فقیر دهد، امّا به یاد آورد که خدای متعال می‌فرماید:
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفقوا ممّا تُحبّون؛ به نیکی نمی‌رسید تا آنگاه که از آنچه دوست دارید انفاق کنید»[43]، به همین جهت پیراهن نو را به فقیر داد …[44]
6 ـ‌ ساده‌پوشی
سلمان فارسی گوید: روزی حضرت فاطمه(س) را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت.
در شگفتی ماندم و گفتم عجبا. دختران پادشاهان ایران وروم بر کرسی‌های طلایی می‌نشینند و پارچه‌های زربفت به تن می‌کنند وه که این دختر رسول خداست نه چادرهای گران قیمت بر سر می‌کند و نه لباسهای زیبا.
فاطمه(س) پاسخ داد:‌ای سلمان خداوند متعال لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.[45]

اینکه وصیت کرد پیکرش را شبانه غسل دهند و به خاک سپارند، تا آنان که بر وی ستم کردند و او را آزردند، در

[27]  ـ توبه/71
[28]  ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص306.
[29]  ـ الکافی، ج 5، ص 55.
[30] ـ نمل / 16
[31]  ـ‌ محمّد / 12
[32]  ـ‌ کشف الغمّه، ج 1، ص477
[33]  ـ‌ بحارالانوار، ج 43، ص159
[34]  ـ نوادر راوندی، ص 13، ذخائر العقبی، ص53.
[35]  ـ‌ تهذیب الاحکام، ج 1، ص 469؛ کشف الغمّه، ج1، ص 503؛ بحارالانوار، ج 43، ص 189
[36]  ـ‌ اللمعه البیضاء، ص 825
[37]  ـ‌ الهجوم علی بیت فاطمه(س)، ص 139
[38]  ـ‌ کشف الغمّه، ج 2، ص 23 و 24 ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 119 ـ منتهی الآمال، ص 161
[39]  ـ‌ بحار، ج 43، ص 92 ـ منتهی الآمال، ص 162
[40]  ـ مواسات؛ یاری دادن به یک دیگر با ثروت
[41]  ـ پارچه ای است که در یمن بافته می شود
[42]  ـ بحار، ج 43، ص 58 ـ 56
[43]   ـ سوره آل عمران، آیه 92
[44]  ـ‌ ریاحین الشریعه، ج 1، ص 106، به نقل از «التبر المذاب»
[45]  ـ بحار الانوار، ج 16، ص 18.

   چهارشنبه 30 فروردین 1391نظر دهید »

امروز كساني ادعاي روشنفكري مي كنند كه در پشت نقاب هتك حرمت فرياد جهالت هاي بي دريغ خود را در گوش زمان نجوا ميكنند و چه نامرد زمانه اي است كه سكوت اختيار نموده است واين در حالي است كه امام هدايت حضرت امام علي نقي عليه السلام (آينه دار روشنفكري ) چنين مي فرمايد:

«مَن جمع وُدَّه ُ و رَأيهُ فاجمع لَهُ طاعتك»

“هر كه دوستي و انديشه اش را در اختيار تو گذاشت ،تو نيز اطاعتت را در اختيار او بگذار

پس شياطين كوته فكر بايدبراي هميشه در خيال  باطل خويش غوطه ور باشند كه بشريت سخنان پوچ ايشان را پذيرا شود .

 


موضوعات: عمومی
   سه شنبه 29 فروردین 1391نظر دهید »


بعد امامت


اعتقاد به امامت نيز در انتظار به خوبي روشن است. امام مهدي ـ ارواحنا فداه ـ وصيّ رسول خدا و خاتم ائمّه ي طاهرين است; امامان همه او را ياد کرده اند.

آن حضرت مظهر قائم جاري امامت است و دين خدابه او قيام مي کند و زنده مي شود. او مشعل راه حيات و تکليف است، انتظار ظهور او بزرگترين تأکيد است بر اصل اعتقادي امامت و رهبري.

در احاديث تأکيد بسيار شده بر شناخت امام و خط امامت; امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «امام خود را بشناس اگر امام را شناختي چه ظهور زودتر اتفاق افتد يا ديرتر، به تو زياني نمي رساند» در احاديث ائمه ـ عليهم السلام ـ تأکيد شده بر اينکه در عصر غيبت، راه امامان را بپيمائيد و از تعاليم و احکام آنان پيروي کنيد. به تولاي آنان چنگ زنيد و از دشمنان و مخالفان آنان تبري بجوئيد و کناره گيريد.



بعد عدل

بعد عدل و دادگري و توجه به آن نيز در مسئله انتظار، بسيار روشن است. انتظار مهدي (ع ) ، انتظار ظهور عدل است، عدل جهاني، عدل آفاقي و انفسي. مهدي (ع ) مظهر اسماء الهي است، از جمله اين دو اسم مبارک:” يا عَدلُ يا حَکيم” است .

مهدي (عج ) تجسم اعلاي حق، و تحقق والاي عدل است. اوست که جهان آکنده از بيداد را آکنده از داد مي سازد، و عدل خدايي را در همه جا و همه سوي سرايت مي دهد و او مظهر دادگري فراگير است.

به طورکلي، تداعي موضوع عدل و عدالت و جهانگير شدن آن، از انتظار ، جزء بديهيات است. انتظار، يعني چشم به راه امامي داشتن که چون بيايد جهان را از عدل و داد مملو سازد، از آن پس که از ظلم و جور مملو شده باشد.



بعد معاد

معاد، بازگشت انسان به نزد خدا، ورود به جهان پايدار و شروع زندگي اصلي و حيات خالص است. مرگ دروازه اين راه است.

انسان از هنگام احتضار ، در جريان حيات بعدي خويش قرار مي گيرد، و عالم ديگر او آغاز مي گردد. انسان با مرگ، هست مي شود، از هستي ناقص و ناپايدار، به هستي خالص و کامل و پايدار منتقل مي گردد.

از قطار سريع السير زندگي در اين جهان، به ايستگاه رسيدگي به کارنامه دوران سفر پا مي نهد، و سپس وارد شهر زندگي هميشگي مي شود.

دوران حيات انسان، يک کلاس و يک امتحان است و مرگ، اعلام ختم جلسه امتحان است. رستاخيز، روز نمره خواني و اعلام نتيجه است.

به هر حال ، در امر انتظار، اصل اعتقادي بسيار مهم ” معاد"، و بازگشت مسئولانه به نزد خداوند، همواره حضور دارد. اين حضور در سه جهت نمودار است:

جهت اول: اينکه مهدي(ع) ، به هنگام ظهور، ستمگران را کيفر مي دهد، ظالمان را به سزاي اعمال خود مي رساند، مؤمنان را عزيز مي دارد و رحمت الهي را به سزاواران مي چشاند. و اين خود نمونه اي است از چگونگي معاد و رستاخيز.

جهت دوم: اينکه به هنگام ظهور مهدي (ع) ، گروهي از پاکان و پليدان به جهان باز مي گردند، و به تعبير قرآن کريم:

” از هرامتي، دسته اي را باز مي گردانيم” ” وَ يومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ اُمَّةٍ فَوجاً.( نمل /83) و اين خود قيامت صغرايي است، و نشانه اي است براي قيامت کبري.

جهت سوم : اينکه ظهور مهدي"ع ء” ، از ” اشراط ساعت” است، يعني : علائم قيامت. يکي از علائم و نشانه هاي حتمي قيام قيامت و فرا رسيدن رستاخيز، ظهور مهدي (ع) است.

مهدي پيش از قيامت مي آيد، و تا او نيايد و حکومت عدل را در جهان بر پاي ندارد، عمر جهان به سر نمي رسد، و قيامت بر پا نمي گردد.

بدينسان مي نگريم که مسئله انتظار موعود، روابطي بسيار عميق با اصل اعتقادي معاد دارد. و بدينسان مي نگريم که ” انتظار"، شاخص مَُنوَّرِ ابعاد عقايد حقه است.




بعد توحيد

يکي از ابعاد مهم انتظار، که پيوسته بايد مورد توجه باشد، بعد توحيدي آن است. انتظار، در ماهيت خود ، انسان منتظر را متوجه مبدأ عالم، خداي جهان و سرچشمه همه هستها و هستيها مي کند.

انسان منتظر، همواره ، چشم به راه فرجي است که به قدرت مطلقه الهي تحقق خواهد يافت.

منتظران، چشم به راه ” مهدي"  (عج ) هستند. مهدي کيست؟ بنده خدا، خليفه خدا و ولي خدا در زمين که به قدرت خدا زنده است، مشغول عبادت خدا، غرق در خدا و واسطه گرداندن اوضاع جهان ، و روزي به امر خدا است و براي استقرار بخشيدن به دين خدا و نجات جامعه بشري ظاهرخواهد شد.

توجه در اين امر، همواره ، به خداي متعال است. و اين بعد توحيدي انتظار، و توجه به خدا و طلب فرج از درگاه خدا، از مهمترين اصول اين اعتقاد و باور است.

منتظران بايد، هميشه متوجه درگاه کبريايي الهي باشند، و روي دل به سوي خدا کنند، و از پيشگاه لايزال، طلب گشايش و فرج نمايند. اين تعليم را پيشوايان ياد کرده اند. پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد:

اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتي ، انتظارُ الفَرَجِ مِنَ الله- عزَّوجلَ.

” بهترين اعمال امت من، انتظار رسيدن فرج است از نزد خداي عزيز جليل.

علي (ع) مي فرمايد:

اَفضلُ عبادةِ المؤمن، انتظارُ فَرَج الله.

” بهترين عبادات مؤمن ، چشم به راه فرج خدايي داشتن است.



بعد نبوت

بعد ديگر انتظار، توجه به پيامبران و مکتب پيامبران، تجديد عهد با آنان است، و همچنين توجه به مقام هدايت پيامبر اکرم(ص).

منتظران، چشم به راه کسي هستند که در او صفات و آثار پيامبران گرد آمده است، وهنگامي که ظاهر گردد، آن آثار در او ديده خواهد شد.

هر کس دوست دارد آدم، شيث ، نوح ، ابراهيم ، موسي ،عيسي ، داود ، سليمان ، يوسف(ع) و… و محمد(ص) را ببيند، مي تواند آنان را در “مهدي"  (عج ) ببيند.

او مي آيد تا آرمان پيامبران را تحقق بخشد، دين خدايي را بگستراند، و نداي توحيد را به همه سوي ببرد.

مهدي (عج) ، از اهل بيت پيامبر(ص)  است. او فرزند فاطمه(س) و  نواده حضرت محمد(ص) است. او فرزند علي(ع) و حسين(ع) است. او دوازدهمين وصي و جانشين پيامبر است. چون ظاهر گردد، پرچم پيامبر را در دست گيرد و به سنت پيامبر عمل کند. نخستين اصحاب او 313 تن به تعداد اصحاب پيامبر در جنگ ” بدر” خواهد بود.

پيامبر اکرم (ص) ، از آمدن او خبرداده، و درباره او بسيار سخن گفته است. چون اوآشکار گردد، دين جدش پيامبر( ص) را رواج دهد و حاکم سازد.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

هر کس از شما، در حال انتظار ظهور حاکميت دين خدا درگذرد، مانند کسي است که درخدمت قائم باشد، و درخيمه او…نه  بلکه مانند کسي است که در رکاب قائم بجنگد، نه به خدا سوگند، بلکه مانند کسي است که در رکاب پيامبر (ص) شهيد شده باشد.

اين تعاليم همه، توجه دادن به اصل مهم نبوت ، ياد آن و تأکيد بر آن است .



بعد قرآن

امر مهم ديگري که هر منتظري بايد متوجه آن باشد، کتاب خدا و قرآن کريم است . مهدي (ع )، زنده کننده همه احکام قرآن است. انسان منتظر، همواره اين آرمان را در دل زنده مي دارد، که روزي با ظهور مهدي آل محمد(ص) ، و آخرين خليفه آورنده قرآن، احکام قرآن جاري شود، و قرآن در سراسر جهان حاکميت يابد، و کتاب آسماني، برنامه زندگي انسان زميني گردد ، چنانکه اين موضوع، در احاديث بسيار، آمده است.

بدينگونه، توجه به قرآن کريم و نورانيت و هدايت قرآن نيز، جزء مسائل عمده انتظار است.









موضوعات: فرهنگ مهدويت
   دوشنبه 28 فروردین 13911 نظر »

ب ـ رفتارهای خانوادگی
1 ـ ‌خانه‌داری
چگونه زیستن و معاشرت کردن با همسر و فرزندان و سامان بخشی به امور خانه و زندگی که در حیات طیبه حضرت زهرا(س) بود، به عنوان «الگوی خانواده ها» خانه و خانواده او را به عنوان یک «خانواده الگو» مطرح ساخته است.
آن حضرت، آیین خانه داری و همسرداری را به خوبی مراعات می‌کرد. در زندگی واقعا شریک و همراه و همراز همسرش امیرمؤمنان(ع) بود.
گاهی در خانه، به علت وضعیت دوران و شرایط تنگنای اقتصادی حاکم بر مسلمانان و آن حضرت غذایی نبود و کودکان و خود آن بانو گرسنه بودند، اما فاطمه زهرا(س) چیزی به حضرت علی(ع) نمی‌گفت و از او درخواستی نمی‌کرد؛ حتی به پیامبر خدا هم در این مورد سخنی نمی‌گفت.
بیم آن داشت که همسرش نتواند خواسته او را برآورد و تأمین کند و شرمنده شود.
تا این حد مراعات مالی شوهر و پرهیز از «درخواست»، تنها از آن حضرت بر می‌آمد که همسر و همتای کسی همچون علی(ع) است.
مشارکت در کارهای خانه، جلوه دیگری از رفتار آن خانواده الگو بود. گاهی در اثر کار بسیار، دست هایش تاول می‌زد، لباس هایش غبارآلود می‌شد و بر لبانش دود و خاکستر می‌نشست.
کارها بین حضرت علی(ع) و فاطمه(س) تقسیم شده بود.

آوردن آب و تهیه هیزم و کارهای خارج از خانه، برعهده علی(ع) بود و درست کردن آرد و خمیر و پختن نان و وصله زدن لباس و کارهای داخل خانه با فاطمه(س) بود. حضرت زهرا(س) از این گونه تقسیم کار، بسیار خرسند بود؛ چرا که از برخورد و روبه روشدن با نامحرمان دربیرون، دورتر بود. این نکته، درسی برای تقویت عفاف و پاکی زنان ما در جامعه اسلامی است
2 ـ‌ توجه به شخصیت بخشی به فرزندان
در سیره عملی حضرت زهرا علیها السلام توجه به شخصیت بخشی فرزندان و ایجاد اعتماد به نفس در آن‌ها کاملا مشهود است. از جمله ابزارهایی که روح اعتماد به نفس و مشکل ستیزی رادر کودک زنده نگه می‌دارد، مسابقه و رقابت‌های سازنده است. رو به رو ساختن کودکان با مشکلات و فراهم نمودن امکان رقابت برای آن‌ها موجب بالا رفتن حس اعتماد می‌گردد. این مسأله به قدری ارزشمند و سرنوشت ساز است که اولیای کودک باید برای آن برنامه‌ریزی کنند.
حضرت زهرا(س) برای ایجاد اعتماد به نفس در فرزندان خود آن‌ها را وادار و تشویق به مسابقه و ورزش می‌کرد.
از جمله نمونه‌های دیگر؛ روحیه شادابی و نشاط و محبت در بین افراد خانواده است. افراد خمود و پژمرده از کارآیی لازم و مفید در امور اقتصادی و غیر اقتصادی برخوردار نمی‌باشند. افزایش کارآیی، موجب کاهش هزینه‌های تولید و در نتیجه سود افزوده و بهره وری اقتصادی بیشتر می‌شود.
از منظر اسلام، نفع شخصی و مطلوبیت فرد به تنهایی مطرح نیست، بلکه سهم هر یک از افراد جامعه در ضرر و منفعت کل جامعه اثر گذار است. ایثار، پشتکار، گذشت، درستی و راستی و دیگر فضایل و ارزش‌های فردی شاکله ی اجتماع را سالم و پر ثمر می‌سازد.[14]
3 ـ ‌محبت به فرزند
دانشمندان علوم تربیتی می‌گویند: کودکان در تمام دوران کودکی به محبت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک می‌خواهد پدرومادر او رادوست داشته باشند و نسبت به اواظهار علاقه کنند. کودک چندان توجهی به لباس ، خوراک و محل زندگی ندارد اما به این موضوع توجه دارد که آیا او را دوست دارند یا نه؟
درس محبت در خانه حضرت زهرا سلام اللّه علیها بطور کامل ارائه می‌شد و آن حضرت که خود ازسرچشمه محبت وعطوفت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسرو فرزندانش بود در این جهت نیز وظیفه مادری خود را به بهترین شکل انجام می‌داد.
سلمان فارسی می‌گوید: روزی حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها رادیدم، که مشغول آسیاب کردن غله است. فرزندش حسین علیه السلام به گریه افتاد و بی‌تابی می‌کرد.عرض کردم : برای کمک به شما ، غله را آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولی هستم. شما آسیاب را بچرخانید.[15]
4 ـ شوهرداری و هماهنگی با او
برای زن بزرگترین موفقیت وارزش این است که در شئون گوناگون زندگی، خشنودی همسرش را به دست آورد و ازهرگونه عملی که موجب ناراحتی شوهر می‌گردد پرهیز نماید. حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری است» زن برای اینکه بتواند در این جهاد پیروزمند باشد باید تمام سعی و تلاش خود را بکار گیرد تا خانه رامحل آرامش مرد قرار دهد.
شوهرداری حضرت زهرای مرضیه سلام اللّه علیها بهترین الگو برای زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا سلام اللّه علیها با شوهر در عالی ترین مرحله صفا و مهربانی بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر رانرنجاند بلکه یاوری مهربان برای او بود.
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا سلام اللّه علیها را تا آن زمان که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم. او نیز هیچ گاه مراخشمگین نکرد و عملی از او سرنزد تا باعث ناخشنودی من شود.[16]
و هم چنین نقل است که امام علی علیه السلام فرمود:
«هرگاه به چهره ی او«زهرا سلام اللّه علیها » نگاه می‌کردم هرگونه غم واندوه از من برطرف می‌شد»[17]
پس از ماجرای تلخ سقیفه، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی مردم به فکر چاره افتادند تا به گونه‌ای که از حضرت زهرا سلام اللّه علیها دلجویی نمایند که اجازه ملاقات می‌خواستند. اما فاطمه زهرا سلام اللّه علیها هرگونه پیشنهادی را رد می‌نمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزاری را ادامه می‌داد.
روزی امام علی علیه السلام وارد منزل شد و فرمود: فاطمه جان خلیفه و عمر در پشت درب منزل ،منتظر اجازه ورود می‌باشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا سلام اللّه علیها فرمودند: «علی جان خانه، خانه ی توست و من همسر تو می‌باشم هر آنچه می‌خواهی انجام ده.»[18]
5 ـ ‌تفاهم در زندگی مشترک
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «به خدا سوگند (در سراسر زندگی مشترک با فاطمه(س)) تا آنگاه که خدای عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کاری او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانیِ من نکرد؛ هر وقت به او نگاه می‌کردم رنجها و اندههایم بر طرف می‌شد.»[19]
6 ـ دعا در حق دیگران
امام مجتبی(ع) نقل فرموده‌اند که: «مادرم فاطمه(س) را دیدم شب جمعه در محراب خود به عبادت برخاسته است و تا نمایان شدن سپیده صبح در عبادت و رکوع و سجود می‌بود، و می‌شنیدم که برای مؤمنین و مؤمنات دعا می‌فرمود و آنان را نام می‌برد و برایشان دعا می‌کرد، و برای خود هیچ دعا نمی‌کرد، به او گفتم: مادر! چرا همانطوری که برای دیگران دعا می‌فرمایی برای خودت دعا نمی‌کنی؟»
فرمود: «پسرم، ابتدا همسایه سپس خانه خود.»[20]
7 ـ آگاهی بخشی به فرزندان
حضرت زهرا سلام اللّه علیها از همان آغاز کودکی فرزندانش ، عبادت خدای تعالی را در روح و روان آنها تثبیت کرد و خوی پرستش خدای یکتا را در فطرت لطیف آنها سرشت و از همان آغاز به آنها علم آموخت و آنها را برای کسب معارف و تشویق در فراگیری ، آماده می‌کرد، به عنوان مثال به فرزندش حسن علیه السلام که هفت ساله بود می‌فرمود: «به مسجد برو ، آنچه را از پیامبر شنیدی فراگیر و نزد من بیا و برای من بازگو کن».[21]
8 ـ‌ مقام ایثار و گذشت
شیعه و سنی نقل کرده اند، امیر مؤمنان و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین ـ علیهم السّلام ـ و خادمه آنان «فضّه» طبق نذری که کرده بودند سه روز روزه گرفتند.
شب اول هنگام افطار فقیری در زد، حضرت علی(ع) افطار خود را به او داد. سایرین نیز به او اقتدا کرده و افطار خود را به فقیر دادند و با آب افطار کردند. شب دوم یتیمی در زد و باز افطار خود را به او دادند. شب سوم نیز اسیری آمد و چیزی طلبید، این بار نیز افطار خود را به او دادند.
آن گاه از سوی خدای متعال سوره «هَل آتی عَلی الاِنسانِ» نازل شد[22] و در آن آیه «و یُطعِمُون الطّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسکیناً وَ یَتیِماً وَ أسِیراً» اشاره به ایثار و انفاق آن بزرگوران دارد.[23]
تفسیر این داستان را در تفاسیر شیعه و سنی و از جمله در تفسیر معروف «کشّاف» تألیف عالم و مفسّر بزرگ سنّی «جارالله زمخشری» می‌توان یافت.
9 ـ ‌تقسیم کار منزل با همسر
امام صادق(ع) می‌فرماید: «… علی(ع) آب و هیزم می‌آورد و حضرت فاطمه(س) آرد می‌کرد و خمیر می‌ساخت و نان می‌پخت و لباس‌ها را وصله می‌زد، و آن بانوی گرامی از زیباترین مردم بود و گونه‌های مطهّرش از زیبایی مثل گل بود. درود خدا بر او و پدر و فرزندانش باد».[24]
امام علی(ع) فرموده است: «فاطمه(س) به قدری با مشک آبکشی کرد تا بر سینه اش اثر گذاشت، و به قدری با آسیاب دستی آرد کرد تا دستهایش مجروح شد و آنقدر خانه روبی کرد و برای پخت و پز آتش زیر دیگ نهاد که لباسهایش گردآلود و دودی گردید؛ و در این امور زحمت و رنج بسیار به او می‌رسید …»[25]
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه(س) کمک می‌کند
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به منزل حضرت علی(ع) وارد شد، او را دید که همراه فاطمه(س) مشغول آسیا کردن هستند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمودند: «کدامیک خسته تر هستید؟»
حضرت علی(ع) عرض کرد: «فاطمه‌ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ‌ ‌!»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به فاطمه(س) فرمودند: «دخترم برخیز» و فاطمه برخاست و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به جای او نشست و با علی(ع) در آرد کردن دانه‌ها یاری فرمود.[26]
بنابراین احترام به همسر و رعایت حقوق همسر و همسر دوست و فرزند دوست و سخت کوش در کار خانه و تبدیل خانه به مدرسه و تبدیل بخشی از خانه به مسجد و عبادتگاه و برنامه‌ریزی در کار خانه و کمک گرفتن برا ی کار خانه و رعایت حق خدمتکار و آموزش قرآن و اخلاق به خدمتکار و تبدیل خانه به سنگر جهاد و مبارزه بر علیه ستمگران و دفاع از ولایت و نظافت و آرایش در خانه و دعا در حق همسایه و قانع بودن به خانه اجاره‌ای در اول زندگی و ایجاد روحیه عبادت و انفاق گروهی و خانوادگی در بین اعضاء و مهمانی دادن در خانه و در خانه باز بودن برای رفت و آمد مردم و رعایت تفاهم با همسر و درک فرزندان و تفاهم با آنها و بازی با فرزندان و قبول مسئولیت شخصی در تربیت فرزندان و تقسیم کار در امور خانه و مشورت بت پیامبر در امور خانه داری و بردباری و تحمل فقر خانوادگی و مشکلات خانوادگی و فرمان پذیری از همسر و روحیات و عواطف خاص حضرت زهرا(س) در شب عروسی و هنگام خواستگاری وتحمل بالای فرزند داری و تربیت آنان و شیر دادن به فرزندان وتهیه لوازم بچه داری (گهواره) و رسیدن به انواع موفقیتهای خانوادگی و سرودن شعر برای شوهر و فرزندان و پدر. اینها همه از اخلاق خانوادگی حضرت زهرا(س) می‌باشد.
ا       
[14]  ـ ر.ک؛ نهج الحیاه، ص 45.
[15]  ـ حسینی شاهرودی ،سیدمحمد، الگوهای رفتاری حضرت زهرا سلام اللّه علیها تربیت فرزند، صفحه 14
[16] ـ همان پاورقی 15، ص 16
[17]  ـ‌ حسینی ، سیدعلی، کرامات و مقامات عرفانی حضرت زهرا سلام اللّه علیها صفحه 44
[18]  ـ‌ دشتی ،محمد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها صفحه 13
[19]  ـ بحار، ج 43، ص 134، کشف الغمّه، ج 1، ص 492 ـ بیت الاحزان، ص 37.
[20]  ـ کشف الغمّه، ج 2، ص 25 و 26 ـ بحار، ج 43، ص 81 و 82 ـ منتهی الآمال، ص 161 ـ بیت الاحزان، ص 22.
[21]  ـ محمدی اشتهاردی ،محمد، نگاهی بر زندگی حضرت فاطمه سلام اللّه علیها صفحه 64
[22]  ـ امالی صدوق، ص 216 ـ 212، کشف الغمه، ج 1، ص 417 ـ 413.
[23]  ـ مناقب شهر آشوب، ج 3، ص 147 و 148 ـ منتهی الآمال، ص 68 در ذکر وقایع سال دوم.

[24]  ـ روضه الکافی، (چاپ اسلامیه تهران)، ص 165.
[25]  ـ بحار، ج 43، ص 42 و 82 ـ بیت الاحزان، ص 23.
[26]  ـ بحار، ج 43، ص 50 و 51 ـ بیت الاحزان، ص 21.


 

 

 

 

   دوشنبه 28 فروردین 1391نظر دهید »

خرما
نام علمي    Phoenix dactylitera 

کليات گياه شناسي
خرما ميوه اي بسيار قديمي است و نام آن در کتاب مقدس 42 بار تکرار شده است . اين ميوه پرخاصيت براي مردم شکورهاي راوپايي و آمريکايي تا حدي ناآشنا است و آنرا فقط در کيک و شيريني مصرف مي کنند ولي در خاورميانه و مخصوصا در کشورهاي عربي بعنوان يک غذاي اصلي بکار مي رود .
يهوديان معتقدند درخت خرما در فلسطين و يا اسرائيل امروزي بفراواني وجود داشته است بطوريکه در ناحيه بين درياي گاليله و درياي مدره جنگل بزرگي از درخت خرما بوده است .
مسلمانان معتقدند که حضرت محمد (ص) اين درخت را خلق کرده اند . در ديانت مسيح ، برگ درخت خرما سنبل و نشانه شهادت و روح شهدائي است که در راه ديانت حضرت مسيح جان باخته اند .

ترکيبات شيميايي:
خرما داراي 25 درصد ساکاروز ، 50درصد گلوکز ، و مواد آلبومينوئيدي ، پکتين و آب مي باشد . بعلاوه داراي ويتامينهاي مختلف منجمله ويتامين A,B,C,E و مقدري املاح معدني مي باشد .
خواص داروئي:
درخت خرما خواص بيشماري درد و مي توان گفت که از تمام قسمتهاي اين درخت مي توان استفاده کرد و يک ضرب المثل عربي مي گويد که خواص درخت خرما باندازه روزهاي سال است.
از برگ و شاخه  درخت خرما سبد  و فرش تهيه مي کنند . از هسته آن نان و از ميوه خرما شراب و عسل . همانطور که مي دانيم  خرما تنها ميوه ايست که در صحرا وجود دارد و طبيعت اين درخت را به مردم صحرا داده است که تمام احتياجات خود را از آنر فع مي کنند .
مردم صحرا هسته درخت خرما را در کرده و از آن نان مي پزند يا در اين هسته را بو داده و از آن بعنوان قهوه استفاده مي کنند زيرا دم کرده آن بسيار مطبوع است و يا حتي اين در را در آب براي چند روز خيس کرده و بعنوان غذاي مقوي به شترهاي خود مي دهند و معتقدند که اين غذا از گندم و جو مقوي تر است .
اعراب از قديم اعتقاد داشتند که خرما انرژي خورشيد را  گرفته و در خود ذخيره مي کنند و اين انرژي با خوردن خرما به بدن آنها منتقل مي شود .
اعراب از خرماي کال نيز استفاده مي کنند و معتقدند که اثرات درماني بسياري درد من جمله خرماي سبز تقويت کننده اعمال جنسي و انرژي زا يم باشد . حتي هسته خرماي سبز را نيز در کرده و پمادي از آن تهيه مي کنند که براي زخمهاي آلات تناسلي بکار يم رود .
اثر ديگر معجزه آساي هسته خرما از بين بردن تورم پلک هاي چشم است براي اين منظور پمادي از در هسته خرما درست کرده و آنرا روي چشم مي گذارند اين پماد براي رشد مژه هاي چشم نيز بهترين دارو است .
زندگي پرمشغله و ناراحتي هاي رواني که ميل جنسي را در بعضي از اشخاص از بين مي برد بهترين علاجش خوردن مداو م خرما است که ميل جنسي را باين اشخاص باز مي گرداند . در زمانهاي قديم همواره خرما را براي قدرت و انرژي بکار مي برده اند و هنوز بهترين ميوه براي بازيافتن انرژي و قدرت جواني است .
گلهاي درخت خرما نيز خاصيت دارويي دارند . طعم گلهاي درخت خرما تلخ است و اثر مسهلي درد .

مضرات :
مواظب باشيد در خوردن آن افراط نکنيد زيرا داراي قند زيادي است . در اين صورت آنهايي که لوزالمعده حساس دارند و يا آنهايي که بيماري قند در خانواده آنها وجود دارد بايد کمتر از اين ميوه استفاده کنند

   یکشنبه 27 فروردین 1391نظر دهید »

1 ... 86 87 88 ...89 ... 91 ...93 ...94 95 96 ... 101