بعد امامت
اعتقاد به امامت نيز در انتظار به خوبي روشن است. امام مهدي ـ ارواحنا فداه ـ وصيّ رسول خدا و خاتم ائمّه ي طاهرين است; امامان همه او را ياد کرده اند.
آن حضرت مظهر قائم جاري امامت است و دين خدابه او قيام مي کند و زنده مي شود. او مشعل راه حيات و تکليف است، انتظار ظهور او بزرگترين تأکيد است بر اصل اعتقادي امامت و رهبري.
در احاديث تأکيد بسيار شده بر شناخت امام و خط امامت; امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «امام خود را بشناس اگر امام را شناختي چه ظهور زودتر اتفاق افتد يا ديرتر، به تو زياني نمي رساند» در احاديث ائمه ـ عليهم السلام ـ تأکيد شده بر اينکه در عصر غيبت، راه امامان را بپيمائيد و از تعاليم و احکام آنان پيروي کنيد. به تولاي آنان چنگ زنيد و از دشمنان و مخالفان آنان تبري بجوئيد و کناره گيريد.
بعد عدل
بعد عدل و دادگري و توجه به آن نيز در مسئله انتظار، بسيار روشن است. انتظار مهدي (ع ) ، انتظار ظهور عدل است، عدل جهاني، عدل آفاقي و انفسي. مهدي (ع ) مظهر اسماء الهي است، از جمله اين دو اسم مبارک:” يا عَدلُ يا حَکيم” است .
مهدي (عج ) تجسم اعلاي حق، و تحقق والاي عدل است. اوست که جهان آکنده از بيداد را آکنده از داد مي سازد، و عدل خدايي را در همه جا و همه سوي سرايت مي دهد و او مظهر دادگري فراگير است.
به طورکلي، تداعي موضوع عدل و عدالت و جهانگير شدن آن، از انتظار ، جزء بديهيات است. انتظار، يعني چشم به راه امامي داشتن که چون بيايد جهان را از عدل و داد مملو سازد، از آن پس که از ظلم و جور مملو شده باشد.
بعد معاد
معاد، بازگشت انسان به نزد خدا، ورود به جهان پايدار و شروع زندگي اصلي و حيات خالص است. مرگ دروازه اين راه است.
انسان از هنگام احتضار ، در جريان حيات بعدي خويش قرار مي گيرد، و عالم ديگر او آغاز مي گردد. انسان با مرگ، هست مي شود، از هستي ناقص و ناپايدار، به هستي خالص و کامل و پايدار منتقل مي گردد.
از قطار سريع السير زندگي در اين جهان، به ايستگاه رسيدگي به کارنامه دوران سفر پا مي نهد، و سپس وارد شهر زندگي هميشگي مي شود.
دوران حيات انسان، يک کلاس و يک امتحان است و مرگ، اعلام ختم جلسه امتحان است. رستاخيز، روز نمره خواني و اعلام نتيجه است.
به هر حال ، در امر انتظار، اصل اعتقادي بسيار مهم ” معاد"، و بازگشت مسئولانه به نزد خداوند، همواره حضور دارد. اين حضور در سه جهت نمودار است:
جهت اول: اينکه مهدي(ع) ، به هنگام ظهور، ستمگران را کيفر مي دهد، ظالمان را به سزاي اعمال خود مي رساند، مؤمنان را عزيز مي دارد و رحمت الهي را به سزاواران مي چشاند. و اين خود نمونه اي است از چگونگي معاد و رستاخيز.
جهت دوم: اينکه به هنگام ظهور مهدي (ع) ، گروهي از پاکان و پليدان به جهان باز مي گردند، و به تعبير قرآن کريم:
” از هرامتي، دسته اي را باز مي گردانيم” ” وَ يومَ نَحشُرُ مِن کُلِّ اُمَّةٍ فَوجاً.( نمل /83) و اين خود قيامت صغرايي است، و نشانه اي است براي قيامت کبري.
جهت سوم : اينکه ظهور مهدي"ع ء” ، از ” اشراط ساعت” است، يعني : علائم قيامت. يکي از علائم و نشانه هاي حتمي قيام قيامت و فرا رسيدن رستاخيز، ظهور مهدي (ع) است.
مهدي پيش از قيامت مي آيد، و تا او نيايد و حکومت عدل را در جهان بر پاي ندارد، عمر جهان به سر نمي رسد، و قيامت بر پا نمي گردد.
بدينسان مي نگريم که مسئله انتظار موعود، روابطي بسيار عميق با اصل اعتقادي معاد دارد. و بدينسان مي نگريم که ” انتظار"، شاخص مَُنوَّرِ ابعاد عقايد حقه است.
بعد توحيد
يکي از ابعاد مهم انتظار، که پيوسته بايد مورد توجه باشد، بعد توحيدي آن است. انتظار، در ماهيت خود ، انسان منتظر را متوجه مبدأ عالم، خداي جهان و سرچشمه همه هستها و هستيها مي کند.
انسان منتظر، همواره ، چشم به راه فرجي است که به قدرت مطلقه الهي تحقق خواهد يافت.
منتظران، چشم به راه ” مهدي" (عج ) هستند. مهدي کيست؟ بنده خدا، خليفه خدا و ولي خدا در زمين که به قدرت خدا زنده است، مشغول عبادت خدا، غرق در خدا و واسطه گرداندن اوضاع جهان ، و روزي به امر خدا است و براي استقرار بخشيدن به دين خدا و نجات جامعه بشري ظاهرخواهد شد.
توجه در اين امر، همواره ، به خداي متعال است. و اين بعد توحيدي انتظار، و توجه به خدا و طلب فرج از درگاه خدا، از مهمترين اصول اين اعتقاد و باور است.
منتظران بايد، هميشه متوجه درگاه کبريايي الهي باشند، و روي دل به سوي خدا کنند، و از پيشگاه لايزال، طلب گشايش و فرج نمايند. اين تعليم را پيشوايان ياد کرده اند. پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد:
اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتي ، انتظارُ الفَرَجِ مِنَ الله- عزَّوجلَ.
” بهترين اعمال امت من، انتظار رسيدن فرج است از نزد خداي عزيز جليل.
علي (ع) مي فرمايد:
اَفضلُ عبادةِ المؤمن، انتظارُ فَرَج الله.
” بهترين عبادات مؤمن ، چشم به راه فرج خدايي داشتن است.
بعد نبوت
بعد ديگر انتظار، توجه به پيامبران و مکتب پيامبران، تجديد عهد با آنان است، و همچنين توجه به مقام هدايت پيامبر اکرم(ص).
منتظران، چشم به راه کسي هستند که در او صفات و آثار پيامبران گرد آمده است، وهنگامي که ظاهر گردد، آن آثار در او ديده خواهد شد.
هر کس دوست دارد آدم، شيث ، نوح ، ابراهيم ، موسي ،عيسي ، داود ، سليمان ، يوسف(ع) و… و محمد(ص) را ببيند، مي تواند آنان را در “مهدي" (عج ) ببيند.
او مي آيد تا آرمان پيامبران را تحقق بخشد، دين خدايي را بگستراند، و نداي توحيد را به همه سوي ببرد.
مهدي (عج) ، از اهل بيت پيامبر(ص) است. او فرزند فاطمه(س) و نواده حضرت محمد(ص) است. او فرزند علي(ع) و حسين(ع) است. او دوازدهمين وصي و جانشين پيامبر است. چون ظاهر گردد، پرچم پيامبر را در دست گيرد و به سنت پيامبر عمل کند. نخستين اصحاب او 313 تن به تعداد اصحاب پيامبر در جنگ ” بدر” خواهد بود.
پيامبر اکرم (ص) ، از آمدن او خبرداده، و درباره او بسيار سخن گفته است. چون اوآشکار گردد، دين جدش پيامبر( ص) را رواج دهد و حاکم سازد.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
هر کس از شما، در حال انتظار ظهور حاکميت دين خدا درگذرد، مانند کسي است که درخدمت قائم باشد، و درخيمه او…نه بلکه مانند کسي است که در رکاب قائم بجنگد، نه به خدا سوگند، بلکه مانند کسي است که در رکاب پيامبر (ص) شهيد شده باشد.
اين تعاليم همه، توجه دادن به اصل مهم نبوت ، ياد آن و تأکيد بر آن است .
بعد قرآن
امر مهم ديگري که هر منتظري بايد متوجه آن باشد، کتاب خدا و قرآن کريم است . مهدي (ع )، زنده کننده همه احکام قرآن است. انسان منتظر، همواره اين آرمان را در دل زنده مي دارد، که روزي با ظهور مهدي آل محمد(ص) ، و آخرين خليفه آورنده قرآن، احکام قرآن جاري شود، و قرآن در سراسر جهان حاکميت يابد، و کتاب آسماني، برنامه زندگي انسان زميني گردد ، چنانکه اين موضوع، در احاديث بسيار، آمده است.
بدينگونه، توجه به قرآن کريم و نورانيت و هدايت قرآن نيز، جزء مسائل عمده انتظار است.
آمادگي نظامي
امر بسيار جالب و بسيار مهم، امر آمادگي نظامي در عصر انتظار است. مومن منتظر بايد هميشه آمادگي نظامي و نيرويسلحشوري داشته باشد تا به هنگام طلوع حق به صف پيکاران رکاب آنحضرت بپيوندد امام صادق(ع) فرمودند: «ليعدن احدکم لخروجالقائم و لو سهما فان الله اذا علم ذلک من نيته رجوت لان ينسي في عمره حتي يدرکه و يکون من اعوانه و انصاره» ميبايست هر يک ازشما براي قيام قائم، اگر چه يک تير تهيه کند. همانا خداوند هنگامي که اين نيت را در او ميبيند اميدست که عمرش را طولاني سازد تاآنکه او را دريابد و از ياران و ياوران او باشد
در گذشته شيعيان به اين امر توجه بيشتري داشتند تا جايي که برخي شمشير يا سلاحي ديگر در خانه نگاه ميداشتند. به بعد انساني اينکار بنگريد! انسان در مدت عمر خود اسلحه داشته باشد که به هنگام ظهور منجي انسانيت و گسترندهي اصول عدالت و در هم کوبندهي جباران به او بپيوندد و براي نجات بشريت مظلوم و انسانيت محروم به پا خيزد. اين چه زلال جاري و چه باور تابناکي است
اخلاق اسلامي
معلوم است که اين بعد نيز بايد در جامعهي منتظر حضور محسوس داشته باشد. جامعهي منتظر بايد جامعهاي اسلامي باشد و بزرگترينوجه تمايز جامعهي اسلامي از ديگر جامعهها همان اخلاق نوراني اسلام است. انسان منتظر بايد داراي اخلاق اسلامي باشد و جامعهيمنتظر بايد مظهر اخلاق اسلامي باشد. امام جعفر صادق(ع) در حديثي که بخشي از آن ذکر شد ميفرمايد: هر کس خوش دارد در شمار اصحاب قائم باشد بايد در عصر انتظار مظهر اخلاق نيک اسلامي باشد. چنين کسي اگر پيش از قيام قائمدرگذرد، پاداش او مانند کساني باشد که قائم را درک کنند و به حضور او برسند پس (در دينداري و تخلق به اخلاق اسلامي) بکوشيد و درحال انتظار ظهور حق به سر بريد .اين (کردار پاک و افکار تابناک) گوارا باد بر شما اي گروهي که رحمت خدا شامل حال شماست
و اينکه تاکيد شده است که شيعه بايد« زَين »امامان خود باشد نه «شَين» آنان، رعايت آن در عصر انتظار به صورتي موکدتر لازم است. شيعهبايد با رفتار انساني و اخلاق محمدي- علوي و فضائل جعفري، همواره مايهي زينت و افتخار و آبروي ائمهي طاهرين باشد نه مايهي ننگآنان. بايد طوري باشد که ائمه بتوانند به شيعيان خود افتخار کنند و اين رعايت در دوران غيبت امام به احترام امام واجبتر است
تمرين و رياضت
منتظران با اخلاص در مرحله ي تربيت نفس و خود سازي به امر ديگري نيز بايد توجه کنند توجهي عميق. آن امر، تمرين زندگي است ساده و خشن و دور از رفاه و تن آساني، تا بدينگونه با زندگي پيشواي قيام هماهنگ گردند و تاب پيروي از او پيدا کنند.
هيچگونه ضعفي و سستي و اميال و علايقي نبايد شخصيت صخره سانِ انسان منتظر را دستخوش قرار دهد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: «درباره ي خروج قائم، خيلي عجله داريد، هان! به خدا سوگند، او جامه ي مويين مي پوشد و نان جوين مي خورد.
روزگار قيام او، روزگار به کار بردن شمشير است . . . او شبانگاهان به دردمندان و نيازداران سر مي زند و روزها به نبرد در راه دين مي پردازد. . .»
آري درد آشنايان! به همراهي آن پيشواي درد آشنا به پا مي خيزند و جباران را با مجاهده و جنگ، در پرتو ياري و نصر خدايي، از ميان بر مي دارند و خود مانند محرومترين محرومان زندگي مي کنند. خوراکي خشک و اندک مي خورند و جامه اي خشن و کم بها مي پوشند. اينسان رفتار مي نمايند تا محروميت را از جهان بردارند.
تقيد مکتبي
يکي از ابعاد مهم در فلسفه ي عالي تشيع تقيد به مکتب و خط مکتب است در صخرهي استوار اعتقادات شيعي به تعبير ديگر تولي وتبري متابعت محبتآميز از حق و دستورات اهلبيت در تمامي شؤون و مخالفت خصمانه با ناحق و دوري از دشمنان خدا و اهل بيت(ع)
اين است شعار شيعه در طول تاريخ شيعه فقط دين خدا را ميشناسد و به آن عشق ميورزد و هيچ گونه انعطافپذيري در برابر دشمناندين در سراسر وجودش راه ندارد پيامبراکرم(ص) فرمودند «خوشا به حال منتظراني که به حضور قائم برسند آنان که پيش از قيام او نيزپيرو اويند با دوست او عاشقانه دوستند و موافق و با دشمن او خصمانه دشمنند و مخالف.
عدل و احسان
مسالهي ديگري که مسلمان منتظر بايد به آن اهميت بسيار بدهد و در تحقق و گسترش آن بکوشد ،عدل و احسان است. يکي از شعارهاي سرلوحهاي در قرآن کريم اين شعار سترگ است: ان الله يامر بالعدل و الاحسان: خداوند به اقامهي عدل و اشاعهي احسان امر ميکند
سخن از عدالت و دادگري در اسلام و قرآن، اصلي است بنيادي و همهگير که نيازي به توضيح ندارد. اهميت اين اصل تا آنجاست که دربسياري از احکام فقهي و عبادي نيز به گونهاي به لزوم عدالت بر ميخوريم. از جمله در نماز جماعت که ميگويند پيشنماز بايد عادلباشد و اين عدالت که در پيشنماز شرط است نيز به نوعي ترک ظلم است نسبت به نفس و نسبت به غير
اين است که منتظران ظهور دولت حق و حکومت عدل که دينشان اسلام است و کتابشان قرآن و نخستين امامشان علي بن ابيطالب است(يعني تجسم اعلاي عدالت و دادگري) و خود، در انتظار تحقق حکومت عدل جهاني به سر ميبرند بايد پيوسته نمونهي اين عدل وعدلطلبي باشند و اين چگونگي را نشان دهند و جامعهي خويش را از احسان سرشار سازند بايد جامعهي آنان نمونهي آن عدل و داديباشد که از آن دم ميزنند و منتظر ظهور ابعاد ملي و جهانگير آنند
ميشود جامعهاي ،خود را منتظر حکومت عدل جهاني بداند و خود در محيط خود در روابط خود در معاملات و حقوق و قوانين خودعدالت را عملي نسازد و رعايت نکند و به عدل و داد نگرايد و از عدل و داد طرفداري نکند و در راه آن به پا نخيزد و نشاني از بسط وعدل و احسان در آن جامعه نباشد؟ اين امر چگونه ميتواند بود؟ و اگر باشد صدق اينگونه مردمي در انتظار از کجا نمودار خواهدگشت؟
نگهباني ايمان
يکي از ابعاد عظيم تکليف حساس و بزرگ در روزگاران غيبت و انتظار، حفظ دين و نگهباني مرزهاي عقيدتي و حراست باورهاي مقدساست. جامعهي منتظر نبايد دربارهي اين امر عظيم سستي روا بدارد
لازم است فروغ ايمان و نور يقين و پرتو عقيدهي به حق و تشعشع اعتقادات راستين همواره در دل و جان مردم محفوظ باشد و پيوستهژرفتر و ژرفتر شود و بارورتر و بارورتر گردد
لازم است جان و دل نوباوگان و نوجوانان و جوانان، هر دم در برابر تابش اعتقادات حقه قرار گيرد و از اين تابش و تجلي آکنده گردد
لازم است ايمان جزء وجود آنان و مايهي تقوم هويت اصلي آنان باشد تا کمکم حق و فداکاري در راه اعتلاي حق چون خون همهي وجودآنان را گرم کند و چون روح جوهر حيات آنان باشد
لازم است سعي شود تا ايمان اعتقادي با ايمان عملي در آنان اتحاد يابد و از نخستين سنين تکليف و توجه بعد عمل به احکام نيز عملدرست در زندگاني آنان حضور قاطع بيابد
در روزگار غيبت امام و طولاني شدن عصر انتظار ممکن است شبهههايي در ذهن برخي بيابد يا شياطين پنهان و شياطين آشکار به سستکردن پايههاي اعتقادي کساني بويژه جوانان برخيزند. بايد در برابر اين شبههها مقاومت کرد و آنها را از ذهنها و دلها زدود .همچنين مطالب و مسائلي در روند زمانه و تحولات زندگي بشر و پيدا شدن افکار و مسلکها ،بروز ميکند که ممکن است ظلمتهاي فکري بيافريند و بهايمانها و روشناييهاي قلوب زيان برساند بايد در برابر اين مطالب و مسائل نيز پايدار بود و پايداري کرد و در رد و رفع آنها و روشن کردنپوچي آنها به کوشش برخاست
بطور کلي حوزههاي علمي و اعتقادي و نگهبانان ميراث قرآني و فرهنگ تربيتي اسلامي، بايد در برابر همهي اين تهاجمات پايداري کنندو به تناسب هر مورد به دفع اين زيانها و خطرها بپردازند. اينهمه تاکيد که در احاديث دربارهي حفظ ايتام آل محمد(ع) شده است، قسمتياز آن تاکيدها ناظر به اين بعد است، بعد اعتقادي. اين ايتام، ايتام معنوي و تربيتي هستند و اين حفظ، -از جمله- حفظ اعتقاد ديني و تربيتديني است در تودهها، بويژه در جوانان و نوجوان. و اينهمه که اهميت دادهاند به پاسداري از مرزهاي اعتقادي و گفتهاند عالمان ،حافظ دينو نگهبانان عقايد مردم از انحراف، “پاسداران” مرزهاي دينند، اينها همه در آن صورت است که اين نگهباني و پاسداري به نحو احسن بهعمل آيد
حفظ و گسترش اعتقاد ديني و شناخت درست اعتقادي و عملي که وسيلهي تشخيص حق از باطل است در روزگار متصل به ظهور مفيدتر بلکه لازمتر است. چنانکه در احاديث رسيده است و اين بدان علت است که تنها دارندگان عقيده و عملند که در مسائل و حوادثپيش از ظهور گم نميشوند و دچار ترديد نميگردند و حق را تشخيص ميدهند. آري آنان که اعتقاد صحيح و عمل صالح داشته باشند بهتصديق و تاييد مهدي(ع) مبادرت ميکنند و به سعادت بزرگ ميرسند. اين است که تا به هنگام ظهور مهدي يعني هنگامي که فرياد او بهگوش همگان برسد بايد اعتقاد صحيح و عمل صالح در مردم منتظر حفظ گردد
در احاديث و تعاليم از اهميت ايمان در عصر غيبت به گونههايي عجيب ياد شده است و منتظران مومن داراي مقام و منزلت شمشيرزنان در رکاب پيامبر دانسته شدهاند از اين بالاتر پيامبر اکرم آنان را برادران خود خوانده است. همچنين از نظر خردمندي و بصيرت واعتقاد و اخلاص، مورد ستايش بسيار قرار گرفتهاند. دلهاي منتظران مومن در سخن امام صادق(ع) که سپس نقل خواهد شد چونان “قنديلهاي روشن” توصيف شده است.
پيامبر اکرم(ص) خطاب به اصحاب:
… شمايان اصحاب منيد، ليکن برادران من مردمي هستند که در آخرالزمان ميآيند. آنان به نبوت و دين من ايمان ميآورند با اينکه مرا نديدهاند… هر يک از آنان اعتقاد و دين خويش را با هر سختي نگاه ميدارد چنانکه گويي درخت خار مغيلان را در شب تاريک با دست ،پوست ميکند. با آتش بر دوام چوب داغ را در دست نگاه ميدارد. آن مومنان مشعلهاي فروزانند در تاريکيها. خداوند آنان را از آشوبهايتيره و تار (آخرالزمان) نجات خواهد داد. لاحدهم اشد بقية علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء او کالقابض علي جمر الغضا اولئکمصابيح الدجي ينجيهم الله من کل فتنة غبراء مظلمة
دينداري
از ويژگيهاي انسان منتظر دينداري است و ديانت پيشگي، جز اين نمي توان تصور کرد. انسان در دوران غيبت، بايد با مواظبت بيشتر، به امر دين خود، و به دينداري و صحّت اعمال خود بپردازد و از هر گونه سستي، انحراف دوري گزيند و در خط صحيح قرار گيرد و دائماً متوجه و متوسل به امام خود باشد امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «براي صاحب الامر غيبتي طولاني است; در اين دوران هر کسي بايد تقوي پيشه کند و چنگ در دين خود زند».
آمادگي نظامي: امر بسيار جالب و بسيار مهم امر آمادگي نظامي در عصر انتظار است. مؤمن منتظر بايد هميشه آمادگي نظامي و نيروي سلحشوري داشته باشد تا به هنگام طلوع حق، به صف پيکارگران رکاب آنحضرت بپيوندد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: «لِيُعِدَّنَّ أحدُکم لخروج القائم ولو سهماً فإنّ اللّه إذا علم ذلک من نيّته رجوتُ لأن ينسئ في عمره حتّي يُدرکُه ويکون من أعوانه وأنصاره» مي بايست هر يک از شما براي قيام قائم اگر چه يک تير تهيه کند. همانا خداوند هنگامي که اين نيت را در او مي بيند اميدست که عمرش را طولاني سازد تا آنکه او را دريابد و از ياران و ياوران او باشد.
در گذشته شيعيان به اين امر توجه بيشتري داشتند تا جايي که برخي شمشير يا سلاحي ديگر درخانه نگاه مي داشتند.
به بعد انساني اين کار بنگريد! انسان در مدت عمر خود اسلحه داشته باشد که به هنگام ظهور منجي انسانيت و گسترنده ي اصول عدالت و در هم کوبنده ي جباران به او بپيوندد و براي نجات بشريّت مظلوم و انسانيّت محروم به پا خيزد. اين چه زلال جاري و چه باور تابناکي است. آفرين بر اين اعتقاد و آمادگي.
تمرين و رياضت
منتظران با اخلاص در مرحله ي تربيت نفس و خود سازي به امر ديگري نيز بايد توجه کنند توجهي عميق. آن امر، تمرين زندگي است ساده و خشن و دور از رفاه و تن آساني، تا بدينگونه با زندگي پيشواي قيام هماهنگ گردند و تاب پيروي از او پيدا کنند.
هيچگونه ضعفي و سستي و اميال و علايقي نبايد شخصيت صخره سانِ انسان منتظر را دستخوش قرار دهد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: «درباره ي خروج قائم، خيلي عجله داريد، هان! به خدا سوگند، او جامه ي مويين مي پوشد و نان جوين مي خورد.
روزگار قيام او، روزگار به کار بردن شمشير است . . . او شبانگاهان به دردمندان و نيازداران سر مي زند و روزها به نبرد در راه دين مي پردازد. . .»
آري درد آشنايان! به همراهي آن پيشواي درد آشنا به پا مي خيزند و جباران را با مجاهده و جنگ، در پرتو ياري و نصر خدايي، از ميان بر مي دارند و خود مانند محرومترين محرومان زندگي مي کنند. خوراکي خشک و اندک مي خورند و جامه اي خشن و کم بها مي پوشند. اينسان رفتار مي نمايند تا محروميت را از جهان بردارند.
در اهميت دوران انتظار همين بس که دشمنان، آنرا مانع تسلط خود بر مسلمانان برشمردهاند: «ميشل فوکو، کلر برير، در بحث مبارزه با تفکر مهدي باوري: ابتدا امام حسين عليه السلام و بعد امام زمان (عج) را مطرح ميکنند و دو نکته را عامل پايداري شيعه معرفي ميکنند .
نگاه سرخ و نگاه سبز در کنفرانس «تل آويو» هم افرادي مثل برنارد لوييس، مايکل ام جي . جنشر، برونبرگ و مارتين کرامر بر اين بحثخيلي تکيه ميکنند . آنها در تحليل انقلاب اسلامي، به «نگاه سرخ» شيعيان، يعني عاشورا و «نگاه سبز» شان يعني انتظار ميرسند . جملهي مشهوري دارند که «اينها به اسم امام حسين قيام ميکنند و به اسم امام زمان (عج)، قيامشان را حفظ ميکنند .
دشمن به اهميت مديريتشيعه آنهم زماني که رهبر آن غايب و از نظرها پنهان است، پي بردهاند و به همين منظور اقداماتي در اين رابطه انجام دادهاند و سناريوهاي متعددي را جهت تضعيف و نابودي اين انديشهي مقدس طراحي کرده و متناوبا به اجرا گذاردهاند .
از آن جمله، دخالت مستقيم و حمايت از پروسهي «شخصيت پردازي و مهدي تراشي ، تخريب پايهي فکري «مهدي باوري» از طريق ژستهاي علمي و به ظاهر شرقشناسي، پرورش و حمايت از سرسپردههاي داخلي مانند احمد کسروي، شريعتسنگلجي، سلمان رشدي و اخيرا احمد الکاتب، انتشار تبليغات مسموم رسانهاي، امپراتوري اهريمني رسانههاي استکباري و بمباران تبليغاتي توپخانههاي صوتي و تصويري ژورناليستي نظام سلطه، يکي از قويترين ابزارهاي کودتاي فکري و شستوشوي مغزي تودههاست .
در واپسين دهههاي قرن بيستم، هجومي از اين نوع را عليه ايدهي «ظهور مهدي موعود» شاهد بوديم . در سال 1982 ميلادي، سريالي با نام «نوستر آداموس» به مدت سه ماه متوالي از شبکهي تلويزيوني آمريکا پخش شد . اين فيلم سرگذشتستاره شناس و پزشک فرانسوي به نام «ميشل نوستر آداموس» بود که نزديک به 500 سال قبل ميزيسته است .
اين سريال، پيشگوييهاي وي را دربارهي آيندهي جهان به تصوير کشيده بود که مهمترين آنها پيشگويي وي دربارهي ظهور نوادهي پيامبر اسلام در مکه مکرمه و متحد ساختن مسلمانان و پيروزي بر اروپاييان و ويران کردن شهرهاي بزرگ سرزمين جديد (آمريکا) بود .
هدف از اين مانور تبليغاتي، به تصوير کشيدن چهرهاي خشن، بي رحم، ويرانگر و گرفتار
جنون قدرت از مهدي موعود و تحريک و بسيج عواطف ملل غربي عليه اسلام و منجي
موعود آن و در کوتاه مدت، بستر سازي رواني بود .
ناتواني
اگر فرد منتظر، فاقد مهارتها و توانائي هايي باشد که بايد در جهت آمادگي براي پذيرائي از ميهمان خود بکار گيرد، فلسفه انتظار را درک نخواهد کرد و يک منتظر حقيقي نخواهد بود; زيرا مدت انتظار، فرصتي است براي باز سازي و توانمنديهاي فکري، روحي و ايماني جهت درک برنامه تحول، و فرد معتقد، نيازمند کسب توانمنديهاي غني جهت درک اين فسلفه انتظار مي باشد. همچنين اگر درک فرد منتظر از نقشي که بايد در ايجاد زمينه ظهور بازي کند، درکي منفي باشد، باز مي توان آن را يک ناتواني فکري ناميد، که به تلاش در جهت آمادگي و آماده سازي محيط، منجر نخواهد شد .
يا اگر فرد منتظر، فلسفه انتظار را به طور صحيح درک نکرده باشد و چنين برداشت نمايد که نقش او صرفاً پذيرش ظلم و عدم آگاهي دادن به جامعه است و فرد منجي بايد خود بيايد و از جامعه رفع ظلم نمايد، برداشتي منفي از نقش منتظر خواهد داشت; لذا هيچگونه تلاشي در جهت رشد فردي و اجتماعي براي کمک به زمينه سازي تحول انجام نخواهد داد .
يا اگر منتظر، نقشي را که در زندگي براي خود ترسيم نموده است، با نقشي که منتظر از او انتظار دارد، سازگار نباشد، باز اين فرد منتظر به يک فردي معتقد به تحول، بدل نخواهد گرديد; زيرا تا ارزشهاي الهي را در فکر و رفتار خود قبول نکرده و رعايت ننمايد، همخواني ميان باورهاي ذهني خود و اعتقادات ديني در جهت تحول جهاني نخواهد داشت. بنابراين چنين فردي حتي با فرض قبول نظريه تحول ديني، پويايي لازم را نخواهد داشت.
دلسردي
اگر شخصي در انتظار ميهماني باشد، اما ميهمان او در آن مدت نيايد، و يا آمدن و ديدن ميهمان، نتيجه مورد انتظار او را بر آورده ننمايد، و يا حتي اگر تصور نمايد شخصيت ميهمان کارگشاي مشکلات او نخواهد بودـ چون تصّور مي کند پاداش مورد انتظارش را در اين انتظار نخواهد يافت، يا نتيجه اي را براي اين تلاش و عملکرد خود نخواهد ديد ـ به علت ايجاد اين يأس، در جهت ايجاد زمينه براي ظهور او کوشش نخواهد کرد، يا اگر کوششي نمايد، با يک نوع بي اعتمادي و بي تفاوتي خواهد بود.
جلب توجّه مهدي فاطمه(ع) راه دارد. خدا ميداند امام زمان خيلي رؤفاند و زود ميشود توجّهشان را جلب کنيم. سلام، جواب دارد، بيجواب نيست. اگر کسي جدّي به کسي سلام کرد، جواب هم ميشنود. ما در نمازهايمان، دستِ کم، روزي پنج مرتبه ميگوييم:
«السّلام علينا و علي عبادالله الصّالحين» آيا امام زمان هم اين سلام را در نمازشان ميفرمايند يا نه؟ بله! امام زمان هم اين سلام را ميفرمايند و به بندگان صالح خدا، سلام ميدهند. حضرت به [همة] واجبات و متسحبّات عمل ميکنند. اصلاً سلامِ کامل و تمام عيار را حضرت(ع) ميدهند. اين «السّلام علينا و علي عبادالله الصالحين، يعني چه؟ يعني سلام بر ما و همة بندگان صالح خدا! يک وقت است من و شما اين سلام را ميگوييم، يک وقت امام زمان(ع). پس بندگان صالح در همين دنيا مشمول سلامِ حضرت وليعصر(ع) ميشوند.
اگر ما به امام زمان(ع) دعا کنيم، حضرت هم به ما دعا ميکند. دعاي امام زمان مُستجاب است از خدا بخواهيم «اللهمّ هب لي رأفته و رحمته و دعاه…»5؛ خدايا مرا مشمول رأفت، رحمت، و دعاي امام زمان(ع) قرار بده»!
روشن شدن قلبها و طهارت دلها که بر اثر محبّت خدا ميآيد، به واسطة اتصال و پيوند به مقام ولايت است و راه آن توجّه است؛ توجّه مداوم. بايد بگويم انسان بدون متوسّل شدن به حجّت وقت، هيچ کاري نميتواند بکند. اگر ارتباط بر قرار شد قلب نور ميگيرد و انسان با نور و چراغ بهتر پيش ميرود. انسان متوسّل با نور ولايت پيش ميرود هر موجود ضعيفي حتماً بايد تکيهگاهي و پناهگاهي داشته باشد که از او استمداد کند. انسان هم، چون ضعيف آفريده شده حتماً بايد در همة مطالب معتصم به حق و اولياي حق و معتصم به امام زمان(ع) باشد. امام زمان قدرتمندترين قدرتمندان در عالم امکان است، واسطة فيض خداست، تمام فيضها به وساطت او بايد افاضه شود. خدا از مجراي امام زمان(ع) خواسته است که مردم با او ارتباط داشته باشند. انسان اگر خواست با خدا و مقام ولايت اتّصال پيدا کند، راه آن آسان است. خيلي آسان، و آن توجه به خداست، توجّه هم [امري] اختياري است. همان لحظه که حقيقتاً در سرّ و قلبش به ياد خدا ميافتد، همان لحظه که توجه به امام زمان(ع) پيدا ميکند، همان وقت، سيم متصل ميشود. و روح مطلب و اساس کار همين برقراري ارتباط با خدا و اولياي خداست.
به قول آن آقايي که مرحوم شده و به خواب کسي آمده و گفته بود: «شما هم مثل من عمل کنيد تا بعد از مرگ خوشتان باشد»، پرسيده بود: چه کار کنم؟ گفته بود: پيوندتان را با امام زمان(ع) قرص و محکم بکنيد، توسّلات شما به امام زمان(ع) قطع نشود.
دو چيز را هم اسم برده بود که يکي از آن دو که الان در ذهنم هست، نماز توسل به امام زمان(ع) بود که اين نماز را حتماً بخوانيد؛ مثل اينکه خود آن مرحوم اين برنامه را داشته، آن ديگري را فراموش کردهام.
ولايت دو بُعدي است: از خصوصيات اهل تقوا اين است که ولايت آنها دو بعدي است؛ يعني به واسطة جذب محبّت و ولايت، دو طرف نسبتِ به هم علاقمند ميشوند. يعني اگر شخصي متّقي و شيعة واقعي دوستدار امام زمان خودش باشد، محال است که امام زمان او را دوست نداشته باشد. لذا ميبينيم که ائمه(ع) نسبت به آنهايي که واقعاً اهل تقوا بودند چقدر اظهار محبّت ميکردند و چقدر آنها را دوست داشتند. معاملههايي که با آنها ميکردند که کاشفِ از اين است که امام حدّ اعلاي محبّت را نسبت به آنها داشتهاند؛ مثلاً سيّد بحرالعلوم يکي از قضايايش که مولاي سلماسي نقل ميکند اين است که ميگويد:
يک روز در مجلس درس سيّد، يکي از حاضرين سئوال کرد: «آيا در [عصر] غيبت امکان دارد کسي تشرّف حاصل بکند؟ سيّد سرش را زير انداخت، گويا با خودش صحبت ميکرد، سپس گفت: «ما اجيب له و قد ضمنّي ـ صلوات الله عليه ـ الي صدره؛6 من به اين آقا چه پاسخي بدهم و حال آنکه حضرت مرا به سينة خود چسباندند.
تا محبّت نباشد چنين چيزي ميشود؟ اين چقدر عنايت است؟ چقدر لطف است؟ چقدر سيّد را دوست ميدارند که او را به سينة خود ميچسبانند؟
سيّد بحرالعلوم آنقدر به حضرت(ع) نزديک بوده که از اصحاب سرّ و مخزنِ اسرار آن حضرت بوده است. همة ائمه(ع) اصحاب خاصّ و اصحاب سِرّ داشتهاند. در هر زمان عدّهاي بودهاند که روابط خصوصي با ائمّه(ع) داشتهاند تا حدّي که صندوقچة سرّ امام ميشوند. حالا هم همينطور است. مرحوم حاجي نوري صاحب نجمالثاقب ميگويد: «اگر بخواهيم قضاياي مرحوم بحرالعلوم(ره) را جمع کنيم، خودش کتابي ميشود». يعني اينقدر ايشان تشرّف داشتهاند.